به بهانه انتشار گزیده اشعار استاد مظاهر مصفا

مردی از همیشه و هرگز

دکتر مظاهر مصفا از استادان و شاعران پیشکسوت ایران و از اساتید به‌نام زبان و ادب فارسی در دانشگاه تهران است که در حال حاضر در کسوت بازنشستگی به تحقیق و تالیف و تصحیح آثار فراوانی در این حوزه می‌پردازد. پس از گذشت چندی گزیده اشعار این استاد فرزانه از سوی نشر مروارید منتشر شد. این کتاب با اولین مصراع قصیده معروف و خیامی استاد با عنوان «مردی ز شهر هرگزم از روزگار هیچ» آغاز می‌شود. مطلبی که می‌خوانید نگاه یک شاگرد به اشعار استاد خویش است. علی آبان افتلتی از شاگردان استاد و عضو هیات علمی دانشگاه آزاد است.
کد خبر: ۲۶۱۷۹۸

این قلم نارسایی است از یک شاگرد همیشگی در رونمایی اثری از یک استاد همیشگی که امید می‌رود جسارت حقیر در نگاه استاد بخشوده آید و جز با صفت ذاتی خود یعنی هدایت و عیب‌پوشی بر این شاگرد که مقدمه کتاب شعرش نیز با قلم استاد، مرصع و مزین شد نشود، چرا که معرف باید اجلی و اتم از معرف باشد که در اینجا چنین نیست.

دکتر مظاهر مصفا، از استادان شاعر و از شاعران دانشگاهی نسل دوم این مرز و بوم است که بحث تفصیلی آن در کتاب «شاعران دانشگاهی» قابل پیگیری است. استادی سخن او بر کسی پوشیده نیست و سابقه 50 ساله او در دانشگاه و شعر و تصحیح متون کهن و سخنوری همواره نه‌تنها زبانزد اهالی ادبیات، بلکه موجب افتخار و خودبالیدن آنها بوده و است.

مصفا نه با تکیه به قدرتی و موجی و تحولی شاعر ادیب شده است نه با پشتوانگی و اتکا به نام و شهرت کسی. او درختی خودرو و با استعانت از ذوق و تلاش خود شده است مظاهر مصفا. هرچند وجود فرخنده پدر همسرشان استاد مرحوم امیری فیروزکوهی می‌توانست پشتوانه او محسوب شود.

اکنون به بهانه چاپ و انتشار گزیده اشعار او از سوی نشر مروارید که با رندی اولین مصراع قصیده معروف و خیامی‌اش «مردی زشهر هرگزم از روزگار هیچ» نقش بسته است، از مولفه‌های شعری و ادبی‌اش چند نکته بیان خواهد شد.

کتاب مورد نظر در برگیرنده 53 شعر در قالب‌های پهلوان‌پسند سنتی قصیده، مثنوی، قطعه، چهارپاره، ترکیب‌بند و ... است که با محکم‌ترین و سالم‌ترین زبان بیان شده است. مولفه‌های این کتاب اگر بنا باشد اشاره شود، چنین قابل ذکر است.

1- معماری واژگانی شعر 2- سرشارباری شعر از تفکر 3- سهل و ممتنع بودن 4- استحکام ساختاری 5- دررفت موفق شاعر از قافیه و ردیف 6- پهلوانی در مقابله با ردیف‌های مشکل و اسمی و کم‌کاربرد 7- جهان‌بینی گسترده شاعر توام با ستیز 8- تلفیق دو بعد عاطفی و فلسفی 9- گرایش به نوع بیان و نگاه سنتیان 10- هوشیاری در شکار مضامین و اوضاع روز جامعه و بسیار موارد دیگر که در این مجال هر کدام از مولفه‌های یادشده خلاصه‌وار ذکر می‌شود.

دکتر مصفا را بسیاری از استادان شعر و ادب از چند دهه پیشین تا امروز استاد سخن دانسته‌‌اند. افسار کلام و سخن همیشه رام او بوده و جای هر سخن را در شعر بخوبی واقف است. چینش واژه‌ها در کلام او به‌گونه‌ای است که نمی‌توان به آسانی جابه‌جایشان کرد. هر واژه به فراخور اهمیت و حرمت، پس و پیش دارد. در عین حال که گاهی ساده‌ترین نوع بیان را به کار می‌گیرد، اما مشکل‌ترین روش نیز محسوب می‌شود که هر کس را نظیر آن گفتن مقدور نیست. کافی است به چند بیت زیر التفات شود:

مردی ز شهر هرگزم از روزگار هیچ / جان از نتایج هرگز و تن از تبار هیچ
از شهر بی‌کرانه هرگز رسیده‌‌ام/ تا رخت خویش بازکنم در دیار هیچ
با عز اقتدار و به پابند ذل و ضعف / با حکم اختیار و به دست اختیار هیچ
پرگار سرنگونم و عمری به پای سر / بر گرد خویش دور زده در مدار هیچ

یا:‌

ای با گردون فکنده پنجه / سرپنجه خویش کرده رنجه
در تاب و شکنج روزگاران / مانده بی‌تاب و در شکنجه
غم‌هایت آمده ز عمان / شادی‌هایت شده به طنجه

هر که شاعر باشد، اعتراف می‌کند سیم‌کشی و چینش واژگان با این سلامت و انسجام جز از شاعری فحل برنمی‌آید، هرچند در نظر نوتراندیشان و جریانی‌ها این واژه‌‌ها و نوع بیان فاصله زمانی با زبان امروز داشته باشد، اما نوع بیان در اینجا پهلوانانه است و تقابل تقدیر.

اندیشه و تفکرمداری

عموما شاعرانی که یک چشم به گذشته دارند و چشمی به حال و آن هم از شاعران دانشگاهی و آکادمیک دیده، به مفهوم و اعتبار معنوی و فکری شعر به دیده احترام و لزوم می‌نگرند.

از استادان پیشین، بهار، خانلری، حمیدی شیرازی، صورتگر و امیری فیروزکوهی گرفته تا نسل دوم، شفیعی کدکنی و نسل سوم که استاد دانشگاه بوده‌اند با مطالعه در آثار شعری آنها کاملا می‌توان دریافت که تا حرفی نداشته باشند شعر نمی‌گویند آن هم حرف‌های معتبر ریشه در تفکرات بزرگ و فراکوچه‌ای و فراخیابانی و...

دکتر مصفا نیز از این تعهد و شاید الزام مستثنی نیست، چون آنچه برای هر معلمی در کلاس اهمیت اول دارد، حرف زدن است و هدایت و بیان تفکرات و جهان‌بینی صاحب اثر برای مخاطب در کلاس!‌

بالطبع خوگرفتن و زیستن با این نوع بینش، شعر هر استادی ناخواسته بر مدار فکر و حرف حرکت می‌کند و گزاف‌ نیست اگر ادعا شود شعر شاعرانی که بر مدار فکر سروده شده‌اند موثرتر و پذیرفتنیتر و ماندگارتر شده‌اند، چنان‌که مثنوی مولانا را فکر بزرگ آن جاودانه کرده است نه فرم و ساختار و شعریت او.

استاد مصفا شاعری است صاحب فکر و صاحب جهان‌بینی که تلفیقی از فلسفه و عرفان و جامعه‌شناسی و... همراه با نمک رمانتیکی آنها را خواندنی‌تر می‌کند. آمیزش این چندنگاهی موجب چندصدایی در اثرش نیز می‌شود. هر مخاطبی به فراخور داشته‌های علمی خود از آن بهره‌ می‌‌برد و سود می‌‌جوید.

تفکر خیامی و عرفانی و اجتماعی او با لحن بعضا حماسی و فخامت بیانی قصیده‌های خراسانی در عموم سروده‌های او مشهود است. شعرهای هیچ، چشم، زنده‌به‌گور، نقطه مثبت، حلاج دیگر، پای، درد مرد و ... از این ویژگی‌ها سرشارند.

سهل و ممتنع

یا به تعبیری سهل ممتنع، اصطلاحی است که برای شاعرانی چون فرخی سیستانی، سعدی، رهی معیری و حسین منزوی به کار برده‌اند که جز فرخی، دیگران غزلسرا بوده‌اند اما دکتر مظاهر مصفا در قالب‌های گوناگون این هنر را داراست؛ چه قصیده‌ها و چه چهارپاره‌ها و مثنوی‌ها.

دکتر مصفا را بسیاری از استادان شعر و ادب از چند دهه پیشین تا امروز استاد سخن دانسته‌‌اند. افسار کلام و سخن همیشه رام او بوده و جای هر سخن را در شعر بخوبی واقف است. چینش واژه‌ها در کلام او به‌گونه‌ای است که نمی‌توان به آسانی جابه‌جایشان کرد. هر واژه به فراخور اهمیت و حرمت، پس و پیش دارد

شاعر این شعرها، همان‌گونه که می‌خواهد بگوید می‌گوید و خود را دچار زحمت نمی‌کند. این بی‌دچاری یک وجه مثبت دارد که همان سهل ممتنع بودن است و نشان از سرشاری زبان و استادی بیان دارد؛ اما از وجه دیگر، تلاش کمتری برای زبان شعر صورت می‌گیرد که نتیجه‌اش عدم ظهور زبانی است کوششی‌‌ که البته به اندازه خود این کوشش به چشم می‌آید که ذکر خواهد شد؛ اما حتی شعرهای این‌ گزینه که از ویژگی‌های دهه‌های 40 و 50 یعنی رنگ رمانتیکی برخوردارند و عموما در قالب چهارپاره نیز جای می‌گیرند، هرچند زبان و نگاه تقریبا در مقایسه با قالب‌های دیگر،‌ نرم‌تر و غیرتلاش‌ترند ولی حسی و عاطفه در آنها قوی است.

در مجموع راحت حرف زدن شاعر ممکن است در نظر مخاطب سهل بنماید، اما مثل آن گفتن کاری است مستلزم زیستن با شعر و کسب زبان شاعرانه در طول زمان که دکتر مصفا به آن نائل شد و هر کسی را به سادگی دست نمی‌دهد.

استحکام ساختاری

بلندگویی و اطناب در ساختار کلی شعر از ویژگی‌های غیرقابل انکار شاعر است. گاه شاید به نظر بیاید این همه بلندگویی نیاز نبوده و شاید بتوان با مخاطب هم‌رای‌ شد، اما گاه اطناب تکرار مضامین و بی‌حرفی است در صورتی که در شعرهای این مجموعه حتی یک بیت بی‌جهت و بدون حرف دیگر نیامده است و به اصطلاح بیتی که صرفا جاپرکن باشد وجود ندارد، بلکه هم حرف جدیدی در آن نهفته هم با ساختار کلی شعر مرتبط است.

دررفت شاعر از قافیه و ردیف

شعرهای سنتی از نظر ساخت و هنر بیانی شاعر، بر قافیه و ردیف استوار است. به این معنی که مخاطب حرفه‌ای گوش به سمت پایان شعر در هر بیت می‌سپارد تا به موفقیت یا عدم آن دقت کند. به همین دلیل فرخی، منوچهری، خاقانی، انوری، فراهانی، بهار و... در پی دقت و برون‌رفت سربلندانه از این بخش به عنوان شاعران پیروز محسوب می‌شوند.

عموم شعرهای دکتر مصفا مردف است گاه فعلی و گاه اسمی که برخی از این ردیف‌ها تکراری است و برخی تازه و بعضی تک واژه‌ای و بعضی چند واژه‌ای.

گذشته از ردیف‌های فعلی که شاعر با هر بیت خیال مخاطب را راحت می‌کند مثل: به دار آویخت، شاخسار آویخت/ زمانه می‌گرید،‌ ترانه می‌گرید/ وطن بگریستی، سخن نگریستی یا شعر بسیار اثرگذار «گریه گرید»

ناقه گرید، بار گرید در فراق یار گرید/ دشت گرید، خار گرید در فراق یار گرید
رعد غرد رود پیچد عود سوزد نای نالد/ چنگ موید تار گرید در فراق یار گرید
ز آتش غم مرد سوزد جان غم‌پرورد سوزد/ دیده خون بار گرید در فراق یار گرید
گر بخندد گر بگرید مست و هوشیار این زمان هم/ مست هم هوشیار گرید در فراق یار گرید

که تاثیرگذاری ردیف هرچند بلند کاملا محسوس است، اما ردیف‌های اسمی و قافیه‌های مشکل که عموما شاعران پهلوان آن هم در قصیده یا شعرهای بلند با آن کشتی می‌گیرند در شعر مصفا هم فراوان است هم هنرمندانه.

ردیف‌های اسمی مثل پای، دست، سرد، هیچ، مانده، چشم، دیگری، شب، غریب و... در قصیده کاری است سترگ و همچنین نشان از خود بودن و بیان قدرت شاعری سراینده است. کافی است یک قصیده با این ردیف‌ها در اثر خوانده شود تا به اعجاز آن پی برده شود و هم نوع برخورد شاعر با آنها را سرلوحه و راهنمای خود قرار داد. شعر زیر که شاعر در 19 بیت با دست خود سخن می‌گوید شنیدنی است.

دردا چه گرم بودی و گشتی چه سرد، دست
گرد سرت بگردم لختی بگرد، دست
پس هم نبرد را که شکستم به زور تو
اکنون شکست بینم در هر نبرد، دست
از درد دست ناله کنم یا ز دست درد
یک دم ندارد از سر من باز درد، دست
دستم به دامنت قلم من نگاه‌دار
من بی‌قلم ملولم و خاموش و سرد، دست!

این چند بیت از نمونه‌های فراوان کتاب است و این شعر برای مخاطبی که همواره شاهد درد دست استادش است، ملموس‌تر و شکننده‌تر.

چه کسی پشت این شعرهاست؟

با طرح این سوال به چند مولفه باقیمانده می‌توان به اجمال پاسخ داد؟

1- شاعری با دید فلسفی از نوع خیالی و عموما شکو‌ه‌گر

از شهر بی‌کرانه هرگز رسیده‌ام
تا رخت خویش باز کنم در دیار هیچ
صراف سرنوشتم و سنجم بهای خاک
نقاد بادسنجم و گیرم عیار هیج
جنس همه زیانم و سودای هیچ سود
سوداگر خیالم و سرمایه‌دار هیچ

یا:

زندگی داد نیست، بیداد است
زندگی اشک و آه و فریاد است
دشنه‌ای پشت سینه شیرین
تیشه‌ای روی فرق فرهاد است

2- معترض علیه جامعه و تیرگی‌هایش

دیدی به روزگار، غم روزگار، چشم!
دیدی چگونه بود خزان و بهار، چشم!
بگذار تا بگریم بر دامن شب‌های شب
بگذار تا بسوزم در آتش تب‌های شب!
ما اعتنا به عالم و آدم نکرده‌ایم
بالای خویش پیش کسی خم نکرده‌ایم
دست طلب به سوی گدایان کجا بریم
ما اعتنا به بارگه جم نکرده‌ایم

در تمام سروده‌های این گزینه درد و اندوه و ملال در حال رفت و آمدند! که از جریان نامتعادل اجتماعی و زندگی داد شکوه سر می‌دهد.

3- تلفیق فکر و زیان گذشته یا امروز

مرید پیر مغانم نمی‌شناسندم
قلندر دو جهانم نمی‌شناسندم
تو از شغال روز، نه ای بهتر
گویی که در مثل سگ زردی شب!
سیلی روزگار نامرد است
لگدش هم قطار بی‌درد است
سهراب را نصیب ز مهر پدر چه بود؟
دیدار تلخ بود و سرانجام کار تلخ
چند روزی گریستم بی‌تو
راست گفتی که نیستم بی‌تو
و...

در خاتمه ذکر می‌شود که شعرهای دکتر مصفا را باید با چشم و فکری فارغ از قیل و قال بادآورده دوره معاصر خواند تا لذت کافی از آن برده شود و چم و خم هنری کار به دست آید، با توجه به این که مدتی این مثنوی (چاپ شعرهای شاعر)‌ تاخیر شد امید است جوانان سنتی‌سرا (منظور شکل بیانی است)‌ از آثار و سروده‌های ایشان بهره کافی برده، در مسیر راه از این چراغ نهایت استفاده را نیز سهم خود کنند.

بقای عمر ایشان پردوام باد.

علی آبان‌افتلتی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها