«امشب در سر شوری دارم / امشب در دل نوری ...» عیدفطر به طور رسمی اعلام نشده بود؛ اما شمیم بهشتی اش از خیلی نزدیک ها می وزید.
کد خبر: ۱۷۹۳۲

 اگرچه مهربانی های رحمتگر رمضان و بهارانه های قرآنی اش در این «خوف و رجا»ی زیبا و دوست داشتنی (میان وداع با رحمت الهی و سلام به شگفتی رحمتی دیگر) بود که تلویزیون این آهنگ را «امشب در سر شوری دارم » با 2تنظیم چندبار پخش کرد. (آهنگی در «گام وصال» اما محزون ) از همان فراز آغازین بود که شوق مجلس به تپش افتاد و... همه در ملکوتی خاص با گریه اشتیاق مترنم شدند، با اشک هایی تراویده از بلندای روح و آرامش استغنای عشق و عرفان .

مهندس خرم ، آهنگساز همین تصنیف ، روایت این خاطره را که شنید، گفت : «اینها لطف حقه . دوست داریم آثارمون همین باشه که فرد حساس با اندیشه ای را به یک حال بااحساس خاصی بیندازد، این لطف حقه». یادم هست مهندس به یکی از شاگردانشان می گفت : «موسیقی ما حیفه - واقعا حیفه - که حروم بشه».

هنر مورد توجه؛
هنری که خود هنرمند شایستگی آن را از طریق «دریافت اصالت »ها دریافته باشد.
و توجه مردم به کار شما؛
منو بیشتر به این موضوع توجه می ده که باز باید سعی کنم کار نو بیارم.
دیگه؛
یعنی در حقیقت مسوولیتم را سنگین تر می کند.
مشغولیت ذهنی هنگام کار هنری؛
... بعد از این که کار منو گوش می کنن ، می گن دیگه تازه چی داری؛
و فکر بکر همیشه؛
باور بفرمایید همیشه ، خیلی جدی به نو و ابتکاری و با ارزش و منسجم بودن کار فکر کرده ام .
و ثمره این فکر؛
در آثار مختلف آهنگین که داشته ام ، خدا کمکم کرده.
توی کدوم کار، خدا کمکتون کرده؛
(اگه بگم ...) همون قدر که معنویت برای من دلپذیره ، شاید تظاهر به معنویت نذاره که (اینجا آهی می کشد و...) کسی کار خودش را بکند... بنابراین موندم جواب شما را چی بدم ؛!(در این باره ) یه نکته مگو بگین : این امری است واقعا باطنی که این امر باطنی به عشق هم منجر می شود.
وقتی به عشق منجر شد؛
هر کاری که آدم می کنه . دست «بالایی» را در کارش می بینه.
دست بالاتر از همه دستها؛
به نظرم این طوری آدم خودش نیست که کار می کنه ، حتی دستش هم وسیله است . شده که 2ماه فکر می کردم و نمی شده ... بعد! نیمه شب یه مرتبه می دیدم باران نت می باره ... اسمش را گذاشته ام باران ، بنده نیستم ... ]حافظ[ گفت : در پس آینه ، طوطی صفتم داشته اند / آنچه استاد ازل گفت بگو می گویم .
اگر انسان از این توجهات نداشته باشه؛
همین جاست که دچار غرور می شه .
و... غرور؛
بزرگترین حجاب . درباره این «بزرگترین» بیشتر بفرمایین لطفا: نمی گذارد کار پیشرفت کنه و جلو بره ، به فرموده حافظ: تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز. تا «گفت : این منم طاووس علیین شده» تموم شده دیگه ، جلو، کارش گرفته شده ، دیگه نمی تونه .
خاطره ای از همین حوالی؛
ابوالحسن ورزی مرا به منزلش دعوت کرده بود. غزلی خواند و گفت دلم می خواد روش آهنگ بذاری . من از شعر خوشم آمد و گفتم : حله ! (همین جاست که آدم اراده خدا را می بینه) نشان به این نشان که 2ماه گذشت و همچنان آن کار بایسته خلق نشد.
تا این که؛
3بعد از نصفه شبی بود که دیدم باران نت می بارد... درست پشت سر هم می آمد چنان تلفیقی پیدا کرده بود که خودم متعجب شده بودم ... حتی جوابها و مقدمه ارکستر...
این باران تا کی می بارید؛
حدود 9صبح .
و رنگین کمان پس از این باران؛
انگار که بار زندگی از دوشم برداشته باشند، راحت شدم.
حس شما از این اشراق؛
تا آنجایی که آدم کوشش می کنه ، اگه بخوان ، جواب سعی و تلاشش را می دهند.
اگر هنرمند فکر کنه فقط کوشش اونه؛
اگه بگه : منم که می سازم ، خیلی اوقات می تونه نشه . به قول حافظ: گرچه وصالش نه به کوشش دهند/ هر قدر ای دل که توانی بکوش .
از نوشتن در نیمه شب گفتید و...:
همسرم همیشه بغل کمد یک کاغذ نت می ذاشت با قلم خود کارهایی که اگر فشار می دادی روی نوکش لامپی روشن می شد.
یک ضرورت موسیقایی؛
در موسیقی ایرانی ضمن این که اصالت حفظ می شود، باید نوآوری هم باشد. البته کار هر کسی نیست : باید موسیقی را خوب شناخته باشد.
به چه معنی؛
خوب «دریافت» کرده باشد.
اگر دریافت نکرده باشد؛
آن نوآوری هایش هم می رود به طرف انحراف .
از چه منظری به شاگردانتان می نگرید؛
او را یک همایون خرم کوچک فرض می کنم که باید برسونمش به جایی.
آیا جوهره شان قابل فیض هست؛
به شوقشان خیلی امید دارم و به پشتکارشان ؛ چون اگر به عشق برسه همه چیز حله آن وقت خودش می ره ما لازم نیست برونیم ...
سایر موسیقی ها؛
همه موسیقی ها خوبند، در جای خودشان خوبند.
یک «نباید» اصیل؛
کارهای یکنواخت و دوباره تکرار شده را تحویل مخاطب بدهیم.
اگر جای مخاطب موسیقی باشید؛
مخاطب باید همیشه فکر کند دارد وارد دنیای نویی می شود.
موسیقی کلاسیک؛
به نظر من اندوخته های بزرگانی است که موسیقی خودشان را خوب دریافت کرده اند و غمهای خاص خودشان را توانسته اند که منتقل کنند و به همین دلیل شاهکارهایی به وجود آمده ... البته در تمام این مسائل کوشش و دانش پشتوانه شان است .
منبع الهام؛
گفتم به شما همان «دریافت» واقعی موسیقی اصیل ایرانی است آن خودش یک منبع بزرگی می شود برای الهام.
پای استدلال چه کسانی در موسیقی ، چوبین است؛
کسانی که تا آخر فقط راه تقلید را طی می کنند و از تحقیق و در نتیجه «دریافت واقعیت» موسیقی اصیل که منجر به ابداع و ابتکار و نوآوری نسبت به زمان شود، غافل می مانند.
روح «شدن»؛
یکی از دو بال برای «پرواز» واقعا یادگیری نزد استاد واقعی است توام با پشتکار و یک بال دیگر استعداد است که آن می تواند جزو نعمات خدادادی باشد.
همه چیز همین است؛
به تنهایی با این دو بال نمی توان پرید و قوه محرکه ای لازم است و آن «عشق» است.
اوج این پرواز؛
آن وقت است که شخص در عالم خودش جولانی می دهد که هر چه می نوازد و می سازد، خوب است و البته گفتن اینها آسان است ، اما رسیدن به آن ، چه عرض کنم؛!
فراغت بال؛
به این معناست که اندیشه را جولان می دهد برای کار کردن .
مجموعه شدن (از اصطلاحات خودتان)؛
(در موسیقی :) فقط اکتفا نکند به شیرین زدن ساز بلکه زیبا زدن توام با تکنیک لازم .
در مورد نوازندگی؛
می بایستی حرکت به طرف بداهه نوازی باشد.
بداهه نوازی؛
انسان در لحظه نواختن به جایی رسیده باشد که بتواند بهترین ها را دریافت و در لحظه به شنونده ارائه کند.
پس هر نوازنده ای نمی تواند بداهه بنوازد؛
این البته مقامی است در موسیقی ؛ ممکن است کسی بنوازد؛ ولی در حقیقت درس پس بدهد.
دریافت؛
مساوی کشف یک مساله است ؛ یعنی از مجموعه یادگیری ها، این موسیقی و راز و رمزهای آن را کشف کند.
کشف شما از این راز و رمزها؛
راز و رمزها آنقدر عاشقانه است که باید بگویم : هر چه گویم عشق را شرح و بیان / چون به عشق آیم خجل گردم از آن . (چی بگم ... چی بگم ...؛!)
از نادر گلچین بگویید؛
خواننده ای بااحساس ، دارای صدایی خاص و تاثیرگذار.
شجریان چه طور؛
زیاد کار کردیم . چقدر در «گلها» و موسیقی رایو F.M (اف . ام ) با هم برنامه داشتیم .
حس صدایش؛
صدایشان خیلی صدای پخته ای است ؛ گرم و دوست داشتنی .
یادی از استاد قوامی؛
خیلی شمرده می خواند. یکی از خواص صدایش این بود که حق شعر را بخوبی ادا می کرد، (بسیار واضح ).
احساس شما از صدای آن مرحوم؛
در صدایش هم محسوس بود که آدم خوبی است .
حس تان با ویلن؛
در حقیقت با ویلن نمی نوازم ، بلکه راز و نیاز می کنم ، بلکه حرف دلم روی پرده های سیم می آورم . نوازندگی نمی کنم ، بلکه آنچه را که به من می دهند، آنها را به شنونده می دهم ؛ چی بگم دیگه ...؛!
سیر آفاق وانفس در آثارتان؛
وقتی سرگرم ساختن آهنگی بودم ، عاشقانه فقط به آن فکر می کردم و به نظرم می رسید: «این دیگه بهترینه که تا به حال ساخته ام».
و بعد؛
مجددا بعد از چند ماهی اگر آهنگ جدید دیگری به نظر می رسید، باز این فکر تکرار می شد که نه ! این بهترین است .
و... هنوز؛
این تسلسل ادامه داره . هنوزم در فکر بهترینم .
آیا «از آن بهشت پنهان» دری بر شما گشوده شده؛
اگر آدم برسه ، دیگه چیزی برای گفتن نداره . بنابراین ادامه دادن راه به قصد رسیدن است که همه امید را به انسان می دهد.
توشه شما برای قیامت؛
خواجه عبدالله ... همه از آخر کار می ترسند، من از اولش می ترسم .
درباره مرگ آگاهی؛
مولانا می گوید: آزمودم مرگ من در زندگی است / چون رهیدم بعد از آن پایندگی است .
شما هم بگویید:
اصلا به نظر من ، زندگی به مفهوم واقعی اش همیشه می تواند ادامه دار باشد و آن زندگی «دل» انسان است .
که؛
که اگر تبدیل به آثار هنری شود، در حقیقت توجهی است که به او شده و هم خود واقعی او و هم آثارش همیشه خواهد بود. حافظ: ثبت است بر جریده عالم دوام ما.
خودتان معمولا کدام آهنگهایتان را زمزمه می کنید/ با کدام آهنگتان شور می کنید؛
مشکل ترین سوال برای من همیشه همین است .


علی اکبر مظاهری
 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها