هر گاه کسی بخواهد بنایی بسازد که نه تنها خود و اطرافیانش در آن به آسودگی و در کمال امنیت زندگی کنند بلکه آیندگان و بازماندگان او نیز با قلبی مطمئن و خالی از تشویش در زیر آن سقف به سر می برند
کد خبر: ۸۲۱۸
نهایت سعی و تلاش وی این خواهد بود که اساس و زیربنای خانه را هر چه بیشتر محکم و استوار کند و ستونها را بر سنگ چین هایی مطمئن و محکم بالا ببرد مردمی که در محدوده یک کشور زندگی می کنند، اگر واقعا خواهان سعادت و نیکبختی و خواستار اقتصاد و فرهنگ و علم و دانش و فناوری سالم و مطمئن برای خود و نسلهای آینده اند و از طرفی می خواهند همه پدیده های زشت و مفسده برانگیز اجتماعی که طرد کنند و جامعه و تمام ارزشهای دینی و ملی و فرهنگی خود را از دستبرد اجانب محفوظ نگه دارند و شاهد شکوفایی و توسعه همه جانبه باشند، لازم است به امر آموزش توجهی ویژه کنند و سعی و همت خود را در این راه به کار گیرند و برای رفع نیازها و حل مشکلات بکوشند؛ چرا که زیربنای تمام دانشها و اندیشه ها و ارزشها و حتی رفتارهای اجتماعی، آموزش است.اجتماعی که آموزش و پرورش آن بر پایه ای درست استوار نباشد؛ به هیچ وجه در راه ترقی و پیشرفت گام بر نخواهد داشت . آموزش و پرورشی صحیح است که مردم را بیدار و باحقوق خود آشنا می کند و آنان را برای ساختن جامعه ای متحول و پویا، مهیا می گرداند به قول جان دیویی ، آموزش و پرورش برنامه زندگی است امروزه حقوق دریافتی یک معلم در بیشتر مواقع ، یک چهارم حقوق دریافتی کارکنان شرکتها و کارخانه هاست و بنا به اقرار بسیاری از مسوولان محترم مملکتی ، بیشتر از80 درصد آنان زیرخط فقر زندگی می کنند و از آنها در برابر انواع مشکلات ، بیماری ها و سایر مسائل رفاهی و معیشتی ، حمایت و پشتیبانی چندانی نمی شود. معلم نیز برای جبران کمبودها و کاستن از مشکلات ، یا به مشاغلی همچون مسافرکشی ، کار در بنگاه معاملاتی و خرید و فروش روی می آورد و ناگزیر با مسائلی دست به گریبان می شود که شایسته شان معمول نیست و یا فقط منتظر آخرماه می ماند تا با دریافت حقوق اندک ، به نبرد مشکلات زندگی برود و دلش خوش است که عاشق است و همچون فرهاد، شب و روز، کوه اندوه و پریشانی را میتراشد و روز بعد همه چیز را برجای خود سبز شده می بیند در حالی که همه می دانیم معلم باید فقط به کار تدریس بپردازد و اوقات فراغت خود را صرف مطالعه و پژوهش کند، از آرامش روحی و روانی کافی برخوردار باشد و دغدغه امرار معاش خود و فرزندانش را نداشته باشد و لزوما یک شخصیت علمی و فرهنگی باشد تا بتواند آینده دانش آموزان و جامعه را با ایجاد و تقویت روحیه جستجوگری و دانش پژوهی و تشویق به کسب علم، تضمین کند.البته سعادت و خوشبختی و رفاه اجتماعی همه مردم ، آرزوی معلمان واقعی است ؛ چرا که سعادت اگر همه گیر باشد، زیبا و ارزشمند است و فقر پدیده ای شوم است که باید ریشه کن شود اما باید دید در صورتی که بتوانیم این نظریه را به معلم بقبولانیم که تبدیل ساده ترین اذهان به پیچیده ترین شکل اندیشه و تفکر، کاری صرفا خدماتی است و بهره وری چندانی ندارد و ناگزیر شایسته برخورداری از همین مقدار امکانات زندگی است و نیز او را وادار به پذیرش این نکته کنیم که از نعمات مادی چشم پوشی کند و زندگی مرتاضانه ای را در پیش گیرد و او نیز این نظریه ها را بپذیرد، آیا نسلهای آینده ، به معلم و آموزش و پرورش نیازی نخواهند داشت ؛ و در صورت نیاز، چند درصد از تحصیلکرده های ما حاضر به پذیرفتن شغل معلمی هستند که نه تنها برای خودشان مخاطره برانگیز است ؛ بلکه خانواده و فرزندانشان را نیز دچار پژمردگی و انزوا، تردید و نگرانی از آینده خواهد کرد؛ معلم در نظر دانش آموزان ، معیار سنجش علم و دانش ، الگوی زندگی ، حرکات و رفتار، نوع اندیشه و حتی طرز لباس پوشیدن است ؛ معلمی که ناراحتی عصبی ، ضعف بنیه علمی ، به دلیل نداشتن فرصت مطالعه و پژوهش و ناهنجارهای ناشی از فشارهای اقتصادی دارد، چگونه می تواند معمار اصلاحات باشد؛ به نظر می رسد حتی اگر تمام توجهمان را صرف بهبود وضع آموزش عالی کشور کنیم ، باز هم کافی نیست ؛ چرا که استحکام تفکر و تخصص ، به میزان انسجام و یکپارچگی دانسته ها بستگی دارد. چنانچه دانشجویی بدون داشتن زیربنای محکم علمی وارد دانشگاه شود، قادر به درک ریشه ای مفاهیم نخواهد بود و سیستم آموزش عالی ، عمارتی بر بام خانه داری لرزان ساخته است.اما برای درمان این بیماری مزمن چه باید کرد؛ باید "چشمها را شست " تا دیگر از دریچه ای که تاکنون به آموزش و پرورش می نگریستیم ، بدان ننگریم ؛ بلکه باید از دریچه ای تازه و با دیدی نو، آموزش و پرورش را وزارتخانه ای صددرصد تولیدی و مادی و منشا تولید در تمام سطوح علمی و فرهنگی و هنری و صنعتی ببینیم و معلم را در این مجموعه ، نیرویی بدانیم که نه تنها پایه های اندیشه را می ریزد؛ بلکه در نهایت به شکوفایی اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی و غیره کمک می کند. با چنین اندیشه و طرز تفکری است که جامعه ای خواهیم داشت که در آن ، حس انسان دوستی ، مسوولیت پذیری ، اعتقاد به سلامت اجتماعی ، اعتماد و اطمینان متقابل بین انسان ها، پویایی و تحرک و نشاط به طرز چشمگیری مشاهده می شود و هزینه هایی صرف دادگسترها، دارالتادیب ها می شود، به مقدار قابل توجهی کاهش می یابد حال وقت آن رسیده است تا وسایل ارتباط جمعی ، مردم را با این اندیشه آشنا کنیم که سعادت نسل حاضر و آینده و در مجموع استقلال همه جانبه و اقتدار کشور، در گرو بهبود وضع آموزش و پرورش و اعتبار بخشی به جایگاه اجتماعی معلم است و اصلاح وضع معیشتی معلم و حفظ شان و منزلت اجتماعی او منجر به اصلاحات در آموزش و پرورش خواهد شد.گزینش مناسب افراد برای ایفای نقش معلمی از بین باسوادترین اشخاص و سپس تربیت اصولی و متناسب با شرایط روز جامعه و استانداردهای بین المللی ، یکی دیگر از سازکارهای موثر در اعتبار بخشی به حرفه مقدس معلمی است که به تغییر، پویایی و بهسازی و اصلاح آموزش و پرورش خواهد انجامید که اصلاح آن مساوی با اصلاح اجتماع است.خلاصه این که اگر خواهان اصلاحات در دستگاه تعلیم و تربیت جامعه هستیم و برای یک بار هم که شده قصد داریم شعار را کنار بگذاریم و از عقل و منطق و علم و دانش و تجربه استفاده کنیم و کشور خود را در جهت حرکت کاروان علم جهانی هدایت کنیم و شرمنده نسلهای آینده جامعه نباشیم ، باید در شیوه های جذب ، نگهداری ، تربیت و رفاه و آسایش معلمان جامعه از پایین ترین مقطع تا بالاترین مقاطع تحصیلی بازنگری کنیم و انگیزه و رغبت لازم را در این معماران بحق اصلاحات به وجود آوریم تا قطار اصلاحات آموزش و پرورش به دست توانای آنان به حرکت درآید
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها