فعالیت اسرائیل در قاره آفریقااز مثلثی آغاز شد که سه ضلع آن اتیوپی ، آفریقای جنوبی و غنا بودند
کد خبر: ۱۸۸۱
البته در آن زمان دو قدرت استعماری انگلیس و فرانسه زمینه را برای فعالیت اسرائیل در مستعمرات خویش آماده ساختنداسرائیل از سالها پیش متوجه قاره سیاه به عنوان کانون سیاسی و اقتصادی با ارزش شده است . آفریقا از نظر راهبردی دارای اهمیت بسزایی برای اسرائیل است . نزدیکی جغرافیایی آفریقا به اسرائیل ، این قاره را پس از کشورهای عربی - که حلقه اول در اطراف اسرائیل را تشکیل می دهند - حلقه دوم در اطراف اسرائیل قرار میدهد.علاوه بر این ، دو شاخص عمده اهمیت عامل نزدیکی جغرافیایی آفریقا برای اسرائیل را تبیین می کند؛ نخست نیازهای اقتصادی اسرائیل بویژه پس از رشد فزاینده تولید از یک سو برای فروش به بازار آفریقا احتیاج دارد و از دیگرسو مواد خام اولیه این قاره را می طلبد، دوم ملزومات امنیتی اسرائیل و موقعیت راهبردی دریای سرخ که در گذشته در تقویت مناسبات اتیوپی و اسرائیل و در حال حاضر در برقراری مناسبات تل آیو - اسمره )پایتخت کشور اریتره ( بازتاب مییابد.اهمیت دیگر قاره آفریقا برای اسرائیل ، وجود انبوه اقلیت های یهودی در برخی کشورهای آفریقایی است . تعداد این اقلیتها بویژه در آفریقای جنوبی ، اتیوپی ، کنیا و زئیر قابل توجه است.بی تردید اهمیت این اقلیت ها با عنایت به وضعیت اجتماعی داخلی کشورهای آفریقایی و تعداد قبیله ها و اقلیت ها در کنار کمبود جمعیت آشکار می شود. طبق آمار1970 نزدیک به 15 درصد ساکنان اسرائیل از آفریقا به فلسطین اشغالی مهاجرت کرده اند.اگر در نظر بگیریم که روند مهاجرت از1948 تا1967 چنان افزایش یافت که طی سالهای196467 - دومین رتبه موالید یهودیان در خارج اسرائیل را به خود اختصاص داد، آن گاه اهمیت موضوعی میانگین فوق بمراتب بیشتر از اهمیت عددی آن خواهد بود.بنابراین با توجه به این که یکی از منابع صهیونیسم ، گردآوری یهودیان پراکنده جهان در سرزمین موعود اسرائیل است ، سازماندهی مهاجرت اقلیت های یهودی و فراهم کردن راههای تماس وسیع آنها از مهمترین انگیزه هایی است که ستمگری های اسرائیل در این قاره را مشخص می سازد؛ زیرا توسعه منابع انسانی جزو هدفهای راهبردی اسرائیل به شمار میآید.براساس همین مزایا، اسرائیل شروع به رخنه و نفوذ در این قاره کرد. این رژیم ، تخصص و فناوری خود را در زمینه های توسعه کشاورزی و اقتصادی نیز تخصصها و فناوری های نظامی را در زمینه آموزش و تسلیحات به این کشورها عرضه می کرد و وعده پشتیبانی سیاسی و اقتصادی به دولتهایی می داد که با آن همپیمان شوند.هر چند که سیاستهای توسعه طلبانه رژیم صهیونیستی در سطح جهان بر کسی پوشیده نیست ، اما ابعاد پیچیده آن در مناطق مختلف جهان ، جای بررسی و مداقه بیشتری دارد.سابقه طرحهای صهیونیسم برای آفریقا به زمانهای دور باز می گردد؛ حتی در دورانی که هنوز رویای بازگشت به فلسطین برای یهودیان در دیاسپورا بسیار دور از واقعیت می نمود. جنبش صهیونیسم به آفریقا به عنوان سرزمین موعود می نگریست ؛ حتی طرحهایی را برای تشکیل دولت یهود در شرق آفریقا مورد مطالعه قرار داده بود.در قرن نوزدهم ، ژوزف چمبرلین ، وزیر مستعمرات بریتانیا، به کنگره صهیونیسم در1897 پیشنهاد کرد که یهودیان به اوگاندا مهاجرت کنند. تودور هرتزل- بانی صهیونیسم - از این پیشنهاد حمایت کرد؛ ولی دیگر سران صهیونیست آن را بشدت رد کردند؛ زیرا اوگاندا از لحاظ تاریخی ، دینی ، سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی در قیاس با فلسطین ، فاقد شرایط لازم جهت اجرای طرح وطن گزینی صهیونیستها بود.تودور هرتزل در نوشته های خود توجه خاصی به قاره آفریقا مبذول کرده است ، وی در کتاب "دولت یهود" از لزوم فتح آفریقا سخن می گوید و وعده می دهد که یهودیان پس از تشکیل دول مستقل خویش ، برای آزادی آفریقاییان دست به کار خواهند شد. هرتزل می کوشد فصول مشترکی میان قوم یهود و اقوام آفریقایی بیابد. از نظر وی و دیگر اندیشمندان مکتب صهیونیسم ، ستمی که طی قرنها بر قوم یهود و اقوام آفریقایی رفته است ، می تواند بزرگترین فصل مشترک و زمینه عاطفی مهمی برای همکاری محسوب شود.اما بسیاری از خاخام ها با جستجو در اساطیر یهود، حتی از پیوندهای قومی با آفریقاییان سخن گفته و ریشه این پیوند را به زمان حضرت سلیمان بن داوود رسانده اند. بعدها رژیم تل آیو به منظور فتح آفریقا، کلیه این عوامل درونی و اساطیری را به کار گرفت که بارزترین نمونه این فعالیت را می توان در روابط اسرائیل با اتیوپی مشاهده کرد.به طور کلی آغاز رسمی روابط اسرائیل با آفریقا به زمان طرح تقسیم فلسطین 1947 )( در جامعه ملل و موضعگیری کشورهای مستقل آفریقا باز می گردد. از میان4 دولت آفریقایی عضو جامعه ملل ، لیبریا و آفریقای جنوبی به قطعنامه تقسیم رای مثبت و مصر و اتیوپی رای منفی دادند.کنفرانس باندونگ تاثیر زیادی بر روی اسرائیل داشت ؛ اما این حقیقت که اسرائیل حتی دعوت نشده بود، نشان می داد که پس از گذشت 7 سال این کشور هنوز در منطقه خودش منزوی مانده است ، برای مبارزه با این انزوا، اسرائیل به دنبال ایجاد روابط دیپلماتیک با کشورهای آفریقایی بوده و به آنها پیشنهاد کمک کرد. بر خلاف کمکهای ابرقدرتها، کمک اسرائیل ، بدون قید و شرطهای الحاقی بود.نه تنها به این خاطر که امید کسب حمایت متقابل را نداشت ، بلکه بدین خاطر که در موقعیتی قرار نداشت که این شرایط را درخواست کند. علاوه بر این ، اسرائیل می ترسید که اگر نتواند کمک کند، مصر قدم پیش گذارد و این خلاء را پر کند. نخست وزیر، دیوید بن گورین به مجلس اسرئیل در سال 1960 گفت : "کمک ما به کشورهای جدید، مساله ای انسان دوستانه نیست ...ما به آن اندازه که آنها به کمک ما نیاز دارند، به برادری دوستانه این کشورهای جدید نیاز داریم."جنبشهای کارگری و سوسیالیست اسرائیل ، اولین تماسها را با آفریقایی ها برقرار کردند و در سال 1958 ، هیستادرول )فدراسیون کار اسرائیل ( سمینار همکاری بین المللی برنامه آموزش رسمی اسرائیل را افتتاح کرد. اولین سفارت اسرائیل در آفریقا )در کل هشت سفارت ( در آکرای غنا گشایش یافت دو سال بعد گولدامایر یک سفر5 هفته ای به آفریقا انجام داد و اولین مذاکرات سطح عالی را با رهبران آفریقا مانند قوام نکرومه ، ویلیام توبمن و فلیکس هوفوئه بواینی داشت که به نمایش تمایل اسرائیل به جنبشهای آزادیخواه آفریقایی و تحریک علاقه آفریقا به اسرائیل کمک کرد.فعالیت اسرائیل در قاره آفریقا از مثلثی آغاز شد که سه ضلع آن اتیوپی ، آفریقای جنوبی و غنا بودند البته در آن زمان دو قدرت استعماری - یعنی انگلستان و فرانسه - زمینه را برای فعالیت اسرائیل در مستعمرات خویش آماده ساختند و به آن پروبال دادند.این زمینه سازی در دوره پیش از استقلال آغاز شد و پس از استقلال نیز ادامه یافت ؛ زیرا مستعمره های آفریقایی پس از دستیابی به استقلال در چارچوب مجموعه کشورهای فرانکونیسم و کشورهای مشترک المنافع همچنان روابط خاص سیاسی ، فرهنگی و اقتصادی خود را با پاریس و لندن حفظ کردند.این پشتیبانی غربی از اسرائیل با واقعیت هایی که در قاره سیاه جریان داشت ، همراه و همزمان شد؛ زیرا بیشتر کشورهای غیر عرب این قاره با توجه به زمینه های قبیله ای ، نژادی و سیاسی و نیز به دلیل کشمکش هایی که بر سر نفوذ در آنها میان قدرتهای بزرگ وجود داشت ، شاهد ناآرامی ها، بحران ها و حتی جنگهای داخلی بودند. وانگهی تنشهای جهانی و منطقه ای - همچون جنگ اعراب و اسرائیل - نیز تاثیر آشکاری بر اوضاع این کشورها داشت.پس از جنگ 1967 اسرائیل ، کشورهای آفریقایی در پرتو تحولات جدیدی که پدید آمده بود، تصمیم گرفتند در روابط خود با رژیم اسرائیل تجدید نظر کنند. مهمترین مسائلی که منجر به این دیدگاه شده بود، چنین است:1 - جنگ توسعه طلبانه ای که اسرائیل علیه سه کشور عربی آغاز کرده بود، کشورهای آفریقایی را نسبت به خطر صهیونیستی آگاه کرد؛ زیرا رژیم صهیونیستی مجسم کننده توسعه طلبی و خطر بود.2 - رسوایی و افشای ماهیت نقش خطرناک اسرائیل در آفریقا بویژه در کشورهای آنگولا، موزامبیک و کنگو و بخصوص پس از اینکه اسرائیل با رژیم نژادپرست سابق آفریقای جنوبی به منظور مقابله با جنبشهای آزادیبخش آفریقا به همکاری پرداخت ، شک و تردید نسبت به مقاصد اسرائیل افزایش یافت.این همکاری این نکته را القاء می کرد که دو رژیم اساسا برضد اعراب و ملتهای آفریقایی با یکدیگر اتلاف کرده اند در نتیجه این تحولات ، روابط آفریقا با اسرائیل در خلال سه مرحله قطع شد. پس از سال 1967 ، در طول جنگ 1973 و پس از جنگ.بحران نفتی سال 1973 و نیز اشغال زمینهای مصر از سوی اسرائیل منجر به تصمیم وزیران خارجه سازمان وحدت آفریقا در اجلاس نوامبر1973 ، مبنی بر قطع روابط با اسرائیل شد.تقریبا تمام دولتهای آفریقایی از این تصمیم استقبال کردند. کشورهایی که روابط خود را با اسرائیل قطع نکرده بودند، عبارت بودند از آفریقای جنوبی و کشورهای مجاور آن : مالاوی ، موریتاس ، سوتو، سوازیلند، این کشورها با نظام منطقه ای عربی همکاری ندارند.پس از این که حزب لیکود قدرت را در سال 1973 به دست گرفت ، دولت جدید این شعار را مطرح کرد:"ای آفریقا به سوی تو باز می گردیم ". دیوید کمحی که با بسیاری از رهبران آفریقایی ارتباط محکم و مستقیم دارد، متعهد شد تا ماموریت برقراری تماس و ارتباط با کشورهای آفریقایی را با هدف فراهم کردن فرصت به منظور از سرگیری روابط با اسرائیل به عهده بگیرد. وی متعهد شده بود تا از طریق راههای اساسی و مستقیم ، دوباره اسرائیل را به قاره آفریقا بازگرداند.بعلاوه ، در دهه 80 وضعیت جدیدی در سطح جهان ، منطقه و آفریقا پدید آمد که این خود موقعیت مناسبی را برای بازگشت اسرائیل به آفریقا فراهم کرد.در سطح جهانی ، کشورهای غربی و در راس آنها امریکا و فرانسه به عنوان عامل فشار، با تمام توان وارد صحنه سیاسی آفریقا شدند تا دولتهای آن را به از سرگیری روابط با دولت صهیونیست وادار کنند. در بسیاری موارد نیز به رهبران دولتهای آفریقایی چنین القاء کردند که راه دریافت کمکها و برخورداری از حمایت های غرب از اسرائیل می گذرد. در1981 پس از امضای معاهده همکاری راهبردی با امریکا، حضور اسرائیل در آفریقا گسترش یافت و توانست سمت گیری کمکهای امریکا به آفریقا را به دلخواه خود تغییر دهد.از سوی دیگر به قدرت رسیدن فرانسوا میتران در فرانسه ، عاملی در جهت بازگشت اسرائیل به آفریقا بود. او تمایل داشت هرچه زودتر انزوای اسرائیل پایان پذیرد؛ زیرا معتقد بود اسرائیل با کسب اعتماد به نفس ، شریکی معقول تر در مذاکرات صلح خاورمیانه خواهد بود.در سطح منطقه ای ، امضای قرارداد کمپ دیوید و خروج مصر از صحنه رویارویی با اسرائیل ، مهمترین عامل در روند تجدید مناسبات آفریقا نسبت به اسرائیل بوده است . البته اشغال زمینهای مصر از سوی اسرائیل در موضعگیری آفریقا نسبت به اسرائیل تعیین کننده بود؛ زیرا مصر به عنوان یک کشور مهم آفریقایی ،وزنه سیاسی در سطح قاره محسوب می شود. در مرحله نخست عقب نشینی اسرائیل از صحرای سینا، دستاویزی برای پاره ای از دولتهای آفریقایی بود تا روابط با اسرائیل را از سرگیرد؛ علاوه بر این که مصر - دورانانور سادات - از ایفای نقش عامل فشار در منطقه دست برداشت.به دنبال این تحولات ، زمینه برای حضور اسرائیل در آفریقا افزایش یافت . سال 1979 را باید سال تجدید روابط آفریقاییان با اسرائیل و بازگشت هیاتهای صهیونیستی به قاره آفریقا دانست . این بار صهیونیستها با طرحهایی جدید و حساب شده و روشهای مبتکرانه به آفریقا بازگشتند. این روند از1980 به بعد با روی کار آمدن جناح لیکود در اسرائیل با عضویت اسحاق شامیر و آریل شارون جدیت بیشتری به خود گرفت ؛ بویژه که شارون پیوسته روی این نظریه که امنیت اسرائیل از منطقه عربی تجاوز کرده و از آفریقا میگذرد، پافشاری میکرد.اوج تلاشهای رژیم اسرائیل برای گسترش نفوذ در سال198586 - پس از دیدار شیمون پرز از برخی کشورهای آفریقایی بود. سفر او به منظور زمینه سازی برای از سرگیری روابط میان اسرائیل و کشورهای آفریقایی بود. اولین شکافی که در دیوار بی اعتمادی میان کشورهای آفریقایی و اسرائیل ایجاد شد، از سوی کشور زئیر بود. این کشور روابط خود را با اسرائیل در ماه مه 1982 برقرار کرد.دومین شکاف در دیواربی اعتمادی میان اسرائیل و کشورهای آفریقایی ، در لیبریا در سال 1983 ایجاد شد؛ هنگامی که روابط مجدد لیبریا و اسرائیل در این سال اعلام شد، وزیر خارجه اسرئیل این تحول را چنین توجیه کرد:"لیبریا متقاعد شده است که تداوم انزوای اسرائیل در قاره ، مانع بزرگی را در برابر صلح خاورمیانه تشکیل می دهد. کشورهای دیگر آفریقایی چون ساحل عاج ، کامرون ، توگو و بعد کنیا تا پایان سال 1988 به لیبریا ملحق شدند. در این سال بود که سازمان آزادیبخش فلسطین به دو قطعنامه 242 و338 اعتراف کرد. از این پس گره های موجود بتدریج باز شد.پس از تحولات سیاسی که در منطقه و جهان در اوایل دهه 1990 اتفاق افتاد و مهمترین آنها جنگ خلیج فارس و کنفراس صلح مادرید و موافقت نامه های صلح اعراب و اسرائیل بود و همچنین پس از فروپاشی و اضمحلال اردوگاه کمونیسم ، اسرائیل به تثبیت نفوذ خود در قاره آفریقا پرداخت . تاکنون اسرائیل در بیشتر کشورهای آفریقایی نمایندگی ایجاد کرده که اکثر این کشورها نیز در همان سطح در اسرائیل نمایندگی دارند.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها