وقتی با خانم خیرالنسائ گل ، همسر نخست وزیر روبه رو می شوی ، پیش از هر چیز برخورد گرم و خوشرویی او توجه ات را جلب می کند.
کد خبر: ۱۹۵۱۸
ویژگی هایی چون نظم و ترتیب و نیز علاقه مفرط به فرزندانش در لابه لای حرفهایش موج می زند. خیرالنسائ بخش عمده ای از زندگانی اش را همراه همسرش به امور خیریه پرداخته اما حاضر نیست در این باره صحبت کند. فرصت کوتاهی در ساختمان پارلمان به دست آمد تا با او گفتگویی صورت دهیم.

خانم گل ! همسر شما اخیرا نخست وزیر ترکیه شد. به نظر شما در سیاست چگونه می توان موفق شد؛
تو خوب باش همه انتخابت خواهند کرد ، اگر خوب باشی نیازی نداری که بگویی به من رای بدهید.
آیا به سیاست علاقه دارید؛
من اهمیت سیاست را در سرنوشت کشورمان درک می کنم . من حتی اگر علاقه مند به سیاست هم بودم ، اعتراف می کنم که در سالهای آغازین برایم بسیار سخت بود. بویژه که فرزندانم خردسال بودند.
رفتارسیاسی نخست وزیر پیشین را می پسندید؛
او را متهم نمی کنم ؛ اما نمی خواهم مانند او باشم.
شما در سنین پایین ازدواج کرده اید. حالا از زندگی تان راضی هستید؛
مطمئنم که یک انتخاب درست داشته ام . من و همسرم مدت زیادی نامزد بودیم و پیش از ازدواج کاملا از هم شناخت پیدا کردیم.
به هنگام ازدواج ، یک واقعه تلخ هم برای تان پیش آمد؛
بله . عبدالله دانشجو بود و در همان روزهای نخست ازدواجمان بازداشت شد.
چه احساسی داشتید؛
آن زمان خیلی جوان بودم و نمی توانستم درک کنم که چرا و به چه دلیل؛ مطمئن بودم او هیچ گناهی ندارد. با این حال ، به توانایی خودم در برابر این مشکل ایمان داشتم و می دانستم که او این دوره را از سر خواهد گذراند.
شما هم مانند همسرتان نگاهی خوش بینانه و امیدوارانه دارید؛
من طی سالهای زندگی مشترک با همسرم ، هیچ سخن یا اندیشه ناخوشایندی درباره هیچ انسانی از او نشنیده ام . او معتقد است همه چیز زیباست . من نیز اغلب این گونه می اندیشم.
تحصیلاتتان در چه حدی است؛
نمی خواهم درباره این مساله خیلی حرف بزنم . من برای پایان تحصیلات متوسطه آماده می شدم که به علت رعایت حجاب نتوانستم دیپلم بگیرم.
از دوران تحصیل تان بگویید.
ما مدتی در عربستان زندگی می کردیم ، دخترم در جده به دنیا آمد و من هم در مدارس آنجا درس خواندم . با آن که 2فرزند خردسال داشتم ، اما عبدالله از آنها مراقبت می کرد و من به مدرسه می رفتم.
احساس عبدالله درباره بچه ها...
او معتقد است که تنها ثروت ما در دنیا همین بچه ها هستند.
هرگز تصور می کردید که حضور همسرتان در عالم سیاست تا مرحله نخست وزیری ترکیه پیش برود؛
نه . ما زن و شوهری هستیم که هرگز برای هیچ چیزی حریص نبوده ایم . پیروزی در انتخابات نیز قطعی نبود.
از امروز به بعد آیا می توانید دور از سیاست زندگی کنید؛
خیر ؛ اما رها کردن سیاست را در نقطه ای مشخص درک می کنم . مطمئنم همسرم سیاست را در آینده رها خواهد کرد.
آیا به فعالیت خارج از منزل معتقدید؛
هنگامی که به ترکیه بازگشتیم پسرم خردسال بود و من به مراقبت از او مشغول بودم . بعد از آن به دبیرستان رفتم که برای دانشگاه آماده شوم ؛ اما متاسفانه امکانش را نیافتم . به دلیل اشتغالات روزمره ، فعالیت خارج از منزل برایم دشوار شده است . البته کار بیرون از خانه ندارم اما در عین حال زنی خانه نشین نیز نبوده ام.
روزهایتان چگونه می گذرد و چه کارهایی انجام می دهید؛
هر روز متفاوت است . بیشتر وقتم را در موسسات خیریه ای می گذرانم که به اتفاق همسرم آنها را راه اندازی کرده ایم.
می توانم درباره این موسسات از شما بپرسم؛
اگر موسسات خیریه در مطبوعات معرفی و مطرح شوند ، موجب رنجش انسان های محروم می شویم . ترکیه ، روزهای دشواری را می گذراند و انسان ها تحت فشار شدید اقتصادی زندگی می کنند.
آیا مردم شما را می شناسند؛
بعضی ها می شناسند و بعضی ها نه . آنهایی که مرا می شناسند از دیدن من بسیار خوشحال می شوند. گاهی از رویارویی با مددجویان خجالت می کشم.
آنها از شما چه تقاضایی دارند؛ پول؛ کار؛
بزرگترین مساله البته سیرکردن شکم و بیکاری است . اما من معتقدم که تمام کاستی ها در فقر فرهنگی و آموزش ریشه دارد. بویژه این که آموزش خانم ها بسیار اهمیت دارد. مرد به هر حال به شکلی خود را اداره می کند ؛ اما زن در شرایط دشواری قرار دارد. ما از مشکلات خانوادگی بحث می کنیم ، اما زن علاوه بر همسری ، نقش مادری نیز دارد ، ما نمی توانیم مادران را از آموزش محروم کنیم.
اجازه بدهید درباره حجاب بپرسم.
در هیچ جای دنیا موضوع حجاب ، مانند کشور ترکیه ، مساله ساز نیست . اینجا رعایت حجاب راحت نیست . گفتم ادامه تحصیل برای من که می خواستم با حجاب باشم ، میسر نشد.
دخترتان هم با حجاب است؛
برایم خیلی دشوار است که از این موضوع صحبت کنم . او 15ساله بود که برای ادامه تحصیلاتش مجبور بود بی حجاب باشد ؛ اما وقتی که از مدرسه برمی گشت حجاب را رعایت می کرد. می توانید درک کنید درحالی که من مادر محجبه ای هستم ، چطور می توانستم بی حجابی دخترم را بپذیرم؛ خیلی برایم سخت بود.
می گویند دست پخت خیلی خوبی دارید.
من دوستان خارجی زیادی داشته ام و با آنها مراودات دوستانه و تبادل فرهنگی داشته ام . غذاهای چینی و خوراک های امریکایی ، درست می کنم . آشپزی تونسی را خیلی دوست دارم . علاوه بر اینها غذاهای منطقه جنوب شرقی دریای سیاه را نیز خوب می پزم . همسرم گاه به شوخی می گوید که : درباره این که اصلیت تو از قیصریه و استانبول باشد ، تردید دارم!
هنگامی که همسرتان نخست وزیر شد ، چه احساسی داشتید؛
دعا کردم که خدا شرمنده اش نکند. مقام و موقعیت و همه چیز گذراست ؛ اما اگر پس از کناررفتن او از قدرت ، نام نیکی باقی بماند باعث خرسندی مان خواهد بود.
آیا از نخست وزیرشدن همسرتان مطمئن بودید؛
نه ، در خانه ما هرگز از این مسائل صحبت نمی شود.
اصلا از همسرتان نپرسیدید که آیا نخست وزیر خواهد شد؛
قطعا نه ، او نیز چیزی به من نگفت.
چگونه؛یعنی از طریق تلویزیون اطلاع پیدا کردید؛
اولین روزی که موضوع قطعی شد ، من هنگام غروب با دوستانم بیرون از منزل بودیم . همسرم پذیرش مسوولیت جدیدش را ابتدا به پدر و مادرش اطلاع داده بود. آن روز من تلفن همراهم را در منزل جا گذاشته بودم . وقتی به خانه برگشتم خانه پر از دوستان همسرم بود. همسرم به خانه برگشت و به او تبریک گفتیم و پس از آن به نخست وزیری رفت . فردای آن روز همسرم را در تلویزیون دیدم.
چه احساسی داشتید؛
به نظرم می رسید که جامه ای آتشین به تن کرده است. من برنامه ام را تغییر ندادم . آن شب میهمانی افطار دعوت داشتیم . به آنجا رفتم ، چون نمی خواستم مردم بگویند که بعد از نخست وزیر شدن همسرش ، به افطاری نخواهد آمد.

منبع روزنامه صباح
چاپ ترکیه - 16 دسامبر 2002
مترجم : اسماعیل امینی
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها