بخش اول از گفتگو با جرج جرداق ، نویسنده مشهور لبنانی را خواندید این مصاحبه را اپی می گیریم . پس همین کتاب شما را با امیرالمومنین آشنا کرد!
کد خبر: ۲۰۷۸۶
نه ! من تازه گرفتار ادبیات امام علی شده بودم و نه گرفتار شخصیت امام . فراموش نکنید که ما مسیحی بودیم و در دهی مسیحی نشین می زیستیم . پس خیلی به امام علی علاقه ای نداشتیم . (ما کمی جابه جا می شویم و به هم می نگریم ، اما استاد ادامه می دهد.) البته برادرم فواد هر وقت که مهمان داشتیم ، اشعاری در مدح امیرالمومنین برای مهمان ها(ی مسیحی) می خواند و همین کمک می کرد به من ! (معنای علاقه نداشتن را هم می فهمیم!)
چگونه به شخصیت جامع امیرالمومنین نزدیک شدید؛
- وقتی رفتم دانشگاه همزمان در 2رشته ادبیات عرب و فلسفه عرب تحصیل و بعدتر تدریس می کردم . درهر دوی این رشته ها مجددا با امام علی برخورد کردم ، به عنوان شخصیتی بزرگ در ادبیات و فلسفه . غلامعلی رجایی شعری می خواند که نمی دانیم مترجم آن را چگونه ترجمه می کند. «رشته ای بر گردنم افکنده دوست - می برد هر جا که خاطرخواه اوست» استاد سری تکان می دهد و ادامه می دهد: تصمیم گرفتم یک تحقیق خیلی جدی بکنم پیرامون این شخصیت . از عقاد و طه حسین بگیر تا علمای شیعه . هر کتابی را که مرتبط با امام علی بود، خواندم . با مطالعه این کتابها متوجه شدم که همه در مورد ولایت امام علی ، حقانیت یا عدم حقانیت او صحبت کرده اند و شخصیت بزرگ او در این بحثها گم شده است . چندان در حواشی مساله خلافت فرو مانده اند که چهره نورانی علی را ندیده اند. زمامداری علی را دیده اند؛ اما انسانیت او مغفول مانده است . من سیراب نشدم . پس شخصیت درخشان و بزرگ او را شکافتم . فقد بقرت عبقریته ! دوباره برگشتم به کنار سرچشمه های مرجعیون ، عیون مرجعیون و نهج البلاغه دوران کودکی ، اما با روشی جدید. همه کتابهایم درباره امام علی را همین گونه نوشتم ....
استاد! از اولین کتاب بگویید. صوت العداله الانسانیه ...
اتفاقا ماجرایش خیلی زیباست . شما حتما خیال می کنید که با کمک مسلمانان این کتاب چاپ شد؛ (سر تکان می دهیم . می خندد) همان طور که متنش را می نوشتم ، سردبیر مجله الرساله آمد و گفت به ما بده که شماره به شماره چاپ کنیم . من قبول نکردم . بعد از اصرار و الحاح فراوان او عاقبت 2قسمت از متن را به او دادم . بلافاصله بعد از چاپ رئیس کشیشان و راهبان فرقه کرملیه (ازفرق مارونی مسیحی) گفت : من خودم این را به هزینه خودم چاپ می کنم . طبیعتا خیلی خوشحال شدم . برای این که دیدم از دست این ناشرها - که عمده شان واقعا دزدند - خلاصی یافته ام .
و بعد حتما مسلمانان شما را پیدا کردند!
خیر اتفاقا اول کار مسیحی ها فهمیدند و آمدند پهلوی من . ذوق زده و شادان . می گفتند تو عرب را سرافراز کرده ای . پول جمع کرده بودند و می خواستند پول چاپ کتاب را به من بدهند. گفتم این کتاب را با پول خودم چاپ نکرده ام و رئیس رهبان کارملیه چاپ کرده . رفتند که به او پول بدهند. او گفت خجالت بکشید ، من این را چاپ نکرده ام . این پول راهبانی است که در اینجا عبادت می کنند. ببرید این پول را بدهید به فقرا. بعدها آن کشیش - رئیس رهبان کارملیه - به من گفت من امام علی را دوست دارم و از برکت او فقرای ما نیز به نوایی رسیدند.
عژیب !(ما نیز مانند لبنانی ها جای ج و ژ را عوض کرده ایم ، از فرط تعجب!) استاد! بالاخره مسلمان ها چه کردند؛
اول از همه قاسم رجب - صاحب مکتبه ای دربغداد - کتاب را برد و طواف داد دور ضریح امیرالمومنین ؛ اما بعد از او بعضی برادران شیعه این کتاب را بارها چاپ کردند و به من چیزی ندادند و متاسفانه حتی برای خرید کتاب خودم به کتاب فروشی ها می رفتم . اهل منبر که بارها ازاین کتاب به عنوان برتری اثر درباره شخصیت امیرالمومنین یاد کرده اند، موظف اند تا پیگیر وضعیت نشر بی مجوز این کتاب باشند و ناشران می توانند مستقیما با نویسنده و یا غیرمستقیم از طریق همین مطبوعه ، دست کم نسخه ای از کتب چاپ شده را برای جرج جرداق بفرستند تا فرهنگیان یا به قول اعراب مثقفین چنین شرم زده نشوند... بگذریم .
اکبر خلیلی که بزرگ جمع ما بود ، از جرداق سوال می کند:
آیا تا به حال به نجف رفته اید یا نه؛
نه ! تا به حال به نجف نرفته ام .(شگفتی ما را که می بیند ، توضیح می دهد:) اما 2بار به کربلا رفته ام برای سخنرانی . آنجا مقام (قبر) امام حسین پسر ایشان را نیز زیارت کرده ام .
دوست ندارید به زیارت امیرالمومنین مشرف شوید؛
راستش را بخواهید تا وقتی این مردک زمامدار است نه .صدام حقیقتا آدم کثیفی است . قومیت عرب را به سخره گرفته است . ننگ عرب است ..
اکبر خلیلی مجددا به مصداق تعرف الاشیای باضدادها ، سوال می کند :
امام خمینی را چگونه دیده اید؛
خمینی بزرگترین رهبر جهان اسلام بوده است . در میان معاصران . خیلی بالاتر از حتی ناصر. من بزرگی و عظمت و حتی علم خمینی را از اخبار می توانستم فهم کنم ؛ اما 2سال پیش که به ایران رفتم و خانه محقرش را دیدم ، چیزی عظیمتر در او یافتم و آن نبود مگر صداقت و ساده زیستن و با مردم بودن...
استاد! تالیفات حضرت عالی بسیار متعددند. از تحقیقات تان پیرامون امیرالمومنین ، 5جلد صوت العداله الانسانیه ، علی و حقوق بشر، علی و انقلاب فرانسه ، علی و سقراط ، علی و عصر او، علی و ملیت عرب ، تا داستان فنانون احبا و اشعارتان فینوس و الشاعر... و بسیاری کتب دیگر. الان آیا با توجه به کبر سن هنوز - به جز این برنامه صبحگاهی در رادیوی ملی - مشغول نوشتن هم هستید؛
بله ! (انگار به استاد برمی خورد) من با نوشتن زنده ام . همین الان 20کار چاپ نشده دارم . بعضی ها مثل کتابی راجع به دعبل خزاعی - شاعر اهل بیت هنوز چاپ نشده . کاری راجع به ابونواس ... (غلامعلی رجایی رگ خوزستانی اش به جوش می آید و می گوید ابونواس اهوازی ! استاد سر تکان می دهد) بله ! ابونواس اهوازی ... اصلا اهل لغت و بنیانگذاران نحو عربی همه ایرانی بوده اند. از سیبویه بگیر و بیا تا همین ابونواس ... الان یک اپرای من در همین بیروت اجرا می شود به نام «انا شرقیه» (من بانوی شرقی ام ) و کاری که هنوز مشغول نوشتنش هستم به نام حکایات ... داستان هایی طنزآلود از زندگی خودم ....
استاد کدام کارتان را بیشتر دوست دارید؛
(کمی فکر می کند) همین حکایات را که مشغول نوشتنش هستم . می گویم نویسنده ای که کار ننوشته اش را بیشتر دوست داشته باشد، هنوز جوان است ... می خندد. بعد بایرامی از او راجع به ادبیات داستانی عرب می پرسد و او جواب می دهد.
خوشحالم از این که داستان های میخائیل نعیمه و نجیب محفوظ را پشت ویترین کتابفروشی های پاریس می بینم .
(بعد ناگهان می پرسد آیا لامارتین را می شناسید؛ ما سر تکان می دهیم که بله!) در یکی از کتابفروشی های پاریس من یک کتابی از لامارتین گیر آورده ام ، قدیمی ، راجع به پیامبر شما که کتاب بسیار نفیسی است ؛ اما متاسفانه مسلمانان دنبال این چیزها نیستند. مثلا همین علی و الثوره الفرینسیه را هیچ مسلمانی نیامده است به فرانسه ترجمه کند. آیا ترجمه این کتاب خدمتی به اسلام نیست ؛ آیا مسیحیان باید این کتاب حاضر و آماده را به فرانسه ترجمه کنند؛ آیا کتاب امام علی و قومیت عربی که یک کتاب بسیار دقیق است که چگونه امام از مساله قومیت و به دور از ناسیونالیسم منحط به انسانیت می رسد، شایسته تحقیق و تتبع نیست؛ آیا... ما شرمسار سرتکان می دهیم . بعد از دوستان کسی برای او از اعتقاد شیعه به ظهور منجی به همراه مسیح سخن می گوید. هم استاد خسته شده است ، هم ما، سری تکان می دهد و می گوید:- اولا بحث راجع به امام علی بود و من عقیده دارم امام علی از مسیح بالاتر است . در ثانی انی ما اعتقد بغیبیات کلا!!! (من به امور غیبی اعتقادی ندارم!) من شیفته شخصیت انسانی امام شده ام . ما کلا مسیحی بوده ایم و بالطبع به امامت امام علی اعتقادی نداریم . (درمانده ایم که این چگونه بی اعتقادی و چگونه اعتقادی است که هیچ گاه حاضر نیست اسم امیرالمومنین را بدون امام بیاورد! راستش کمی پریشان شده ایم . مگر می شود کسی بهترین سالهای جوانی اش را بی اعتقاد روی چنین موضوعی کار کند و چنان ادیبانه ... اما استاد بی توجه به ما ادامه می دهد.) من در خانواده ای مسیحی بزرگ شده ام که اعتقاد به این چیزها نداریم ، اما بگذارید خاطره ای بامزه برایتان تعریف کنم . پدر من حجار بود، سنگ تراش . کارهایش را می فروخت به دهات اطراف و روزی اش از این راه می گذشت ، اما سنگی را در خانه نگاه داشته بود و 2سال روی آن کار می کرد. بعد که کارش تمام شد آن را به سر درخانه مان آویخت . حساس شده ایم تا بدانیم چه چیزی به سر در خانه این خانواده مسیحی در ده مسیحی نشین مرجعیون نصب شده بوده است . از استاد می پرسیم :
روی آن سنگ چه نوشته شده بود؛
استاد می خندد و می گوید: «لا فتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار». ما ته دلمان ذوق می کنیم که معنای «انی ما اعتقد بغیبیات کلا» را فهمیده ایم و توامان تاسف می خوریم بر اعتقاد به غیب خودمان ! همان جور که غلامعلی رجایی برای جرج جرداق شان نزول این جمله را شرح می دهد و مومنی و بایرامی از ذوق سر تکان می دهند و خلیلی داستان «یاویلنا»یش را به زبان فرانسه به استاد هدیه می دهد، من می فهمم که پاسخ سوالم را دریافته ام . هویت لبنانی از هر فرقه ای که باشد، برای من روشن می شود. کهن الگوی انسان لبنانی ، دروزی باشد یا اهل تسنن ، مارونی باشد یا ارمنی ، شیعه باشد یا اسماعیلی و علوی ، انسانی است متعالی و نزدیکترین شخصیت به انسان متعالی ، یعنی ما به الاشتراک همه این ادیان و فرق مذاهب ، حقیقت وجود امیرالمومنین است . بنابراین شگفت زده نباید شد وقتی پیروان مذهب مجعول دروزی - که شبیه به بهائیت خودمان است - و حتی ذات احدیت را قبول ندارند، تصویری از امیرالمومنین حیدر را با سبیل پرپشت - چیزی شبیه به شیوخ خودشان - به احترام نگاه می دارند. شگفت زده نباید شد وقتی در دارالاعتراف کلیسای مارونی ها دعایی می بینی که با کمی جابه جایی چیزی می شود بسیار شبیه به دعای کمیل . شگفت زده نباید شد وقتی میخاییل نعیمه مسیحی در تقریظش بر کتاب جرداق می نویسد، این تصویر شکل زنده ای از بزرگترین مرد عربی پس از پیامبر است . شگفت زده نباید شد وقتی در ضیافت شام روز پایانی ، تا رایزن فرهنگی ، هاشمی از محبت ایرانیان به استاد جرج جرداق به واسطه امیرالمومنین سخن می راند، دکتر وجیه منصور، نایب رئیس انجمن نویسندگان لبنانی که سنی مذهب است ، می خندد که ما نیز محب امیرالمومنین هستیم ... من پاسخ سوال خودم را دریافته ام و دلم برای خانه عاشقان امیرالمومنین تنگ شده است . دلم برای لبنان تنگ شده است ...

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها