مجموعه تلویزیونی زیر آسمان شهر از نگاهی دیگر

مجموعه زیر آسمان شهر آینه ای در برابر تماشاگران خود گرفته است آدمهای ماجرا اگر اندکی با دقت به انتخاب آنها توجه کنیم که به نظر می رسد آگاهانه نیز هست از قشر متوسط جامعه انتخاب شده اند

کد خبر: ۵۳۶۹

آنچه که می توان زیر متن این مجموعه دانست ، رفتارهای اجتماعی اینهاست اگر بخواهیم اندکی با حوصله دست به کالبد شکافی شخصیت های این مجموعه بزنیم و لایه های زیرین آنها را بکاویم ، پی می بریم که هر یک از این آدمها، به نوعی نمادی از آدمهای دور و بر خودمان هستند. خشایار مستوفی کیست ؛ این جذابترین شخصیت و معروفترین آدم ماجراهای این مجموعه ، فردی است بسیار متزلزل ، خودخواه ، البته سرشار از عاطفه و مهربان خشایار مستوفی که بازی درخشان حمید لولایی از او شخصیتی منحصر به فرد ساخته است ، در درجه اول خودش را می بیند و نه حتی فرزندش را اگر به خاطر داشته باشیم ، در یکی از قسمتها که وحید راز پولدار شدن را به پولاد گفت ، تمامی اعضای این آپارتمان به تکاپو می افتند، اما از همه واقعی تر خشایار مستوفی است ، آنجا که می خواست دست پسرش را بگیرد و با خود ببرد او حتی عروسش را منکر می شود، تا جایی که می گوید بهناز، سیری چنده ؛ خشایار لحظه به لحظه رنگ عوض می کند و هیچ ابایی هم ندارد که این را پنهان کند در همان قسمت از مجموعه ، او دسته گلی برای وحید و همسرش می آورد، اما وقتی می بیند که پولاد آنجا نیست ، دسته گلش را پس می گیرد او از همین یک دسته گل استفاده می کند تا چند نفر را فریب دهد، تا به هدفش برسد خشایار ابایی از آدمهای اطرافش ندارد، اگر یادمان باشد، در اولین قسمت از سری جدید این مجموعه ، او حتی همسر وحید را متهم می کند که سل دارد اگر متهم به شوونیسم نشویم و نگوییم که رفتارهای اجتماعی آدمهای زیر آسمان شهر تنها به مرکز نشینان کشور مربوط می شود، اما ذکر این نکته خالی از فایده نخواهد بود که بگوییم مظاهر یک جامعه مدرن تنها به بنیان های بیرونی آن جامعه برنمی گردد، بلکه در رفتار درونی آدمها نیز موءثر است . نوع ارتباطی که همسایه های زیر آسمان شهر با یکدیگر دارند، تا حدودی منبعث از شکل زندگی اجتماعی آنها نیز هست انگار از تبعات یک زندگی مدرن این است که آدمها در درجه اول تنها به فکر خود باشند و بخواهند گلیم خود را از آب بیرون بکشند در همان قسمت اشاره شده از این مجموعه ، یعنی آنجا که وحید می خواهد راه پولدار شدن را به پولاد نشان دهد؛ تلاش تمامی آدمهای این ماجرا برای رسیدن به اکسیر جادویی "پول " آنقدر پر دامنه است که آنها حتی حاضرند نزدیکترین آدمهای اطراف خود را نیز لگدکوب کنند. مهتاج و غلام با آن که سنی از آنها گذشته ، اما همچنان یادشان هست که باید دست به کاری بزنند تا از این قافله عقب نمانند.آنها نیز دست به کار می شوند، از این فرصت استفاده می کنند، نگران این هستند که خاندان بهروز و خشایار دست به یکی کنند و "حق " آنها را بالا بکشند. هر کس در این میانه ، به طریقی در صدد این است که در ابتدا، خود و خانواده اش را از مهلکه ، سالم به در ببرد. بهروز پیر پکاجکی ، اما حدیث دیگری دارد. اگر سر بچرخانیم و به آدمهای دور و بر خودمان نگاهی بیندازیم ، نمونه هایی شبیه بهروز را فراوان می بینیم . بهروز اصولا آدمی است کلبی مسلک ، او هر لحظه به شکلی در می آید مهربان است ، اما زرنگ هم هست مثل نقل و نبات خالی می بندد او ضعف خودش را یا همان طور که می گوید،برای کم نیاوردن با دروغ و اغراق در رفتارهایش نشان می دهد آنچه که در شخصیت او به یک نکته جذاب تبدیل شده ، این است که بهروز وجه تاریک درون خود را هیچ گاه پنهان نمی کند به قول روانکاو سرشناس سوئیسی کارل گوستاویونگ ، بهروز سایه خودش یعنی وجوه پنهان و تاریک شخصیت خودش را برملا می کند اگر قرار باشد سود و زیان خود را طی وقوع یک حادثه حساب و کتاب کند، این کار را می کند در این میان او فرقی میان شوهر خواهرش یا بهترین دوستش یعنی خشایار نمی گذارد گفتیم بهترین دوستش همان طور که تا به حال دیده ایم ، سنخیت عجیبی میان خشایار و بهروز وجود دارد این دو زبان یکدیگر را خوب می فهمند در واقع به نوعی این دو مکمل یکدیگرند نقاط ضعیف شخصیت بهروز را، خشایار تکمیل می کند و بالعکس مجموعه زیر آسمان شهر، مانند خوابی است که ما دیده ایم وقتی از خواب بیدار می شویم، خوشحال و مسروریم که همه اش خواب بوده است اما نمی دانیم که این خواب ممکن است هر لحظه تعبیر شود.