«خدای عزیز! پسرک مرد. من همچنان به همدمی و سرگرم کردن اطفال بیمار خواهم پرداخت، اما دیگر برای هیچ کس مامی رز نخواهم بود. فقط اسکار بود که مرا مامی رز می‌دانست. شمعی بود که امروز صبح خاموش شد. در نیم ساعتی که پدر و مادرش و من رفته بودیم قهوه‌ای بخوریم، او در غیبت ما مرد و من گمان می‌کنم که در انتظار همین چند دقیقه بود تا ما را از مشاهده مرگ خود معاف دارد.
کد خبر: ۱۶۲۰۷۲

انگاری می‌خواست ما خشونت کنده شدنش را از زندگی نبینیم. در حقیقت او بود که از ما مواظبت می‌کرد. دلم پر از درد است. اسکار در دل من جا داشت و من می‌توانم او را از دلم بیرون کنم. تازه باید از ریختن اشک خودداری کنم. گریه‌ام را می‌گذارم برای امشب و خلوت خودم. خدایا از تو تشکر می‌کنم که ما را با او آشنا کردی. او بود که مرا زنی شوخ و بذله‌گو کرد. به خاطر او بود که قصه‌های عجیب و غریب می‌ساختم و حتی کشتی‌گیر شدم. به یمن وجود او خنده رو و نشاط آشنا شدم. او به من کمک کرد تا به تو ایمان بیاورم. او مرا از عشق سرشار ساخت. رفتن او وجودم را می‌سوزاند. مرا به قدری غنی کرده است که تا آخر عمر تنگدستی نخواهم شناخت. سه روز آخر مقوایی روی میز بالای سرش گذشته بود که گمان می‌کنم نوشته روی آن به تو مربوط شود. روی آن نوشته بود: فقط خدا حق دارد مرا بیدار کند.»

خب، نامه‌ای که خواندید نامه‌ای بود از مامی رز (بانوی گلی پوش) به خدا؛ از داستان قشنگ و بی‌نظیر اسکار و بانوی گلی‌پوش. این داستان در مجموعه «گل‌های معرفت» چاپ شده که کلا سه داستان بیشتر ندارد و یکی از آن یکی بهتر. (ولی اگر نظر مرا بخواهید این آخری از همه بهتر است) به هر حال این داستان‌ها را کسی ننوشته جز اریک امانوئل اشمیت نویسنده خوب فرانسوی که البته با ترجمه استادانه و هنرمندانه سروش حبیبی توسط نشر چشمه منتشر شده است.

اسم دو داستان دیگر این مجموعه به ترتیب، «میلارپا» و «ابراهیم آقا و گلهای قرآن» است. سروش حبیبی درباره این نویسنده در پایان کتاب توضیحاتی نوشته است که بخشی از آن را می‌خوانید: «اریک امانوئل اشمیت در 28 مارس 1960 در لیون به دنیا آمد. مادرش قهرمان دو و میدانی فرانسه بود و چه‌بسا قهرمان المپیک هم می‌شد، اما پدرش شرکت در این مسابقات را نوعی خودنمایی می‌شمرد و او را از شرکت در آنها بازداشت.

پدر اریک قهرمان مشت زنی بود و او خود نیز تن پهلوان و سر فرزانه دارد. آنچه موجب شهرت جهانی او شد فعالیت بسیار موفق و پربار نمایشنامه‌نویسی و نویسندگی اوست. او در میان نویسندگان فرانسه کسی است که نمایشنامه‌هایش بیش از همه در جهان خواننده دارد و بیش از همه در کشورهای مختلف به روی صحنه می‌آید و به زبان‌های دیگر ترجمه می‌شود. بسیاری از نمایشنامه‌های او تک چهره‌ای است، یعنی توسط فقط یک هنرپیشه اجرا می‌شود و ستاره‌های معروفی چون دانیل داریو، ژان پل بموند و یا آلن دولون و دیگران آنها را روی صحنه‌های معروف پاریس به مدت دراز بازی می‌کنند.»

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها