از شنیدن خبر دیدار اخیر رابرت زولیک رئیس جدید بانک جهانی از کشورم ، غنا، برای ملاقات با گروهی از وزیران دارایی کشورهای غرب آفریقا، متعجب شدم.
کد خبر: ۱۳۹۳۲۱

او احتمالا به این دلیل به غنا، رئیس کنونی اتحادیه آفریقا، رفت که به این کشور و کشورهای دیگر آفریقایی اطمینان دهد که منافع آفریقا را نادیده نخواهد گرفت.
تعجب من از این بود که زولیک احتیاجی به حمایت آفریقایی ها نخواهد داشت و قطعا کشورهای آفریقایی ، که نفوذ هر 53کشور آن کمتر از نفوذ تنها یک کشور اروپای غربی در بانک جهانی است ، در موقعیتی نیستند که چیزی از او بخواهند، که اگر آن را نادیده بگیرد، بتوانند کاری علیه او انجام دهند.
حقیقت این است که بانک جهانی اصلا یک بانک «جهانی» نیست بلکه وسیله ای است که کشورهای غربی تلاش می کنند با آن کنترل حتی بیشتری بر اقتصاد جهانی اعمال کنند کنترلی بیشتر از آنچه که می توانند از طریق به اصطلاح «بازار آزاد بین المللی» اعمال کنند.
اروپایی ها، که به تنهایی می توانند نفوذ امریکا را بر بانک جهانی خنثی کنند اهمیتی به انتخاب رئیس نمی دهند شاید به این دلیل که امریکا آنان را با انتصاب مدیر اجرایی صندوق بین المللی پول راضی کرده است.
آیا این انتصاب ها مهم هستند؛ بله ، زیرا رئیس هر سازمان کار روزانه آن ، اگر نه سیاست کامل آن را تعیین می کند. حالا، نتیجه تسلط امریکا بر بانک جهانی این بوده است که سیاست های آن کاملا بر اصول سیاست های راستگرایانه استوار شده است.
حداقل آثار سیاست بانک جهانی در آفریقا، بی شک راستگرایانه بوده است : خصوصی کردن تاسیسات و نهادهای عمومی ، مانند آب ، برق و ارتباطات ؛ فروش صنایع دولتی به بخش خصوصی.
بانک جهانی همچنین طرفدار سیاست هایی است که یارانه ها را در بهداشت و آموزش و پرورش در کشورهای در حال توسعه کاهش می دهد یا به کلی قطع می کند. سیاست های بانک همچنین پول بخش عمومی را به طرح هایی هدایت می کند که تولید کالاهای کشاورزی را افزایش می دهد (بدون توجه به نوسان قیمت این کالاها در بازار جهانی).
به علاوه بانک جهانی و صندوق بین المللی پول ، به کشورهای در حال توسعه فشار می آورند بدهی های خود را به شرکت های غربی که به آنها کالا و خدمات می فروشند، بپردازند، بدون توجه به این که این بدهی ها حاصل قراردادهایی است که با سوئ استفاده و فساد به دست آمده است.
بانک جهانی دارد به تدریج از بعضی از سیاست های دیوانه وارتر خود فاصله می گیرد، اما آنچه مورد نیاز است اتخاذ سیاستی غیرسیاسی تر به وسیله مسوولان آن است کاری که انجام نخواهد شد مگر این که تزریق سیاست های چپگرایانه گرایشات راستگرایانه طولانی آن را متعادل سازد.
این نتیجه گیری است که سبب می شود موضوع انتخاب رئیس بانک جهانی از طرف چین را مطرح کنم.
چین ویژگی های منحصر به فردی برای این کار دارد زیرا هم اقتصاد چپگرا را تجربه کرده و هم اقتصاد راستگرا را. بنابراین شخصیتی دارای صلاحیت از چین توانایی آن را دارد که اوضاع این نهاد را به حد قابل توجهی روبه راه کند.
اما امروز وضع فرق کرده است. کسری تجاری امریکا با چین در سال گذشته به 232میلیارد دلار رسید و رابطه اقتصادی امریکا با چین چنان است که وقتی یوآن چین عطسه می کند دلار قدرتمند سرما می خورد. به این دلیل در کنگره امریکا تلاش می کنند چین را مجبور کنند به خاطر منافع امریکا ارزش یوآن را تغییر دهد. امروز چین بر مقدار زیادی از ذخایر ارزی جهان سلطه دارد و امریکا حالا به چین بدهکار است.
بگذارید قدرت ، رئیس بانک جهانی را منصوب کند و این انتخاب از بدهکار گرفته و به اعتباردهنده اعطا شود.
این یک منطق ساده است ، کاری است که خود بدهکار و دوستان آن در اروپا سابقه آن را به وجود آوردند.


کریس بین - گاردین
ترجمه: علی کسمایی
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها