یک عمر با زورو

قهرمان سیاهپوش‌

زورو که معمولا سینیور زورو نامیده می‌شد، یک شخصیت داستانی است که نویسنده‌ای مردم‌پسند به نام جانستن مک کالی در 1919 آن را آفرید. زورو که در زبان اسپانیایی به معنای روباه است، هویت پنهان دون دیه‌گو دلاوگا است؛ نجیب‌زاده‌ای که در شمشیربازی استاد است و در منطقه مستعمراتی اسپانیا در کالیفرنیا زندگی می‌کند. این شخصیت در طی سال‌های بعد و در فیلم‌ها و سریال‌هایی که ظاهر شد، تغییرات زیادی کرد اما وجه مشخصه بصری او نقابی سیاه است که بر چشم زده و شنلی روی دوش انداخته و کلاهی که بر سر می‌نهد و با این هیبت به یک رابین هود اسپانیایی بدل می‌شود که از آدم‌های ضعیف در برابر نیروهای ستمگر دولتی و دیگر اشرار حمایت می‌کند. اسب سریع او در آخرین لحظه، او را از مهلکه به در می‌برد و زورو حروف نامش را روی دیوارها و درها با سه حرکت شمشیر حک می‌کند. مک کالی ابتدا داستان را در 5 قسمت و در مجله مردم‌پسند «داستان هفتگی» منتشر کرد و در 1920 داگلاس فربنکس و مری پیکفورد در سفر ماه عسل خود این داستان را خواندند و تصمیم گرفتند براساس آن فیلمی بسازند. این فیلم با موفقیت فراوانی رو به‌رو شد. به دنبال این موفقیت، مک کالی 60 داستان دیگر با محوریت قهرمانش زورو نوشت که آخرین‌اش «نقاب زورو» پس از مرگ او در 1959 به چاپ رسید.
کد خبر: ۱۷۷۶۷۶

بجز فیلمی که فربنکس از روی این داستان پر طرفدار ساخت؛ می‌توان به «نشان زورو» ساخته روبن مامولیان و با بازی تایرون پاور اشاره کرد (که به آن خواهیم پرداخت). در سال 1974 دان مک دوگال‌ بر اساس داستان زورو، فیلمی با همین عنوان ساخت که فرانک لانجلا و ریکاردو مونتالبان در آن بازی می‌کردند. در سال 1998 مارتین کمپل بازسازی دیگری از این داستان با نام «نقاب زورو» با بازی آنتونی هاپکینز و آنتونیو باندراس روانه پرده کرد که در
سال 2005 دنباله آن با نام «افسانه زورو» با  حضور کاترین زتاجونز و باندراس را ساخت. تلویزیون نیز از این کلاه نمدی برای خود ساخته و چند سریال تلویزیونی از ماجرا‌های روباه  اسپانیایی روی پرده کوچک خود‌نمایی کردند که از آن میان می‌توان به یکی از مشهورترین نسخه‌های تلویزیونی (که در سال‌های دور هم در ایران به نمایش درآمد) اشاره کرد. سریال تلویزیونی زورو محصول شرکت والت دیزنی که در 78 قسمت تولید شد و از 1957 تا 1959 به نمایش در‌آمد؛  یکی از زورو‌های دوست داشتنی برای مخاطبان کودک و نوجوان است. گای‌ویلیامز (زورو)، جین شلدون (برناردو، دستیار کر‌و‌لال زورو) و هنری کالوین (گروهبان گارسیا) بازیگران اصلی این مجموعه پرطرفدار بوده‌اند. این نکته گفتنی است که دوبله این سریال نیز یکی از بهترین‌ها در دهه 50 شمسی محسوب می‌شود.
غلامعلی افشاریه (دن دیگو)، مرحوم پرویز نارنجی‌ها (گروهبان گارسیا)، ناصر ممدوح (پدر دن‌دیگو) و امیر قطعه‌ای (ژنرال موناستاریو) در دوبله این مجموعه درخشیده‌اند.

 روبن مامولیان یکی از استادان  خاموش سینمای کلاسیک که اصلا ارمنی است، در سال 1897 در جورجیا به دنیا آمد و در  1927 در تئاتر برادوی اولین کارش را بر صحنه برد. مامولیان در 1929 اولین فیلم خود «تشویق» را ساخت که در شمار یکی از نخستین آثار ناطق سینماست. «دکتر جکیل و مستر هاید» (1931) با گذشت سالیان دراز همچنان یکی از موفق‌ترین اقتباس‌ها از رمان رابرت لویی استیونسن شناخته می‌شود و بازی فردریک مارچ در این فیلم نیز یکی از بهترین بازی‌های او در سینما شناخته می‌شود. مامولیان در 1933 «ملکه کریستینا» را با حضور گرتا گاربو ساخت و در 1941 «خون و شن» را با بازی تایرون پاور کارگردانی کرد. مامولیان در 1987 در گذشت.

او در سال 1940 و براساس داستان زورو، «نشان زورو» را با بازی تایرون پاور  و لنیدا دارنل ساخت. داستان فیلم در قرن 19 می‌گذرد و ماجرای پسری ثروتمند  و خودنماست که پس از اتمام تحصیلات به کالیفرنیا باز می‌گردد. اما این ظاهر ماجراست. او به قالب زورو می‌رود و با شرارت‌های فرماندار آن منطقه به مبارزه بر می‌خیزد.

آنچه که در فیلم مامولیان و در واقع، یکی از مشخصه‌های سینمای کلاسیک است؛ فاصله‌ای است که او به عنوان فیلمساز، از قهرمان اصلی‌اش یعنی دون دیگو درد و آن را حفظ می‌کند. ما‌مولیان اگر چه داستان را از دیدگاه قهرمانش روایت می‌کند و فرماندار را یکی از قطب‌های منفی داستانش معرفی می‌کند اما هیچ‌گاه به تمامی جانب قهرمان قصه‌اش را نمی‌گیرد. دن دیگو در این داستان آدمی است که دو چهره  از خودش به نمایش می‌گذارد. یکی جوانکی ترسو که اغلب و هنگام حمله زورو، پشت میز‌ها و صندلی‌ها پنهان می‌شود و دیگری شیر‌دلی که هیچکس جلودار او نیست چرا که تصمیم دارد حق را از دست نیروی منفی داستان خارج کند و آن را به صاحبانش پس دهد. استراتژی مامولیان در «نشان زورو» این است که در مورد هیچیک از دو شخصیت دن دیگو غلو نمی‌کند. بلکه در مقام یک شاهد  یا راوی در پی این است که صرفا قهرمانش را تصویر کند. یعنی فاصله‌ای همیشگی میان «فیلم» و «داستان» آن وجود دارد که در کارگردانی مامولیان نیز خودش را نشان می‌دهد. مامولیان از نماهای درشت پرهیز می‌کند و سعی دارد در صحنه‌های پر‌تنش «میزانسن‌هایش بیش از آن که در خدمت درشت نمایی» قهرمان‌پردازی‌ها باشد؛ نیم‌نگاهی نیز به دیگر حاضران در صحنه بیندازد. به این ترتیب حتی حرکت‌های دوربین در میزانسن‌های او درخدمت روایت داستان قرار دارند. مامولیان به سبک استادان سینمای کلاسیک بیش از هر امر دیگری در پی حفظ عنصر کارگردانی است. به این معنا که او مایل نیست با استفاده از حرکت‌های پیچیده دوربین یا نماهای درشت؛ «خودنمایی» کند. چرا که در بسیاری از صحنه‌های فیلم بازیگر نقش اصلی است که باید جلوه کند و بخوبی «دیده» شود. شخصیت دون دیگو، زمانی که خود را یک جوانک دست و پا چلفتی نشان می‌دهد؛ آنقدر خامدستی در خود دارد که کارگردان فیلم، صرفا در حد یک راوی کنار بایستد و شاهد «حضور» شخصیت اصلی فیلم‌اش (با بازی درخشان تایرون پاور) باشد.

نکته دیگری که در «نشان زورو» و با گذشت 60 سال و چند سال همچنان با طراوت است؛ نحوه بازی بازیگران و جان بخشیدن به شخصیت‌های خیالی فیلم است. تیرون پاور که در اوج درخشش یک ستاره سینمای کلاسیک، در گذشت، در اینجا یک بازی واقعگرا ارائه می‌کند. او در نقش دن دیگو فرو می‌رود و هر آنچه که برای در آمدن این شخصیت لازم است، انجام می‌دهد. پاور فاصله پر‌نا‌شدنی میان زورو و دن دیگو را می‌شناسد و هنگام فرو‌رفتن در نقش هر کدام؛ خودآگاهانه حرکت می‌کند. او درون هر کدام از این دو نقش باقی می‌ماند تا لحظه‌ای که باورپذیری تماشاگر به اوج خودش برسد. این نیز یکی از مشخصه‌های سینمای کلاسیک است. آنچه در سینمای کلاسیک و قصه‌گویی کلاسیک اهمیت بیشتری دارد؛ همان واقع‌نمایی است. کمترین فاصله با واقعیت را داشتن، در یک اثر کلاسیک امری همیشگی است. کارگردانی، بازیگری، تدوین، فیلمبرداری و موسیقی همه و همه در سینمای کلاسیک به دنبال «دیده نشدن» هستند. از این حیث فیلم مامولیان یکی از آثار برجسته در سینمای کلاسیک به شمار می‌آید. در نزد تاریخ‌نویسان سینما، این نسخه از داستان زورو به کارگردانی مامولیان، بهترین اقتباس از این داستان است. نسخه 1920  یک اثر صامت بود و نسخه‌های بعدی نیز، بیشتر در پی حادثه‌پردازی و «نمایش» هنرپیشگان مشهور در نقش زورو بودند. اما در فیلم مامولیان، تایرون پاور همان نقشی را دارد که ارول فلین با بازی در نقش رابین هود به یادگار گذاشت. هر دو واقعی‌اند  و اصلاً برایشان اهمیت ندارد که در زمان ساخته شدن این فیلم‌ها بزرگترین ستاره‌های سینما بودند. تیرون پاور زورو  است و ارول فلین هم رابین هود. نه یک کلمه پیش و نه یک کلمه پس.

امیر محمد صادقی‌

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها