هنرمنداگر بدون هیچ رشدی درلحظه بماند ومرداب شود،خطربزرگی او راتهدید میکند
کد خبر: ۲۷۳۲
خانم قاسمی گویا بازیگری در خانواده شما موروثی است ؛ آیا فرزندان شما هم در زمینه بازیگری فعالیت میکنند؛خیر، فرزندان من علاقه ای به بازیگری ندارند و هیچکدام از آنها به این حرفه وارد نشده اند.پس چگونه بازیگری از مادر به شما منتقل شد؛بازیگری از مادر من به من منتقل نشد. ایشان در آن زمان بازیگر تئاتر و سینما بودند و من بعد از پایان تحصیلاتم ، کار در رادیو را ترجیح دادم . البته پس از یکی دو سال ، همزمان با رادیو، کار دوبله و سپس بازیگری در تئاتر و تلویزیون را شروع کردم.یعنی مادرتان هیچ تاثیری در بازیگر شدن شما نداشت؛نه آنچنان مرا تشویق می کردند و نه چندان جلوی پیشرفت مرا می گرفتند. درواقع مرا در انتخاب آزاد گذاشته بودند.درباره نقشهایی که تاکنون بازی کرده اید؛ نقشهایی که در خاطرتان مانده است ، با آنها زندگی کرده اید و بیشتر می پسندید، صحبت کنید.نمی توان اینها را چندان از هم جدا کرد؛ زیرا وقتی بازیگری برای نقش خود زحمت می کشد و انرژی خاصی را در آن مقطع زمانی به کار می گیرد، حتی اگر مورد توجه مردم قرار نگیرد، باز هم برای او خوشایند خواهد بود.حالا باید ببینیم چه کارهایی مورد توجه مردم بوده است ؛ به عنوان مثال ، من برای بازی در فیلمی مثل "مارال " از جشنواره فجر جایزه می گیرم ؛ در حالی که چند سال است این نوع نقشها را با همین سختی بازی می کنم . مادرهایی که من بازی می کنم ، هر کدام طراحی های خاص خود را دارند؛ در نتیجه من از این نوع نقشها خیلی بازی کرده ام و طبیعتا اگر قرار بود جایزه ای تعلق بگیرد، باید به همه آنها داده می شد؛ بنابراین نمی توانم تفکیک کنم و یا بگویم کدامیک جذابتر و ماندگارترند.اما نقش مارال را به دلیل ویژگی روحی و شخصیتی این زن و این که از شخصیت خود من خیلی دور بود، بیشتر دوست دارم . البته نقشی را که در فیلم سینمایی "شام آخر" به کارگردانی فریدون جیرانی ایفا کرده ام - که آخرین مراحل فنی را سپری میکند - بسیار میپسندم.توجه کردید؛ نمی توان انتخاب کرد. بعضی از نقشها به دلیل ویژگی ذاتی شان و به این سبب که ما سخت تر با آنها دست و پنجه نرم می کنیم ، در خاطر بازیگر می ماند. سالها پیش در سریالی به نام "لبخند زندگی " بازی کردم که در آن مادری همسرش را از دست داده بود و با زحمت و رنج فراوان ، فرزندانش را بزرگ می کرد. برای آن سریال زحمت بسیاری کشیدم و بالطبع مورد توجه مردم هم قرار گرفت.در سریال "قلب یخی " که مدت کوتاهی از پخش آن می گذرد، چون برای نقش مادر این مجموعه طراحی خاص و سنگینی کرده بودم ، در نتیجه همین وسواس ، تمام صحنه های مربوط به این مادر در یاد بیننده ها می ماند؛ حتی صحنه چک کشیدن او. در بسیاری از فیلمها می بینیم که آدمهای مختلف چک می کشند و بعد دستگیر می شوند و آنها را به زندان می برند؛ اما با طراحی ویژه ای که از اولین پلان این سریال برای شخصیت گلی خانم کردم ، تلاشم بر این بود تا مثل یک موسیقی که از ابتدا شنونده را به حسی خاص دعوت می کند، این نقش نیز این حس رابه مخاطب منتقل کند که در آینده با یک تراژدی رو به رو خواهیم بود.چگونه سعی کرده اید از کلیشه های قبلی جدا شوید و در دام تکرار نیفتید؛بعد از بازی در نقش دو مادر نسبتا شبیه به هم در سریال های "در پناه تو" و "در قلب من "، تقریبا3 سال نقش مادر را بازی نکردم ؛ چون نمی خواستم این نوع مادری که من ارائه کردم و برای کارگردان ها و مردم بسیار خوشایند است ، تیپ اصلی بازی من شود؛ یعنی همه مقابل تلویزیون بنشینند و فکر کنند ثریا قاسمی تنها قادر است نقش یک مادر مهربان را بازی کند که مشکلش فقط دیر و زود آمدن فرزندش است . درنتیجه مدتی بازی نکردم و با خودم فکر کردم که "مواظب خودت باش و در انتخاب کمی دقت کن ". چون هنرمند اگر بخواهد بدون هیچ نوع رشدی در لحظه بماند و مرداب شود، خطر بزرگی او را تهدید میکند.بعد از حدود3 سال ، "مارال " را بازی کردم ؛ سپس سریال "آبدار شاه " به همراه اکبر عبدی که در آن نقش عمه ای را بازی کرده ام که نقشی متفاوت و جذاب است.سپس در سریال "ملاصدرا" نقش مادر صدرا را به عهده داشتم که زنی برجسته با ویژگی های منحصر به فرد و در یک طبقه و شکل دیگراست . بعد از آن "قلب یخی " پیشنهاد شد که زیر بنای فیلمنامه آن ، قابلیت کار خلاقانه ای را داشت به همین دلیل بیننده در هنگام دیدن سریال "قلب یخی " به فکر ثریا قاسمی نیست ؛ بلکه به "گلی خانم " فکر می کند و ممکن است بعد از آن متوجه شود که ثریا قاسمی این نقش را بازی کرده است ؛ این یعنی یک موفقیت خوب و من از این چیزها بهره می گیرم و مغرور نمی شوم و در واقع با خود می گویم "آگاه باش که باید بهتر از قبل کار کنی!"یک مجموعه خانوادگی - اجتماعی به دلیل آنکه با قشر گسترده ای از مردم در ارتباط است ، باید چه ویژگی هایی داشته باشد؛به طور خلاصه می توانم بگویم در سریال های خانوادگی باید رهنمود مناسبی وجود داشته باشد.صرف این که یک داستان خانوادگی را نمایش دهیم و بگوییم چون در آن پدر و مادر و عمه و خاله و دختر و پسر حضور دارند، پس خانوادگی است ؛ درست نیست . ما باید معنای سریال خانوادگی را در رهنمودی که می خواهیم ارائه کنیم، بیابیم.من "به قلب یخی " اشاره می کنم ؛ چون جزو آخرین سریال های پخش شده از تلویزیون است که به موضوع آن کاملا اشراف دارم . "قلب یخی " یک سریال خانوادگی است ؛ اما درونمایه قصه آن چند مساله مهم را در بر می گیرد، از جمله در حد خود پرواز کردن و به قول قدیمی ها "پا را از گلیم خود بیرون نگذاشتن ". در سریال "در پناه تو" نیز به قشر جوان ، احساسات و مشکلاتش پرداختیم . به همین ترتیب سریال های خانوادگی ما می توانند در مورد تحصیل ، اعتیاد، ازدواج و یا روابط پدر و مادر با فرزندان هشدارهایی بدهند؛ بنابراین این مجموعه ها رهنمودهایی میدهند و حقایقی را یادآوری میکنند.خانواده یک جامعه کوچک است . خانواده جایی است که پدر و مادر، فرزند را به جامعه بزرگ تحویل می دهند و نسل جدید شکل می گیرد. با نگاهی به جامعه متوجه می شویم که پدر و مادر به دلیل خستگی از کارهای روزانه ، حوصله آموزش برخی قوانین و آداب مربوط به زندگی اجتماعی را به فرزندانشان ندارند؛ حتی خود پدر و مادرها هم از برخی مسائل بیاطلاع هستند.تمامی این اطلاعات ضروری باید درون قصه ها و داستان های خانوادگی گنجانده شود. بنابراین با توجه به آگاهی از اصالت خانواده ، باید نگاه به آن هم نگاهی اندیشمندانه و با جهت دهی فرهنگی و صحیح باشد. بالاخره هنر یک سلسله رسالت های اجتماعی را به عهده دارد و سبب دانش اندوزی می شود؛ پس نباید برای سریال های خانوادگی بهای اندکی قائل شویم.تابستان امسال شاهد پخش دو سریال "پس از باران " و "قلب یخی " با بازی شما بودیم . هر دو سریال فضای تلخ و غمباری داشتند؛ گرایش به این نوع سریال های تلخ خانوادگی را چطور میبینید؛ابتدا لازم است به نکته ای در مورد بازی خودم در "پس از باران " اشاره کنم.ابتدا قرار بود من نقش "شیرین " را در این سریال بازی کنم ؛ ولی به دلیل بازی در فیلم سینمایی "مارال " امکانپذیر نبود و آقای سلطانی کارگردان این مجموعه - با توجه به لطفی که به من داشتند - در صحنه های مربوط به شهر، نقش کوتاهی را برای من در نظر گرفتند.هر چند موفق به دیدن "پس ازباران " نشده ام ، اما فیلمنامه آن را به طور کامل خوانده ام و منظور شما را متوجه می شوم . "پس از باران " سریالی است که دایما در گذشته سیر می کند و قصه آن مثل رمان های تلخی است که در گذشته اتفاق افتاده است . من نمی توانم بگویم ما اجازه نداریم به قصه های تلخ بپردازیم ؛ چرا که همان قصه های تلخ هم پیامهای خودشان را دارند. یک داستان می تواند تلخ ، اما زیبا باشد. "پس از باران " یکی از سریال های بسیار موفق بود و تا جایی که مردم با من صحبت کرده اند، بدون استثنا از این سریال لذت برده و با احساسات و عواطف کاراکترها و شخصیت های آن درگیر شده بودند؛ این یعنی موفقیت . به هر حال ازاین تلخی هم می توان نتیجه گرفت که دیکتاتوری در خانواده ، جنایت، حسادت، قضاوت یکطرفه ، خشونت و ... مطلوب و خوشایند نیست.البته چون در زمینه سریال های مفرح وکمدی مناسب ، کمتر کار می شود، این نوع سریال های تلخ در تلویزیون غالب میشوند.ارتباط مردم با"قلب یخی " چطور بود؛اگر این سریال فرصت کافی داشت و روی متن آن بیشتر کار می کردند و همچنین به بازیگران هم فرصت مناسب داده می شد، بسیار مطلوبتر از آنچه شما دیدید، از کار در میآمد.به نظر می رسد مشکلات خاصی در زمینه مجموعه سازی وجود دارد که برکیفیت آنها تاثیر منفی می گذارد.متاسفانه من ناچارم به مشکلات سریال سازی در تلویزیون اشاره کنم:"انبوه سازی ، ارزان سازی و سریع سازی " به کار سریال سازی لطمه میزند.کار هنری تان را دست کم نگیرید. چه عجله ای برای ساخت سریع مجموعه ها دارید؛البته تمام این مسائل به ضعف قراردادها و مشکل مالی تهیه کننده بر می گردد.در واقع تهیه کننده به دلیل هزینه های فراوان با تکیه بر سریع سازی ، مجبور است بر کارگردان ، هنرپیشه ها، عوامل فنی و... فشار بیاورد: "سریع ... سریعتر بسازید ... تند، تند... امروز10 دقیقه بگیرید ... امروز15 دقیقه و...".ما از تمام انرژی و جانمان مایه می گذاریم .10 دقیقه مفید در روز ضبط کردن ، می دانید یعنی چه ؛ ما گاهی اصلا فرصت تمرین نداریم ؛ فقط یک بار برای دوربین تمرین می کنیم تا فیلمبردار متوجه حرکت ما باشد. این کار هنری نیست . ما باید هر روز3 دقیقه ضبط کنیم . دکور و نور باید آماده شود، دیالوگها تمرین شود و...تولید کنندگان برنامه ها باید به کارشان اهمیت دهند. عده ای از تهیه کنندگان دایما عجله دارند. در این شرایط هم کار ما سخت می شود و هم کارگردان.اجازه دهید کارمان رابا تمرکز انجام دهیم .بگذارید کمی با فراغت به این صحنه فکر کنیم . به خاطر دارم در صحنه ای بازیگر به دوربین نگاه می کرد و می بایست صحنه تکرار می شد؛ اما عوامل فرصت نکردند آن را تکرار کنند، و این فاجعه است . این نوع تعجیل همان طور که در طول این سالها مشکل ساز بوده در آینده هم مشکل آفرین خواهد شد. اجازه بدهید من این حرف را در عین تواضع بگویم . واقعا ما شاهکاریم که در این زمان کوتاه و فشار شدید کار، می توانیم خلاقیت هم داشته باشیم و گهگاه کارهای مورد قبولی ارائه کنیم.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها