دکتر ویجی پراشاد، دانشیار و مدیر مطالعات بین المللی در دانشکده ترینیتی شهر هارتفورد در ایالت کنتیکت است . عنوان آخرین کتاب وی عبارت است از: آدمهای کله گنده و نوکرهای چاپلوس : مرحله انرون کاپیتالیسم . وی در مقاله حاضر به بررسی
کد خبر: ۱۸۶۳۷
طرحهای احتمالی امریکا برای عراق پس از صدام پرداخت . اول نوامبر 2002 گزارشهایی از کاخ سفید به بیرون درز کرده است که حاکی از طرحهایی برای عراق پس از رژیم بعث است . دست کم پنج طرح وجود دارد که هر یک از آنها بر اساس فرضیه ای نژادپرستانه طراحی شده است و آن این که عراقیها یا به یک دیکتاتور نظامی نیاز دارند یا به یک پادشاه ... . هرگونه دمکراسی در این کشور غیرقابل تصور است.

عراق تحت حکومت ارتش
کاخ سفید هرازگاهی سر و صداهایی در خصوص براندازی حزب بعث تحت رهبری صدام حسین توسط ارتش عراق به راه می اندازد. چندین تشکیلات از افسران نظامی سابق عراق وجود دارد که هم اکنون در تبعید به سر می برند. در ژوئیه 2002، هفتاد نفر از آنها تحت حمایت پیمان ملی عراق که مدعی بود با تعداد زیادی از رهبران نظامی برجسته در داخل عراق در ارتباط است ، در شمال غرب لندن گرد آمدند. در این گردهمایی سرتیپ نجیب صالح ، یکی از فرماندهان سابق در گارد جمهوری عراق که هم اکنون رهبری جنبش افسران آزاد مستقر در امریکا را به عهده دارد نیز حضور داشت . این سازمان در سال 2001تشکیل شد و مورد استقبال وزارت خارجه امریکا و کنگره ملی عراق که مستقر در لندن و تحت حمایت امریکاست ، قرار گرفت . سخنگوی وزارت خارجه ، ریچارد بوچر در خصوص گردهمایی سال 2002گفت : «ابزار مفیدی بود.» این تبعیدی های نظامی بارها در دهه 1990برای فعالیت های نظامی احضار شدند که جدیدترین آنها تلاش برای کودتای نافرجام در سال 1996بود. به نظر نمی رسد که این افراد نفوذ زیادی در افسران ارشد عراقی داشته باشند و حتی ارتباط بسیار کمتری با رده های پایین دارند. در بین آنها نیز مشکل قابلیت اعتماد وجود دارد. ژنرال نظار الخزرجی ، رئیس سابق ستاد ارتش ، اکنون در دانمارک زندگی می کند. وی یکی از رهبران جنگ ایران عراق بود که در سال 1995از عراق گریخت و اکنون در وطن جدید خود به اتهام جرائم جنگی علیه کردها در سال 1998تحت بازجویی است . هر چند که وی علاقه مند است به جنبش نظامیان در تبعید ملحق گردد، آنها نسبت به ورود او بسیار محتاط هستند، زیرا نگران فاش شدن نقش خود در حملات شیمیایی به ایران و کردها هستند. عراق پیشینه ضعیفی در باب حکومت نظامیان دارد. در سال 1958، سرتیپ عبدالکریم قاسم و سرهنگ عبدالسلام عارف سلطنت انتصابی بریتانیا را سرنگون کرده ، اعلام جمهوری کردند و به تقلید از کودتای افسران آزاد مصری به رهبری ناصر در سال 1952کشور را شکل دادند. با تصور این که این حرکت ، آغازی بر پایان حکومت ظالم نخبگان است . حزب کمونیست عراق که اکنون جرات یافته بود، مراکزی را برای مقاومت مردمی تشکیل دهد (المقاومه الشعبیه )، اما قاسم به تعقیب این سازمان پرداخت و حکومت دیکتاتوری او اتحادیه های کارگران و زارعان را تشکیل داد و سپس آنها را از هم پاشید. همین که ارتش نسبت به قدرت خود اطمینان بیشتری یافت ، به نابودی مخالفان خود پرداخت . صدام حسین که در آن زمان جوان 22ساله عضو حزب بعث بود، در عملیات ترور نافرجام قاسم در اکتبر 1959شرکت کرد. زمانی که قاسم خود را از نیروهای تشکیل یافته جامعه کنار کشید، شاخه ای از ارتش (به رهبری عبدالسلام عارف و حزب بعث ) در سال 1963او را از قدرت برکنار کردند و نخستین حکومت بعث را (به رهبری ظاهری عارف ، از طرفداران ناصر و پس از مرگ او در یک سانحه هلی کوپتر در سال 1966، به رهبری برادرش ) تشکیل دادند. به این ترتیب ، دیکتاتوری نظامی تمام عیار فقط از سال 1958تا 1963دوام یافت . سپس حزب بعث با شاخه غیرنظامی و با مرکز نظامی خود ( که در سال 1962تشکیل شد) جایگزین آن گردید. در سال 1963اعضای ارتش علیه یکی از اعضای خود تغییر موضع نشان دادند و آن زمانی بود که کشور عملا به دست این حزب نیمه فاشیست متولد شده در سوریه ، افتاد. در سال 1968، حزب بعث که از سال 1959در پشت پرده حکومت کرده بود، قدرت را به دست گرفت و احمد حسن البکر (افسر نظامی ، اما در درجه اول یک بعثی ) رئیس جمهور جدید عراق شد. در ژوئیه 1979صدام حسین قدرت را از او تحویل گرفت (و آن زمان بود که وی در یک جلسه معروف حزب بعث دشمنان خود را اعدام نمود.) اگرچه صدام حسین ابزار عظیمی برای اعمال زور در اختیار خود دارد تا جلوی هر گونه مخالفت را بگیرد، مخالفین خود را به قتل برساند و وارد جنگ شود، یک دیکتاتور نظامی نیست . رابطه ارتش عراق با قدرت کشور نگران کننده است . چه انگیزه ای می تواند افسران رده دوم را به انجام کودتایی علیه حزب بعث وادارد؛ بسیار از آنها کاملا به وضوح به خاطر می آورند که چگونه شاخه بیست و چهارم پیاده نظام ارتش امریکا دست به قتل عام نیروهای در حال عقب نشینی عراق در 2مارس 1991زد. سیمور هرش ، 3روزنامه نگار پس از گفتگو با 200پرسنل نظامی امریکا جهت نوشتن مقاله خود می گوید: «این حمله بیشتر برای نابودی حساب شده عراقی هایی بود که عموما در حال عمل به شرایط عقب نشینی بودند و نه جهت پاسخ به آتش دشمن .» با توجه به این مساله ، چرا ارتش عراق خطر کودتایی را بپذیرد که ممکن است به هر حال درهای کشور را به روی اقدامات امریکا بگشاید؛
عراق تحت اشغال امریکا
پس از انتشار خبری در مطبوعات در اوایل اکتبر 2002 مبنی بر این که کاخ سفید قصد دارد با نیروهای امریکایی ، عراق را اشغال کند و مانند ژاپن پس از 1945 رژیم اشغالگری را در آنجا حاکم کند، به سرعت تکذیبیه هایی صادر شد. نزدیک صدهزار نیرو وارد عراق خواهد شد، ژنرال تامی فرانکس 4به عنوان فرمانده کل سرزمین های اشغالی قدرت را در دست خواهد گرفت ، رژیم حاکم «جنایتکار جنگی » را دستگیر و محاکمه می کند و عراق را «از وجود بعثیها پاک می کند.» زالمی خلیلی زاد، فرستاده امریکا به افغانستان ، کارشناس شورای امنیت ملی در غرب آسیا و پیشگام در سناریوهای بعدی ، اذعان داشت که این کار «هزینه های گزافی خواهد داشت » (حداقل 16میلیارد دلار در سال )، اما امریکا منابع ضروری را به این کار اختصاص خواهد داد و «ما این اراده را خواهیم داشت که تا زمانی که لازم باشد بمانیم و به کار خود بپردازیم .» هنگامی که در مورد طرح اشغال عراق سوال شد، کالین پاول ، وزیر امور خارجه اظهار داشت ، «اگر کار به آنجا کشید که رئیس جمهور امیدوار است این گونه نشود، اما اگر کار به آنجا کشید، ما موظف خواهیم بود رژیم بهتری را جایگزین کنیم »، ارتش مسوولیت این امر را به عهده خواهد داشت . بدیهی است که ما در حال برنامه ریزی اضطراری هستیم و نمونه های مختلف فراوانی در تاریخ وجود دارد که می توان به آنها نگریست : مانند ژاپن و آلمان .» ژاپن نمونه ای است که در اغلب موارد آگاهان از آن یاد می کنند. در ژاپن ، در پی اشغال این سرزمین به رهبری مک آرتور بخشهایی از دستگاه اداری فاشیست برچیده شد، اما امکان بازسازی مبانی سیاسی نیز از سوسیالیست ها گرفته شد. مک آرتور با دادن امتیازات ویژه به زایباتسو، باندهای صنعتی که همچنان بر جامعه ژاپن حاکمند، اتحادیه های کارگری را در معرض خطر قرار داد. در سال 1951، مک آرتور نظریه اصلی و نژادپرستانه خود را در خصوص اشغال مطرح کرد: «با معیارهای تمدن جدید، ژاپنی ها در مقایسه با توسعه 45ساله مانند پسربچه ای 12ساله هستند.» مقایسه با ژاپن شاید باعث به هم خوردن عظمت پنتاگون شود، اما این کاملا صحیح نیست . برای مقایسه واقعی منطقه باید به دوره حکومت عراق تحت قیمومت بریتانیا (1932-1914) نگریست . در ماه نوامبر 1914، نیروهای انگلیسی در بصره پیاده شدند، بغداد و موصل را اشغال کردند و با این سه استان امپراطوری عثمانی ، کشور جدید عراق را تشکیل دادند. بریتانیا از ترس مجتهدان شیعه ، راهزنان و نیز جوامع عمدتا تاجر منطقه (که از میان آشوریان ، یهودیان ، یزیدی ها، اهالی سرزمین سبا [یمن امروزی] و دیگران برخاسته بودند)، برای یافتن هم پیمان هایی برای خود به نخبگان قدیمی عثمانی روی آورد. شریفیان عمدتا از افراد سرشناس سنی بودند که در استان های اطراف بغداد زندگی می کردند. در سال 1920، مردم عراق دست به شورش زدند و فقط با قدرت انگلیس سرکوب شدند (در این برخورد بیش از 6000عراقی و فقط 500سرباز انگلیسی و هندی کشته شدند). بریتانیا که مایل بود حکومتش بر عراق از طریق یک نماینده صورت گیرد، از فیصل دعوت به عمل آورد که پادشاهی عراق را بپذیرد. فیصل ، پسر امیرحسین از هاشمی ها، متولی اماکن مقدس در عربستان و برادر عبدالله که اخیرا در اردن بر تخت سلطنت نشست ، می باشد. فیصل ، از سال 1921 تا 1932 تحت قیمومت بریتانیا حکومت کرد و پس از آن از سال 1932 تا 1958پادشاهی مستقل هاشمی را به وجود آورد. در زمان پادشاهی فیصل (هر چند که بریتانیا تاج پادشاهی را بر سر داشت ) نیروی هوایی سلطنتی ]بریتانیا[، شورش کردها را به طرزی وحشیانه (که نخستین بمباران هوایی عمده بود) سرکوب کرد و بریتانیا (با کمک امریکا) نفت عراق را بین شرکت نفتی انگلیسی - ایرانی ( 75/23 درصد)، شرکت رویال داچ شل ( 75/23 درصد)، شرکت فرانسوی پترول ( 75/23درصد)، شرکت استاندارد اویل و موبیل (75/23درصد) و دلال مشهور، سیروس گلبانکیان (5درصد) تقسیم کرد. حکومت قیمومتی ، چارچوبی را برای سرکوبی شیعیان و کردها و نیز حق بهره برداری از نفت به وجود آورد. تمایل به بازگشت به حکومت پادشاهی چند ماهی در افغانستان (با ظاهرشاه) به وجود آمد و بعد به نفع کرزای که فردی سازش پذیر است ، رد شد. در ژاپن ، علی رغم تردیدهایی که درباره حفظ پادشاهی غرق در فاشیسم ، وجود داشت ، مک آرتور (به توصیه روشا بندیکت ) تصمیم گرفت سلسله هیروهیتو را حفظ کند. قطعا امریکا قصد ندارد مدت زمان نامعلومی در عراق باقی بماند، اما در نظر دارد در این کشور یکی دو پایگاه نظامی ، اختیاری دایم بر نفت و دوستی بر مسند قدرت داشته باشد. این دوست می تواند نماینده ای دست نشانده مانند کنگره ملی عراق (حامد کرزای عراق ) یا یک پادشاه ساختگی دیگر باشد.
دکتر ویجی پراشاد
مترجم : بهروز جندقی
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها