موضوع انحلال حزب مشارکت و یا پیشگامی نیروهای معتدل آن برای این کار چند روزی است که از زوایای مختلف در رسانه ها بحث می شود.
کد خبر: ۱۸۴۸۶
این حزب فارغ از کامیابی ها و ناکامی ها، دست کم برای پژوهشگران علم سیاست یک پروژه تحقیقی جذاب است ؛ حزبی که در ظهور بموقع خود و با استخدام شعارها و شیوه های مورد پسند در عرصه بازی سیاسی کشور خوش درخشید اما بتدریج دامنه اعتبار خود را نزد هواداران از دست داد. بررسی رفتارهای این تشکل و نیز تئوری های حاکم بر آن می تواند برای احزاب کنونی و حتی گروههایی که در آینده قدم به میدان حضور می گذارند، تجربه آموز باشد. مقاله زیر که توسط یکی از چهره های سیاسی - دانشگاهی به رشته تحریر درآمده از زاویه ای جدید (عمدتا به آسیب شناسی این حزب ) به این موضوع پرداخته است . جام جم ضمن احترام به درخواست نویسنده که خواستار درج نشدن امضای خود بوده تاکید می کند که از انتشار دیدگاه های مختلف در این زمینه استقبال می کند.حزب مشارکت ایران اسلامی را باید همه دریابند؛ همه کسانی که دل به آینده فعالیت احزاب در این ملک و مملکت بسته اند. بی شک بررسی شرایط و زمینه ها و علل تشکیل این حزب و فراز و نشیبی که در طول این مدت کوتاه به خود دیده است ، کمک موثری به تداوم فعالیت های سازمان یافته سیاسی در قالب احزاب خواهد کرد. شاید اگر وابستگی حزب به مقامات عالی قدرت نبود بحران های چند لایه و پیچ در پیچی که این حزب را در خود گرفته است ، فروپاشی و اضمحلال آن را حتمی می نمود. اگر درک صحیحی از انواع بحران ها و علل و عوامل بروز آن به وجود آید، هم راه برون رفت را قبل از احتضار کامل می توان یافت ، هم راهنمایی برای آینده فعالیت های سیاسی متشکل و حزبی خواهد بود. حزب مشارکت درگیر چند نوع بحران است . این بحران ها چون ساختاری هستند، حاکی از آن است که این حزب نیاز به اصلاح کاملی در ساختار و روابط درونی و بیرونی خود دارد. برخی از آنها ناشی از اهداف و سیاست های حزب است که موجب بروز بحران در آن شده و برخی دیگر ناشی از ضعف رهبری و فرماندهی حزبی است که حزب را در تلاطم بحران ها گرفتار کرده است . این بحران ها، همچنین از بابت نوع و میزان تهدید، فرصت زمانی برای تصمیم گیری و درجه غافلگیری یا آگاهی حزب مشارکت نسبت به بروز آنها قابل تقسیم بندی و بررسی است . شاید از نظر تقسیم بندی هشتگانه ای که در متون سیاسی دانشگاهی وجود دارد، حزب مشارکت گرفتار بحران هایی از نوع وضعیت انعکاسی (Reflexive Situation) است ؛ وضعیتی که تهدید در آن شدید، زمان تصمیم گیری برای مسوولان حزب کاملا محدود و کوتاه ولی از جهت آگاهی و درجه غافلگیری ، قابل پیش بینی بوده است ؛ زیرا بسیاری از آگاهان از مدتها قبل در سمینارها یا در جلسات و یا با درج مقالات مختلف ، حزب را از گرفتاری قطعی در این بحران ها با خبر می کردند، اما حزب به دلیل ساختاری کمتر حزبی و بیشتر شبه گروهی ، از فهم بموقع آن عاجز بود و حتی در صورت آگاهی ، توان فرماندهی و رهبری کافی برای اصلاح لازم را نداشت . حزب برای گسترش فعالیت های خود، در عرصه بزرگی آن هم حوزه سیاست جمهوری اسلامی نباید به شهابهای ستاره نما دل خوش می کرد یا از پیاده نظامی استفاده می کرد که فارغ از دغدغه های رهبری و فرماندهی حزبی و اصول تشکیلاتی بیشتر به علایق و وسوسه های خود توجه داشت تا آنچه مورد نظر حزب بود. بروشنی دیده می شود، حزب در گسترش فعالیت های خود از 3عامل اساسی که پایه هر توسعه سیاسی است غفلت کامل دارد؛ سه عامل سازمان متناسب ، کارآیی ، تعقل عملی و همبستگی ایدئولوژیک رهبران و پیروان حزبی . بی توجهی به ضرورت های فعالیت های سیاسی چگونگی و توسعه آنها سبب شد که حزب روز به روز در غرقاب بحران های خود ساخته گرفتار شود. این مختصر در صدد است با تشریح برخی از بحران ها به برون رفت این حزب کمک کند. هر چند به نظر نگارنده ، این امر محتاج جراحی اساسی و عمیقی در حزب است . چیزی شبیه انقلاب درون حزبی ، آیا توان و ظرفیت حزب این چنین است ؛ که امیدوارم باشد!
1- بحران هویت (identity crisis)
اولین بحرانی که حزب مشارکت در آن بشدت گرفتار شده است و از آن رنج می برد، بحران هویت (identity crisis) است . حزب مشارکت از روز اول اعلام موجودیتش تخم این بحران را در دل خود داشت و فعالیت حزبی اش مثل حرکت درون باتلاق بتدریج آن را به این بحران خطرناک فروکشاند. یک حزب وابسته به قدرت و وابسته به دولت در حالی که مراجع و منابع عالی قدرت ملی و دولتی را در دست داشت ، در موضع اپوزیسیون به فعالیت می پرداخت . این دوگانگی ، روح فعالیت های حزبی را فرسوده می کرد و هیچ پاسخی برای فرودستان و پیروان حزبی که هر روزه به سوالات آنها افزوده می شد، نداشت . به طور مثال دفتر تحکیم وحدت تا لحظاتی که رفتار سیاسی آنها کمک به موضع اپوزیسیونی حزب مشارکت بود، مورد استقبال واقع شدند؛ اما به محض این که جزو اندکی از فعالیت سیاسی آنها متوجه نقد قدرت شد، چون حزب مشارکت بر سریر آن نشسته بود، نمی توانست این نقد را تحمل کند. زیرا آن را در جهت خدمت به منافع مخالفان حزبی اش می دانست ، در صورتی که مشارکت باید می دانست . کبوتر با کبوتر، باز با باز، در موضع اپوزیسیون ، همراه اپوزیسیونی می خواهد، نه ناقد. حال بر این مختصر موثر رفتارهای فراحزبی و غیرحزبی کادرهای اصلی و بالای آن را نیز مزید بر علت کنید، که اجازه نمی داد هویت حزبی حتی به صورت یک طیف شکل بگیرد و بلکه علایق شخصی حسب منافع کوتاه مدت سبب شد که حزب دکان پر رونقی پیدا کند؛ اما این رونق به چراغ دیگران بود و نه به کار خودیهای حزب .
2- بحران مشروعیت (Legitimacy crisis)
این بحران ، همسایه دیوار به دیوار هویت است . وقتی حزب بتواند تعریف جامع و صحیحی از خود و فعالیت هایش بدهد، دیگر مورد پذیرش و قبول نخواهد بود. اگر مشروعیت حزب مشارکت را از دیدگاه استیون بررسی کنیم ، ضعف اساسی این حزب را در جمع آوری منابع لازم و کمال برای کسب مشروعیت بخوبی درک می کنیم . استیون مشروعیت را در سه نوع تقسیم می کند. مشروعیت های ایدئولوژیک ، ساختاری و شخصی . حزب مشارکت بیشتر به دنبال مشروعیت بخشی شخصی بود و جمع کردن تعدادی از افراد نامدار در حوزه سیاسی در کادر مرکزی ، خود گواه این مدعاست . اما به دلایل عدیده ، این مشروعیت چون فاقد پشتوانه دو نوع دیگر مشروعیت یعنی ایدئولوژیکی و ساختاری بود، بسرعت رنگ باخت ، و کمرنگ شدن ابعاد تاثیرگذار این شخصیت ها، مشروعیت شخصی حزب را دستخوش تغییرات شدید کرد. برخی از این شخصیت ها با از دست دادن اعتبار و ارزش علمی یا سیاسی که داشتند بشدت مشروعیت حزب را مساله دار کردند و حزب که تکیه گاهش اشخاص و کادر رهبری بود تا ایدئولوژی منسجم حزبی و ساختار اصولی و کارآمد به این بحران سخت دچار شد.
3- بحران نفوذ (Penetration crisis)
سومین نوع بحرانی که لوسین پای در تئوری سیاسی خود نام می برد، بحران نفوذ است . منظور از این نوع بحران در یک حزب سیاسی ، قدرت تصمیم گیری و نفوذ حزبی در سرتاسر حوزه فعالیتش است . بررسی اجمالی و نه عمیق فعالیت حزب مشارکت و نحوه تصمیم گیری و میزان نفوذ تصمیم های حزب مشارکت بر اعضا و هوادارانش همواره تعجب آور بود. حزب مشارکت بجز دوره بسیار کوتاهی از آغاز فعالیتش ، هرگز نفوذی بر کادرها بلکه حتی بر سران و اعضای کادر مرکزی خود نداشته است . یکی ، دو تصمیم اخیری که به نام حزب اعلام شد (هر چند تصمیم حزب نبود بلکه تمایلات شخصی برخی از اعضا به نام حزب اعلام شد). از قبیل «خروج از حاکمیت »، فقدان ضروری ترین امر حزبی یعنی ، «نفوذ» را باز گو می کرد. این رفتارها که عدم نفوذ حزب را بر کادرها و اعضایش نشان می دهد، اگر در رهبری حزب این نفوذ وجود داشت ، حزب با سرمایه گذاری و برنامه ریزی و تدابیری در دراز مدت می توانست دامنه نفوذ خود را در میان اعضایش گسترش دهد و شاید بر عمق آن نیز بیفزاید؛ اما بحران نفوذ در کادر رهبری و شکاف در آن تاکید مجددی بر فقدان سازمان مناسب و کارایی سازمانی و همبستگی ایدئولوژیکی در حزب است.
4- بحران مشارکت (Participation crisis)
مشارکت ، محصول فعالیت آگاهانه و داوطلبانه افراد است . برای مشارکت ، انواع و طبقه بندی های مختلفی وجود دارد. از تقسیم بندی های روان شناسانه تا جامعه شناسانه از انواع تقسیم بندی جامعه شناسانه مشارکت ، مشارکت سیاسی است که از این مفهوم تعاریف متعددی شده است . لستر میلبرات برای آن 4سطح معرفی کرده است :
الف - خواندن یا شنیدن اخبار سیاسی و گوش دادن یا شرکت در مباحث سیاسی.
ب - شرکت در انتخابات و مبارزات سیاسی در شرایطی که امکان تاثیرگذاری وجود داشته باشد.
ج- تلاش برای کسب قدرت سیاسی.
د- تظاهرات و اعتراضات سیاسی .
برای حزبی که در قدرت است و تقریبا قوه مقننه را کاملا در اختیار دارد و بسیاری از مراکز قدرت در قوه مجریه را نیز در قبضه قدرتش گرفته است ، مشارکت اعضا و هواداران در فراخوانی های حزبی ، قدم اول نمایش اعتماد به حزب است . این کاری است که در طول بیش از 20سال ، جمهوری اسلامی بخوبی از عهده آن برآمده است و با فراخوان گسترده توده های مردم در صحنه های مختلف ، نمایشی از مشارکت سیاسی را به دنیا نشان می دهد. هرچند انتخابات یک نمایش مشارکت جویانه است ؛ اما راهپیمایی ها در مقاطع مختلف نه تنها تاکیدی بر وجود مشارکت سیاسی آگاهانه است ، بلکه مانع از بروز بحران هایی چون بحران مشروعیت و هویت خواهد بود. اگرچه در طول چند سال گذشته این راهپیمایی ها به عنوان آثار جامعه پوپولیستی به تیر زهرآلود بدگویی نشانه گرفته شد؛ اما چیزی از انبوه آن کاسته نشد و انقلاب را از معرکه بحران مشارکت رهانید. حزب مشارکت بویژه در سال اخیر نشانه ای از مشارکت اعضا و هواداران در میتینگ ها و فراخوانی هایش دیده نمی شود. حتی گاهی در برخی جلسات ، تعداد افرادی که برای شنیدن سخنرانی سران حزب شرکت می کردند کمتر از 50نفر بود. در صورتی که ، دو سال قبل گاهی چندصد نفر برای استماع سخنرانی همین افراد جمع می شدند. این بحران حاکی از این است که حزب مشارکت تمام پایگاه های بیرون حوزه قدرت دولت را از دست داده است و اگر رانت قدرت دولت نباشد، هیچ اثری از آن باقی نخواهد بود.
5- بحران یکپارچگی (Integration crisis)
این بحران مربوط می شود به این که تا چه حد در سیستم ، روابط متقابلی وجود دارد. آیا این روابط عقلایی و مشخص است و یا این که هر بخش و گروه یا فردی مستقلا برای رسیدن به هدف فعالیت می کند. نتیجه این عدم هماهنگی ، عدم کارایی سیستم خواهد بود. در صورتی که همان طور که در مقدمه گفته شد، شرط عبور از بحران ها، کارایی سیستم است ضمن این که سازمان و ساختار مناسبی نیز باید اختیار شود. در حزب مشارکت که بشدت گرفتار بحران های مختلف و چندگانه است ، افراد و سران حزب خارج از تمام قواعد و هنجارهای مرسوم حزبی به نام حزب ، با گفتار و رفتار خود تیشه به ریشه حزب می زنند و آن را گرفتار بحران یکپارچگی کرده اند. اهداف و برنامه های اعلام شده متناقض ، موضع گیری های ضد و نقیض کادرهای اصلی ، گروه بندی های غیرخالص حزبی که بیشتر به طیف بندی جبهه های سیاسی شباهت دارد، حاکی از بحران شدید یکپارچگی در این حزب است . این بحران حداقل نتیجه ای که برای حزب دارد ایجاد انشعاب های مختلف در زمان های گوناگون است . البته این وجه خوب و مثبت قضیه است که سران حزب تصمیم گرفته باشند، حزب را به هر صورت در صحنه سیاسی نگه دارند؛ حتی در نقش یک نعش سیاسی . اما اگر حزب قادر به حل این بحران نباشد، تراکم این جنبه بحران ممکن است منجر به اضمحلال کامل حزب شود.
6- بحران توزیع (Distribution crisis)
شاید این نوع بحران را از طرفی بتوان مهمترین آزمایش سیاسی که مردم و رقبا از یک حزب و گروه سیاسی به عمل می آورند، عنوان کرد. این نوع بحران حاکی از این است که منابع مختلف قدرت و ثروت را این حزب نتوانسته و یا نخواسته توزیع کند و از این رو روابط خود را با افراد و سازمان ها و نهادها یکسویه و بعضا جبری و تحمیلی کرده است و برای دسترسی به کوچکترین پایگاه های قدرت بدون توجه به شایسته سالاری ، روابط حزبی را با تحمیل افراد غیرشایسته و مقبول به استبداد حزبی متعصبانه آلوده کرده و باز در میدان حزب ، سلسله مراتبی از اشرافیت حزبی ایجاد کرده است و رابطه حزب را مخصوصا در جبهه دوم خرداد با دیگر گروهها و احزاب سیاسی رفیق به رابطه ای غیردوستانه و خودخواهانه تبدیل کرده است . آنقدر این رابطه موجب کدورت در میان سایر گروهها شد که رهبران آن گروهها برای این که خود دچار بحران مشروعیت نشوند، علنا به اعتراض به رفتارهای حزب مشارکت و سران آن پرداختند. حتی یکی از گروهها در انتقاد به تصورات گروهی و نه حزبی برخی از سران و کادرهای اصلی حزب مشارکت از او خواست که تا انتخابات دیگر تحمل کند تا وزن خود و حزبش را بخوبی دریابد و بدین وسیله گروه رفیق و همراه را به دسته ای رقیب و حتی مخالف تبدیل کردند. این بحران حاکی از وجود یک سانترالیزم پنهان و خودخواهانه است که همه را ضعیف تر از خود می خواهد و ضرورتا ضعیف و ناتوان می پندارد. حال آن که ممکن است این ضعف به طور کامل در حزب باشد؛ ولی چون در موضع قدرت است و اکثر اهرم ها را به دلیل وجود شرایط استثنایی در اختیار دارد، بتواند با فرافکنی با سایر احزاب و گروههای رقیب و حتی رفیق و همراه منتقل کند. در هر صورت ، حزب مشارکت ، حزبی است که در پناه انقلاب و نظام جمهوری اسلامی و افراد علاقه مند به نظام و با سرمایه ملی راه اندازی شده است . طی یک سال اخیر، بسیاری از افرادی که منتسب به این حزب بودند، اما دل در گرو دیگری داشتند و حتی گفته می شود برای اهداف بیگانه خدمت می کردند، رسوا شدند و از جریان تصمیم گیری های حزبی خارج شدند. اگرچه حزب این موهبت را درنیافت و با حذف این دشمنان درون حزبی نتوانست سازمانش را اصلاح کند و ضعفهای بنیادی و نهادی خود را برطرف کند؛اما امروزه بر فعالان حوزه سیاسی است که این حزب را دریابند و یادگار این دوران را در دروازه ورود به موزه تاریخ احزاب دولتی متوقف کنند و او را با ایدئولوژی بومی و مدرن ، سازمان پویا و کارا و همسنگرانی که سر بر آسمان خوبی ها می سایند، احیاء کنند.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها