منطقه قفقاز به دلیل محاصره 70 ساله در میان دیوارهای آهنین در جهان دانش بشری مهجور مانده است کوه افسانه ای قاف ، سیمرغ ، ققنوس وغار اصحاب کهف محل نشست کشتی نوح ، بر سر دو کوه نفرین شده حارث و حویرث همه در قفقازند
کد خبر: ۴۶۸۳

درعنوان بندی برنامه "هفده شهر قفقاز" شما با عناوین تهیه کننده ، کارگردان ، نویسنده و تدوین کننده این مجموعه معرفی می شوید. به عنوان تهیه کننده و کارگردان این مجموعه ، از شما می خواهیم دلیل انتخاب موضوع منطقه قفقاز را توضیح دهید.ناگزیر از تذکر هستم که هر کار تلویزیونی با اهتمام و تلاش گروهی پدید می آید و اشخاص و عناصر دیگری نیز در تهیه و تولید این کار تلاشها کرده اند که نام یکایک آنها در تیتراژ آمده است.اما درباره تمرکز در این کار به موضوع و منطقه قفقاز این است که این منطقه به دلیل محاصره 70 ساله در میان دیوارهای آهنین در جهان دانش بشری مهجور مانده است و علوم مردم شناسی ، قوم شناسی ، زبان شناسی و دیگر شاخه ها در همین 7 دهه بالیده است . جنگهای آبخازستان ، اوستیای شمالی ، چچنستان ، داغستان و قره باغ در همین جغرافیا رخ داد و نگاه جهان را به سوی خود کشید. در حالی که افکار عمومی جهان از اجزا و عناصر این منطقه نسبتا بی خبر بود. قفقاز مهد شگفتی هاست ، جغرافیای اسطوره های تاریخی و گاهواره نخستین انسان است . "باب الحدید" یا "سد ذوالقرنین " یا "سد یائجوج و مائجوج "، "صخره موسی "، "شهر سبا"، "آب حیات" یا "چشمه حیوان" که در قرآن آمده است سوره کهف ؛بله ، همگی به قفقاز مربوط است . علاوه بر قرآن ، در اسطوره های مشرق زمین با "سد اسکندر" یا همان "دیوار دربند"، "چاه " یا "ظلمات اسکندر" و کوه "خضر زنده " برخورد می کنیم که همگی در قفقاز است . کوه افسانه ای "قاف "، "سیمرغ " و "ققنوس " با اقوامی افسانه ای ، "غار اصحاب کهف "، محل نشست "کشتی نوح " بر سر دو کوه نفرین شده "آغری " )حارث و حویرث یا آرارات ( همه در قفقازند. قفقاز در اساطیر یونانی نیز جایگاه ویژه ای دارد؛ زندان "پرومته " در کوههای قفقاز بوده است یکی دیگر از شگفتی های قفقاز، اقوام و زبان هاست که قفقاز را شان "سرزمین 72 ملت " داده است و همچنین "گاهواره اقوام " این همه در دامنه نخستین چین خوردگی زمین آرام گرفته است . این همه بدایع ، سالها بود که دقت مرا به خود صرف کرده و مرا مفتون خود نموده بود. همچنین این فکر بتدریج به ذهن من خطور کرد که برد کتاب و مطبوعات رفته رفته کمتر می شود و برای ارائه خلاقه های هنری و فکری ، باید به صدا و تصویر توسل جست . بنابراین به ساختن فیلم، آن هم در فراگیرترین وجه آن یعنی تلویزیون روی آوردم.از مراحل شروع و انجام کار برایمان بگویید.تهیه روادید به سختی صورت گرفت . به هر شکلی بود، با جلب مساعدت های بومی مانند انعقاد قرارداد همکاری با آکادمی علوم آذربایجان ، تصویربرداری را آغاز کردیم و به انجام رساندیم . تصویربرداری 6 ماه به صورت ناپیوسته به درازا کشید.70 روز متوالی در آذربایجان مشغول کار بودیم که علاوه بر ارزش منطقه ای ، حایز اهمیت جهانی بود؛ چرا که نخستین و آخرین کسانی بودیم که به اواخر عمر زندانیان استالین و سیبری رسیدیم . آنها از آغاز انقلاب کبیر و حتی قبل از آن مشاهدات خود را گفتند. از دیگر مزایای این کار این بود که آثار هزار و چند صد ساله تمدن ایرانی - اسلامی را مانند تکیه ها، مسجدها، بقاع ، زوایا، مقابر و کتیبه های فارسی و عربی و ترکی که همگی در حال ویرانی بودند، به تصویر کشیدیم.حجم تصاویری که از این گشت و گذار به دست آوردید، چه مقدار شد؛از این تصاویر، آرشیو وسیعی به مدت 5 هزار دقیقه به دست آمد.چرا این همه وظایف را - از قبیل کارگردانی و تدوین و نویسندگی و گویندگی - به تنهایی انجام داده اید؛پیش از شروع تصویربرداری ، با چند کارگردان ملاقات هایی ترتیب دادیم اما به نتیجه نرسیدیم آنها با ذهنیات من فاصله داشتند. با یکی از کارگردانان هم که به توافق نسبی رسیدم ، ساعتی پیش از خروج از کشور، شرایط جدیدی را قید کرد که باعث شد بی کارگردان بروم . در باکو با کارگردان بنیاد معروف "موس فیلم " به نام "لیلا صفراووا" که از مسکو آمده بود هم موضوع را در میان گذاشتم که از همکاری سر باز زد و برگشت . تا این که "راه به من گفت که چون باید کرد".درباره موسیقی فیلم توضیح دهید. علت استفاده از این موسیقی چیست؛آقای "سیدرضا رضوی " از موسیقیدان های بسیار هنرمند و مسلط به موسیقی ایرانی و ترکی و کلاسیک غرب است . وی با توجه به علایق ذوقی و علمی به موسیقی اقوام قفقازی ، آهنگسازی و در نهایت مسوولیت ساخت موسیقی متن این مجموعه بلند را به عهده گرفت.تصویربرداری به طور پیوسته صورت گرفت یا در مسیر تولید برنامه وقفه داشتید؛کار در دو مرحله صورت گرفت ، بعد از اتمام تصویربرداری از آذربایجان ، برای تدارک مقدمات سفر بعد به ایران برگشتیم . در این فرصت بیش از100 فیلم مستند و سینمایی را تماشا کردم و یادداشت برداشتم . کادربندی ، حرکت دوربین ، بیان استعاره ای استفاده از افکتهای صدا و صدای صحنه و محل کاربرد آنها، موسیقی و روش مصاحبه ها و نورپردازی مواردی بود که کاملا به آنها دقت می کردم.در برنامه "هفده شهر قفقاز" استادانی را هنگام توضیح و تشریح موضوع می بینیم ، آیا در برنامه از کارشناسان بومی استفاده کردید؛بله . در کل کار از34 پروفسور و آکادمیسین )که بالاترین درجه علمی است ( استفاده کردیم . گاهی در مسیری که انتخاب می کردیم ، به مواردی برمی خوردیم که بناچار بیش از6 نفر از اساتید را همراه خود می بردیم.بعد از آذربایجان از چه مناطق دیگری تصویربرداری کردید؛کشور دوم ، جمهوری ارمنستان بود که این بار با یک ذهنیت کارگردانی ، کار را آغاز کردم . در ارمنستان حتی قبرستان های مسلمانان را ویران کرده بودند. اگر در آذربایجان دوره شوروی اماکن دینی از سوی کمونیست ها مورد تحقیر قرار گرفته بود، در ارمنستان مسیحی ارمنی ، ظلم مضاعفی به آنها شده بود. به لحاظ مسیحیت ، نام ایرانی همه شهرها و محلات ارمنستان ، به نامهای ارمنی بدل شده بود. ارمنستان قدیم پر از تجلیات ایرانی - اسلامی بود. خود "ایروان "، "چوخور سعد" نام داشت و آن را قلعه "روان قلی خان " می نامیدند. نام شهرهای "جلال آباد" و "سراج طیر" و "اوچ کلیسا" عوض شده بود از زیر زبان مردان و زنان کهن آن دیار نامهای دیرین را بیرون کشیدیم در طول تولید این برنامه ، به قره باغ هم سفر کردید؛باتوجه به اشغال قره باغ توسط ارمنستان ، با هزار و یک ترفند اقبال سفر تصویربرداری از "قره باغ " نصیبمان شد. چند سالی بود که از اشغال قره باغ گذشته بود.آیا موانع و مزاحمت هایی در تولید این برنامه گریبانگیر شما شد؛بله . با این که در آذربایجان مراقبی داشتیم ، اما در قره باغ یک تیم نظامی و اطلاعاتی مراقبمان بود. همراهان من هم بی مبالاتی کردند و با مراقبان از اشتغال سیاسی من در وزارت امورخارجه در همان مناطق ، اطلاعات دادند.آنها هم به من شک کردند و در حین کار، شروع به بازجویی از من نمودند بعضی جاها دوربین را از ما گرفتند و یک شب هم فیوز شارژ باطریها را درآورده بودند.به هر حال با همه این شرایط، از شهرهای مهم "شوشا"، "استیانا کرات "، "گوریس "، "لاچین "، "عسگران " و "آغدام " تصویر گرفتیم که "شوشا"، برای ما مهمتر از همه بود، چون مهد تمدن ایرانی - اسلامی قره باغ است . البته این موضوع مهم را هم نادیده نگیریم که تا آن لحظه و حتی تا هم اکنون حتی یک دوربین فیلمبرداری یا تصویربرداری در آنجا کلید نخورده بود و در ارمنستان هم بارها ما را به توقیف نوارهای ضبط شده تهدید میکردند.بخاطر اشتباه همراهان ، من هم از آنها جدا شدم و آنان را به ایران بازگرداندم.ادامه کار را چگونه پی گرفتید؛در ارمنستان به دنبال تصویربردار بودم که به نتیجه نرسیدم . ساعت 16 در خانه محل اقامتم دوربین را به مانیتور وصل کردم و آنقدر دوربین را به چپ و راست و بالا و پایین حرکت دادم و در مونیتور بازبینی کردم که از ساعت 8 فردای آن روز، اقدام به تصویربرداری کردم . اما بازهم سرویس امنیتی ارمنستان ما را آسوده نگذاشت و مترجم و راهنما و راننده ارمنیام را گرفت.پس از ارمنستان ، ادامه تولید چگونه صورت گرفت؛نوارهای ویدئویی را در ارمنستان به جای مطمئنی سپردم و به گرجستان گریختم . در گرجستان چرخی زدم و به "اوسیتا" و "آبخازستان " و "آجارستان " )آجاریا( هم رفتم.در گرجستان به آثار ایرانی هم برخورد کردید؛از روی متون و اسنادی که داشتم ، سراغ قصر ییلاقی جنرال قنسول ایران در قفقاز با نام "قصر فیروزه " رفتم . عمارتی زیبا و آینه کاری شده که بر پیشانی اش تابلوهای مناظر طبیعی کشیده شده بود. تصاویر ناموزون بود. با ناخن که تراشیدم زیر آنها به عکس شاهان قاجار و صدراعظم اتابک برخوردم . همه را تراشیدم و تصویر کردم . از وزارت خارجه هم درخواست کردم که برای تملیک قصر فیروزه ، اقدام کند.ظاهرا آخرین مرحله تصویربرداری کار شما گرجستان بوده است؛نیت من ادامه کار در قفقاز شمالی ، یعنی چچن و "اینگوشتیا" و "کاباردینو" و "قاراچای " و "چرکس " و... بود که روسها به هیچ وجه اجازه ندادند و در عمل این چنین شد که گرجستان پایان کار تولید ما تلقی شود. اصرار زیادی کردم که کار را ادامه دهم ، ولی نشد که نشد حتی برای اتمام کار تهدید هم شدم.از مرحله تدوین کار بگویید.تمام تصاویر را بدقت بر روی کاغذ پیاده کردم ، با دو مونیتور کار را شروع کردم ، ولی به دلیل کندی کار -روزی 3 دقیقه مفید - تاب نیاوردند و از کار جدا شدند. به طور ذهنی می دانستم که چه تصویری به چه تصویری قطع و پیوند بخورد؛ ولی کار با ابزار را نمی دانستم . محرم زینال زاده به دادم رسید همت کردیم و الفبای تدوین را آموختیم . دوستانی در این مقطع همراهی کردند. نادر صراف ، محمدرضا آزادگر و مدیر تولید وقت سیمای برون مرزی ، مهدی حسین زاده بااستفاده از تجارب تاریخ تدوین و برش سینمایی ، تدوین انتزاعی اعمال کردیم . سعی کردیم سیاق مستند شاعرانه با زبانی نمادین را پی بگیریم.ظاهرا پخش این مجموعه از شبکه سحر هم جنجال هایی را به پا کرد؛بله حکمرانان باکو از همان پخش قسمت نخست برنامه ، با دستپاچگی به تدابیر فتنه آمیزی دست زدند در مقابل ساختمان سفارت ایران در باکو تجمع کردند روزنامه ها هر روز علیه برنامه مقاله نوشتند گفتند این برنامه اصطکاک قومی ایجاد می کند در حالی که فیلم مستند به سند بود و ما قصد ایجاد تنش نداشتیم برنامه ما به دنبال ایجاد خویشاوندی ها بود مثلا با نمایش تابلوی ورودی شهرهای گنجه ، ماسال لی ، دلیجان در قفقاز، تابلوی شهرهای گنجه ، ماسال ، ماسوله و دلیجان ایران را نشان می دادیم یک روز هنگام پخش برنامه هشتم "هفده شهر قفقاز"، کل سیمای آذری حدود یک ساعت برون مرزی ایران را قطع کردند و حتی یادداشت های سیاسی و اعزام هیات بلندپایه به باکو، اثری نکرد. لازم به یادآوری است این مجموعه مستند به بیشتر زبانهای برون مرزی بر گردان و پخش شد و در11 قسمت45 دقیقه ای برای پخش از شبکه چهار سیما، آماده شد.در پایان اگر نظری دارید، بگویید.امروزه نبض جهان در قفقاز و کرانه های دریای خزر می تپد و خزر آبستن حوادث امروز بزرگ جهانی است و این منطقه همواره کانون شعله ور بوده است . شایسته است که مردم ، طبقات روشنفکری و لایه های سیاسی کشور، قفقاز را بشناسند و به این منطقه رویکردی در خور داشته باشند؛ چون مناقشه بر سر منابع انرژی خزر، بهانه ای برای اهمیت ژئواستراتژیک این مصب قاره ها و شط تمدنها خواهد شد.متشکرم .

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها