بای بسم الله ؛ روزنامه جام جم حالا دیگر برای مردم ایران ، هم سرشناس است ، هم ضروری ! اما از دکتر علی لاریجانی ، رئیس سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران
کد خبر: ۱۵۳۱۰
، درباره «مطالعه روزنامه جام جم » پرسیدن ، چندان سوال معمولی یا ساده ای نیست ؛ مخصوصا وقتی پاسخ ، غافلگیرکننده باشد: «روزنامه جام جم را نه تنها همیشه مطالعه می کنم ، که گاهی آن را به گوشه ای هم پرتاب می کنم !». اگر چه ترجیح این نکته که : «نفس ، پیچیده ترین و رازآلودترین هستی عالم » است ، در برابر گزاره ای مثل : «کلمه ای که بیش از همه شما را به فکر فرو می برد؛» از او که متخصص فلسفه غرب است ، چندان دور از نظر نیست ؛ ولی تاکید دکتر بر عشق به مثابه «تصویر واقعی حرکت کل عالم هستی » و این که : «هیچ رابطه ای در عالم نمی تواند خالی از جاذبه عاشقانه باشد» بیشتر می تواند شهودی ، زیبا و دلنشین باشد. مطمئنم اگر شما هم از دکتر بپرسید «چند تا برادرید»، جوابتان حتما همان گزاره ای است که به ما گفت : «چند صد میلیون ». حالا که حس می کنید با دکتر برادرید و احساس برادرانه ای نسبت به یکدیگر پیدا کرده ایم ، توصیه می کنیم با این احساس گرم برادری ، نه از خود سلب مسوولیت کنید، نه وظیفه تان را پشت گوش بیندازید؛ چرا که اوبه قول خودش فقطازیک چیزخیلی عصبانی می شود: «احساس بی مسوولیتی در مدیریت ، در عین حساس بودن آن ». برای مطالعه یکی دیگر از گفت و شنودهای ویژه «جام جم »، با ما همراه باشید؛هرچند این یکی کمی فرق دارد چون طرف مصاحبه ضمنا رئیسمان هم هست!
نام؛ علی
نام خانوادگی ؛اردشیر لاریجانی
تحصیلات ؛ دکترای فلسفه غرب
شغل ؛ معلم دانشگاه تهران .
همه شغلهایی که داشته اید؛ در روزهای اول انقلاب ، مدیر برنامه های برون مرزی سازمان صدا و سیما؛ چندی بعد مدیر دفتر مرکزی خبر و بعد مدیرعامل صداوسیما؛ پس از یک سال و اندی ، معاون وزارت کار؛ بعد معاون وزارت پست و تلگراف و تلفن ؛ و از سال دوم دفاع مقدس ، در سمت جانشین رئیس ستاد کل سپاه اشتغال داشتم تا یک سال پس از پایان جنگ ؛ و در سال 70وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و سال 72رئیس سازمان صدا و سیما تا به حال .
چه شد که به صدا و سیما آمدید؛ از بد حادثه .
روزانه چقدر تلویزیون می بینید؛ در شرایط فعلی ، خیلی زیاد! معمولا در دفتر کارم تصویر شبکه های مختلف تلویزیون ظاهر است ؛ اما بی صدا.
نظرتان راجع به برفک ؛ از این حالت خوشم نمی آید. به برقراری ارتباط فکر می کنم .
و... پارازیت ؛ بهینه سازی سیستم .
سابقه کوبیدن مشت به تلویزیون براثر خرابی تصویر؛ به مردم آموزش درست بدهید.
استفاده از صفحه خاموش تلویزیون به جای آینه ؛ تلویزیون روشن باید آینه باشد؛ و... الا رسانه نیست .
اختلاف با اهل خانه بر سرگرفتن یک کانال بخصوص ؛ آنقدرها مشتری ندارد که به اختلاف بینجامد!
سابقه تذکر به همسایه ، برای کم کردن صدای رادیو یا تلویزیون ؛ تا آنجا که یادم هست ، همسایگان ما سابقه گوش دادن به رادیو و تماشای تلویزیون نداشتند!
انتقاد اعضای خانواده به برنامه های رادیو و تلویزیون ؛ گوش می کنم .
تا به حال پای تلویزیون خوابتان برده است ؛ از خستگی یا ملال آور بودن تصاویر؛!
کدام برنامه بی خوابتان کرد؛ کدامش را نام ببرم ؛!
آخرین بار که پای تلویزیون خوابتان برد؛ پای تلویزیون جای خواب نیست .
بدترین برنامه تلویزیون ؛ اجازه بدهید به این سوال پاسخ ندهم .
شیرین ترین لطیفه درباره تلویزیون . قابل پخش نیست .
رادیو؛ گفتم که ...!
بدترین برنامه رادیو؛ مثل این که تا میانه ما را با بچه های رادیو به هم نزنید، مصاحبه را رها نمی کنید! ولی همکاران رادیو می دانند من به آنها افتخار می کنم .
از کدام کارتون وطنی خوشتان آمده ؛ «خدا لک لک ها را دوست دارد» کار ارزنده ای بود.
بهترین برنامه تلویزیونی ؛ پاسخ به این سوال برای من سخت است . به نظرم فیلم سینمایی «حضرت مریم » خیلی زیبا بود.
بهترین برنامه رادیو؛ مدتی صبحهای جمعه برنامه ای از زندگی رسول گرامی اسلام (ص ) از رادیو پخش می شد که به نظرم کار فوق العاده ای بود.
یک صدای ثابت برای رادیو؛ دیگر آن وقت ، صدا نیست .
اگر گوینده بودید، چه برنامه ای را برای اجرا انتخاب می کردید؛ مجری برنامه های مناظرات پرچالش در همه عرصه های حاد جامعه ، اعم از مسائل نظری ، سیاسی ، اقتصادی یا اجتماعی .
اگر از شما بخواهند در یک فیلم سینمایی در نقش رئیس سازمان صدا وسیما ظاهر شوید، می پذیرید؛ اگر سناریوی آن فاخر باشد، می پذیرم ؛ ولی ممکن است کارگردان نپذیرد!
چنانچه تهیه کننده بودید، چطور؛ به نظر من در کار تهیه کنندگی ، به تحقیق بهای لازم هم داده نمی شود. اگر تهیه کننده بودم ، هر هفته یک برنامه با طرح یک مساله مهم اجتماعی تهیه می کردم که متناسب با مساله ، گروه تحقیق به طور جدی درباره آن کاوش لازم را به عمل آورده باشد و در پناه آن برنامه ، مساله کالبد شکافی شود.
یا کارگردان ؛ کارگردانی فیلم یا سریالی درباره زندگی پیامبر اسلام را خیلی می پسندم .
و نویسنده ؛ به نویسندگی در عرصه فلسفه ریاضی علاقه مندم .
تبلیغات تجاری در تلویزیون ؛ خدا بانیان آن را که بودجه صدا و سیما را به درآمد آگهی ها وصل کردند، هدایت کند.
با تحقیق و تفحص چه می کنید؛ این هم دوره ای است که می گذرد؛ هرچند نتیجه چنین تحقیق و تفحص هایی از قبل مشخص است و چندان به تفحص نیاز ندارد.
احساستان از مواجهه با عنوان خود، یعنی «رئیس سازمان صدا و سیما»؛ عناوین ، مثل لباسهاست .
دلیل بسته بودن یقه ؛ منظم بودن ، دلیل نمی خواهد.
مدتی است از توسعه های پشت سرهم در رادیو و تلویزیون خبری نیست . البته این طور هم نیست ؛ دوستان فعالند. اما قبول دارم که آن نشاط و فعالیت قبلی نیست . من تا حد زیادی پراگماتیست هستم . با الفاظ عصر ارتباطات ، مشکلات سرمایه گذاری ما حل نمی شود.
اگر زندگی یک سریال بود؛ مگر نیست ؛
پشت صحنه آن ؛ آنجا که خودمان هستیم ، خود واقعی .
غیرواقعی ترین تصویر تلویزیون ؛ قیافه های منصفانه سیاست بازان .
معنی لبخند سیاستمدار؛ لابد« لطفا عکس بردارید!»
عالم سیاست را در مقایسه با سایر عرصه ها نظیر کارهای علمی و فرهنگی چگونه می بینید؛ برتراندراسل سخن شیرینی دارد. او گفته است تا 40سالگی که ذهنم خوب کار می کرد، به ریاضیات و پژوهش های ریاضی پرداختم . از 40سالگی تا 60سالگی که قوه دماغی من قدری ضعیف شد، به فلسفه روآوردم و از60سالگی به بعد که کله ام هیچ کار نمی کرد، به سیاست !
شما هم بر این باورید؛ به فلسفه سیاست علاقه مندم . هسته اصلی تفکر سیاسی در فلسفه سیاسی نهفته است . ضمنا حرف برتراندراسل را خیلی جدی نگیرید!
پس راجع به «فلسفه بافی » بفرمایید. در بین عوام جالب نیست ، اما در بین خواص آموزنده است .
معمولا چقدر از آسانسور استفاده می کنید؛ مراقبم در درون آن گیر نیفتم !
و چقدر از سانسور؛ آن هم به همین نحو!
و حالا، خود ممیزی و سانسور؛ تمییز دادن بین حق و باطل همیشه لازم است ؛ اما باید ورای سلیقه شخص و در چارچوب ضوابط معقول باشد.
خط قرمز در صدا و سیما؛ خط قرمز که امروز در ادبیات سیاسی و ژورنالیستی متداول شده ، چیزی جز اندازه فعالیت امور نیست و اندازه نگهداشتن ، یعنی اعتدال . در صدا و سیما هم ضوابط اصلی ، حفظ سنتهای بومی و اسلامی جامعه و رعایت امنیت ملی و منافع حیاتی جامعه است . جز این دو خصوصیت ، ضابطه ای وجود ندارد. رعایت این ضوابط اگرچه محدودیت محسوب می شود، اما محدودیت تعالی بخش است ، نه خفقان آور. انسانی هم که برای ملا شدن ، آزادی های خود را محدود می کند و درس می خواند، عملا خود را محدود کرده است ؛ اما این محدودیت ، تعالی بخش است . بی توجهی به دو عنصر فرهنگ بومی و اسلامی و مختصات امنیت ملی و منافع جهاتی ، باعث سقوط معنوی و اخلاقی و مادی جامعه می شود.
کنترل تلویزیون خانه ، در اوقات حضور شما بیشتر دست چه کسی است ؛ وقتی به خانه می رسم ، کنترل تلویزیون زیاد مدعی ندارد؛ چون دیروقت است .
تا به حال به کانال 2حرف زده اید (منظورم صحبت به لهجه مازندرانی است ). متاسفانه به لهجه مازندرانی ورود ندارم . البته اگر با کسی صحبت کنم ، 70درصد مطلب را می فهمم ؛ اما از آنجا که از بدو تولد در شهرهایی نظیر نجف ، قم و تهران ساکن بوده ام ، به حرف زدن به این لهجه تسلط ندارم .
یک واژه مازندرانی که اخیرا به ذهنتان خطور کرد؛ واژه «شفت » به چیزی بین دیوانه و منگل مربوط است . وقتی اخیرا بوش با آن قیافه کذایی اش و حرفهای عجیب ترش در صفحه تلویزیون ظاهر شد، یک مرتبه به یاد واژه «شفت » افتادم .
اگر یک مقام رسمی در برنامه زنده با مجری دست به یقه شود؛ شما مختصر عقلی هم برای مقامات رسمی قائل شوید!
اگر از روی صندلی اش برود روی میز و فریاد بزند: آهای مردم !؛ حل این مشکل ، کار سختی نیست ؛ تصویر و صدا را قطع می کنند و کمی قرص آرام بخش می خورانند!
اگر یکی از گویندگان به قیمت اخراج از سازمان حاضر شود در یک برنامه جدی با کسی دعوا کند؛ گویندگان رادیو و تلویزیون عاقل تر از این حرفها هستند.
رو گرفتن یک مادربزرگ از گوینده تلویزیون ؛ این هم جزو متلک هایی است که به مادربزرگ ها نثار می شود. به شیوه دیگران احترام بگذاریم ؛ هر چند قابل اصلاح باشد.
حلقه زدن مردم دور صحنه مصاحبه ؛ باید به آنها گفت : دعوا نشده ، مصاحبه است .
اولین بار کدام برنامه تلویزیون باعث شد از جای خود بپرید و قهقهه سر بدهید؛ روزهای نخست پیروزی انقلاب اسلامی ، شبی مرحوم استاد علامه جعفری در برنامه ای تلویزیونی سخنرانی داشت . یکباره ایشان با دست عمامه خود را قدری به جلوی صورتش آورد و با لهجه شیرین آذری گفت : هر کسی از ظن خود شد یار من کس ندیده از درون اسرار من ایشان آنقدر این بیت را ملحن بیان کرد که به خنده عمیقی افتادم ! هر چند از جای خود نپریدم !
سابقه گریستن موقع تماشای تلویزیون ؛ خیلی سابقه دارد، به جهات مختلف . اولین بار که تلویزیون پیروزی انقلاب را اعلام کرد، اشک شوق امانم نمی داد. شبی هم که در روزهای نخست انقلاب فیلم «آهنگ برنادت » را تلویزیون پخش کرد، شرایط معنوی فیلم ، مرا منقلب کرد. شبهایی که تلویزیون شهادت استاد مطهری را اعلام می کرد و مراسم تشییع ایشان را نشان می داد و پیام امام بزرگوار را قرائت می کرد، خیلی متاثر می شدم . همین طور در دوران جنگ و تا امروز که ناهمواری ها کم نبوده است .
کدام برنامه باعث شد فریاد بکشید؛ ساعت 2بود که رادیو شهادت مظلومانه آیت الله دستغیب را اعلام کرد؛ بی اختیار فریاد زدم .
اولین بار که چشمتان به تلویزیون افتاد؛ به نظرم سال 54و در دوره دانشجویی بود که به اتفاق دوستان به رستورانی در غرب تهران برای شام خوردن رفته بودیم . آن زمان فکر می کنم شاملو در حال اجرای برنامه ای بود. می دانید که در زمان شاه به دلیل نامناسب بودن برنامه های تلویزیون ، عملا افراد متدین تلویزیون نداشتند.
اولین برنامه ای که از تلویزیون دیدید؛ هنوز انقلاب پیروز نشده بود. پاییز سال 57یک دستگاه رادیو که تلویزیون کوچکی نیز در کنار آن بود، برای استاد شهید مطهری آورده بودند که اولین برنامه ای که دیدم ، سخنرانی عذرخواهی شاه بود که می گفت صدای انقلاب شما را شنیدم ! همه ما در منزل شهید مطهری دور این تلویزیون کوچک جمع شده بودیم و سخنرانی شاه را می دیدیم .
آخرین ملاقات با یک هنرپیشه تلویزیون ؛ چندی پیش که سرکار خانم پروین سلیمانی همراه پسرشان که موسیقیدان است تشریف آورده بودند و دو روز قبل هم که برای بازدید سریالی درباره قیام امام حسین (ظاهرا «غریبانه » بود) رفته بودم ، آقای کشاورز را ملاقات کردم .
شما به او چه گفتید؛ او به شما چه گفت ؛ مشکلاتی در مسیر زندگی داشتند که مطرح کردند و امیدوارم حل شود.
حس تان وقتی تنها در خیابان قدم می زنید؛ این که دیگران آدم را بشناسند، زندگی عادی را مختل می کند.
تا به حال کسی نقاشی بچه اش را برای پخش در تلویزیون به شما داده است ؛ بله ، چند بار اتفاق افتاده ؛ ولی مسیر طبیعی آن این نیست .
فرزندانتان از شغل شما راضی هستند؛ چون زندگی خانوادگی ما بر مبنای اعتقادی استوار است ، مشکلات کار مرا به انگیزه وظیفه انقلابی تحمل می کنند.
چگونه با کثرت کار به مسائل علمی فرزندان می رسید؛ در حوزه ریاضیات ، فیزیک ، فلسفه ، حکمت و ادبیات به اشکالات آنها رسیدگی و کمک می کنم ؛ هر چند کم پیش می آید؛ اما بیشتر تدبیر من در انتخاب مدرسه و رسیدگی به نحوه آموزش در مدرسه و دانشگاه فرزندانم است .
چند فرزند دارید؛ 4فرزند دارم ؛ 2دختر که یکی دانشجوی دانشگاه امام صادق است و دیگری سال سوم دبیرستان و 2پسر که یکی سال دوم راهنمایی است و دیگری سال چهارم دبستان .
و چقدر به زندگی شخصی می پردازید؛ به شرایط زیست مناسب خانوادگی از نظر معنوی و رشد علمی حساس هستم و پیگیری لازم را می کنم . البته نقش مهم و تاثیرگذار را در این بخش همسرم به عهده دارد که واقعا فداکار و با تدبیر و با سلیقه در ساماندهی وضع فرزندان تلاش کرده و می کند.
شما چندتا برادرید؛ چند صد میلیون فکر می کنم فهمیدید که مقصودم چیست ؛پنج نفر؛ دکتر جواد، دکتر فاضل ، علی ، حجت الاسلام شیخ صادق و دکتر باقر.
منطقی ترین آدمی که می شناسید؛ از نظر تفکر یا از نظر عملی ؛ اگر مقصودتان از نظر تفکر باشد، در حوزه تفکر اسلامی ابن سینا در کاوشهای علمی بسیار منطقی بوده است . در قلمرو فلسفه غرب هم به کارهای ارزشمند کسانی که در منطق ریاضی یا فلسفه ریاضی کار می کنند، دلبسته ام و آنها را منطقی تر می دانم ؛ مثلا گودل . از نظر عملی ، استاد شهید مطهری (قدس سره ).
چه شخصیت های سیاسی و دینی در شما بیشترین تاثیر را داشتند؛ در حوزه دین ، علامه طباطبایی و شهید مطهری (قدس سرهما)؛ در حوزه سیاسی ، امام خمینی (ره ) بویژه آینده نگری و قدرت تصمیم گیری ایشان ؛ در تیزبینی همراه با آرامش و طمانینه ، مقام معزز رهبری ؛ و در اصرار به تفکر توسعه و آبادانی کشور، آقای هاشمی رفسنجانی مرا تحت تاثیر قرار داده اند.
در میان فیلسوفان مغرب زمین ، به نظر شما کدامیک اهمیت بیشتری دارند؛ افلاطون ، هایدگر، کانت .
آرائ کدامیک از فیلسوفان مسلمان را امروز رایج تر می دانید؛ نظریات فلسفی ملاصدرا امروز، هم مطرح تر است و هم از نظر مبانی استدلالی قویتر.
بهترین استاد شما در دانشگاه صنعتی شریف ؛ دکتر رجبعلی پور و دکتر شهشهانی ، دو استاد نمونه برای من بودند.
یک خاطره از ایشان ؛ یادم می آید در یک روز زمستانی دکتر شهشهانی مساله را که به فضای چندبعدی برداری مربوط می شد در پای تخته نوشت و گفت : زمانی که در دانشگاه برکلی درس می خواندم ، استادم این مساله را به ما داد و من آن را پس از چند روز حل کردم ؛ ولی از آن زمان تا حالا (بیش از 16سال ) هر چه فکر می کنم ، یادم نمی آید که چگونه آن را حل کرده ام . همکلاسی ای داشتم به نام آقای معصومی که شاگرد بسیار ممتازی بود. به آرامی به او گفتم احتمالا استاد در برکلی هم اتفاقی حل کرده اند! آقای دکتر شهشهانی اعلام کرد هر کس این مساله را حل کند 2نمره در امتحان دارد. من و آقای معصومی 48ساعت مستمرا کار کردیم . پس از این مدت در کتابخانه دانشکده توانستم مساله را حل کنم . آقای شهشهانی هم 2نمره را به ما داد، ولی حالا من هم همان مشکل استادم را پیدا کرده ام ؛ یعنی یادم نمی آید چگونه آن مساله را حل کرده ام !
پس چطور شد از دانشگاه صنعتی شریف به رشته فلسفه غرب گرایش پیدا کردید؛ راه گم کردم !
اولین باری که پشت میکرفن سخنرانی کردید؛ درست یادم نیست ؛ ولی فکر می کنم در مسجدی در کرج به مناسبت شهادت دکتر چمران سخنرانی کردم .
طولانی ترین مکالمه تلفنی ؛ از مکالمه تلفنی طولانی فرار می کنم .
گذران یک روز معمولی ؛ معمولی است !
گزینش شما از میان فیلم های سینمایی ، شنیدنی است : محمد رسول الله (ص )، فیلم حضرت مریم (ع )، آهنگ برنادت و فیلمهای آقای مجیدی همگی خوبند.
و همچنین کتابهای منتخب شما؛ از تفاسیر عربی ، تفسیر ارزشمند المیزان و در تفاسیر فارسی ، تفسیر شریف لاهیجی ، جمهوری افلاطون ، کتاب هستی و زمان [being and time] هایدگر، حرکت جوهری ملاصدرا در اسفار و «مولوی نامه » جلال الدین همایی .
حالا در پایان مصاحبه ، راجع به جمله معروف «یک جمع بندی داشته باشیم » چه می گویید؛ جمله ناراحت کننده ای است . اگر جلسه یا میزگرد، ماحصلی داشته باشد، افراد خودشان می یابند. بویژه برخی موارد جلسه هنوز به نتیجه مشخصی نرسیده ، اصرار دارند جمع بندی من عندی ظهور یابد که خنده دارتر است ! نمی دانم چرا نسبت به کلمه جمع و تفریق بندی حساسیت دارم !
یک پیغام برای پخش در رادیو و تلویزیون های دهه های بعد؛ امیدوارم همه در رکاب ولی خدا باشیم که عدل را در عالم می گستراند و نورانیت وجودش برکات را بر همه موجودات نازل می کند.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها