سفر به دشت مغان - 4

به‌دنبال فرهنگ مردم‌

مرتب به ساعتم نگاه می کنم که تند و تند جلو می‌رود و دارم حساب می‌کنم اگر به آفتاب ظهر بخورم، رفتن به میان عشایر به لعنت خدا هم نمی‌ارزد که نه می‌شود عکاسی کرد و نه داغی هوا به کسی اجازه می‌دهد حرف بزند. آقای یوسفی سفارش می‌دهد بربری و خامه بخرند. تازه چای آورده‌اند. نگاه می‌کنم به راننده که دارد خودش را معرفی می‌کند به رئیس ارشاد: «لیسانس علوم اجتماعی دارم. زنم هم لیسانس روان‌شناسی بالینی‌یه. یه ساله که درسمون تموم شده. خلخال درس خوندیم».
کد خبر: ۱۷۸۴۵۴

برایم جالب است. چیزی به من نگفته بود. پیداست که یوسفی هم می‌شناسدش. می‌گوید: «بچه بودین وقتی ما جوان بودیم».

می‌گویم: «ببینین آقای یوسفی، این منطقه خیلی بکره. روش کار نشده. چی بهتر از این!»

بعد اشاره می‌کنم به راننده که دیگر اسمش را هم فهمیده‌ام بابک است و ادامه می‌دهم: «تصور کنین یه سال این آدم رو به کار بگیرین. چقدر فرهنگ مردم این عشایر رو می‌شه ضبط و ثبت کرد».

رئیس فرهنگ و ارشاد بیله سوار می‌گوید: «یه فرم‌هایی اومده برای ما. من هم خیلی علاقه‌مندم به فرهنگ مردم. خیلی وقت‌ها می‌شینم و از پیرمردها و پیرزنان فامیل می‌پرسم و این فرم‌ها رو پر می‌کنم».

مجوز را خودش تایپ می‌کند؛ رئیس فرهنگ و ارشاد اسلامی. از این‌که مجوز عکاسی و فیلمبرداری و گردآوری فرهنگ مردم را گرفته‌ام و دو روز می‌توانم با نشان دادن این نامه، هر جا بروم، شاد هستم.

تا می‌نشینم توی پراید بابک می‌گوید: «بابک جان! تا غروب چقدر درمیاری؟»

 20 هزار تومن.

 خب امروز با هم منطقه را می‌گردیم.

تا نشستیم رادیو روشن شد. خواننده‌ای از جمهوری کشور همسایه و نگاهم آنقدر به مرز جمهوری آذربایجان ماند تا بابک به حرفم کشید: «ناچارم مسافرکشی کنم. ماهی 300 هزار تومن قسط دارم.»

می‌پرسم: «خب چرا نمی‌ری جایی استخدام بشی؟»

نگاهم می‌کند. لابد حسودی می‌کند که من استخدام هستم و حالا دارم به او پز می‌دهم و داغش را تازه می‌کنم. می‌خندم و می‌گویم: «البته خود من الان ده یازده سالی یه، خبرنگار- مترجمم و هنوز هم دو ماه از سال رفته، باهام قرارداد یه‌ساله بسته می‌شه که نمی‌دونم سال بعد همون قرارداد بسته می‌شه یا نه.»

دنده معکوس می‌دهد و ماشین آرام می‌شود. می‌گوید: «اینجا خیلی محیط بسته است. باید خیلی شانس داشته باشی که کاری پیدا کنی».

حرف را عوض می‌کنم: «کشت و صنعت خوب باعث معروف شدن دشت مغان شده‌ها.»

می‌گوید: «خب، بله.»

یوسف علیخانی‌

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها