پا، توی کفش تلویزیون
کد خبر: ۱۱۶۰
این که گاهی بعضی از جواسیس سازمان هایی از قبیل سی .آی .ا و ام .ای . پنج و شش و بلکه هفت وبیشتر چند صباحی پس از خانه نشین شدن بر اثر بازنشستگی یا اخراج بی هوا از این رو به آن رو می شوند و تحت تاثیر تبدیل و تبدلاتی که در دماغشان به وقوع می پیوند، کک به پیراهنشان افتاده و در مورد اعمال شنیع و دخالت های قبیح خود و سازمان های متبوعشان در کشورهای دوست و دشمن شرشکنی می فرمایند، موضوع تازه ای نیست و در واقع حتی آنقدر پیش پاافتاده و نخ نماست که حالا دیگر همه مردم دنیا فهمیده اند این قبیل توبه نامه مهر کردن ها، اگر مقدمه الجیش یک کلاهبرداری تازه سیاسی نباشد، آخرین تمهید یک آدم سابقا پرتحرک و لاحقا الجیش وزهوار در رفته برای کسب مجدد نان و نام است و لاغیر...دیروز داشتم در حوالی این جور مسائل غور می کردم و غورکنان روزنامه ای را تورق می نمودم که چشمم افتاد به خبری در مورد برگزاری جشنواره مردمی تولیدات سیمای جمهوری اسلامی ایران که آقا نمی دانم از حسادت بود یا از بروز مرضی چیزی در ارکان وجودم که وسوسه افشای اسرار مگوی سازمان ، به جانم افتاد و تا حالا هم که نشسته ام و دارم این سطور را قلمی می کنم ، ول نکرده که هیچ ، لحظه به لحظه هم شدیدتر می شود؛ به طوری که انگار یکی نشسته است وردلم و یکریز توی گوشم می خواند: مرد حسابی !تو که 25 سال تمام در استودیوهای سازمان ، هوای تهویه شده تنفس کرده ای و ادای آدمهای خاک صحنه خورده را در آورده ای ، حالا بهترین فرصت ها را در اختیار داری که با استفاده بهینه از هوا به هواشدن دم به دم فضای سیاست ، یک کتابی ، مقاله ای و رسانه ای چیزی بنویسی یا خبر مرگت ، مصاحبه ای ، گفتمانی بکنی و جشنواره اینها را به عزاواره بنشانی ، دنیا را چه دیده ای ، شاید هم بعد از افشاگری کارت گرفت و معروف شدی . حتی بختت گفت حکم مشیریت و مشاورت چند فقره از این رادیوهای خارجی را به دست آوردی و کمک خرجی ، گیرت آمد، یعنی می گویی برای آنها کاری دارد که ماهی صد، صدوپنجاه دلار به خیر امواتشان به حساب مثل تو آدمی بریزند؛ صد دلار را در امریکا به گدا بدهند، قهر میکند که .بر اثر این قبیل نداهای وجدانی و تعهدات اخلاقی که از دیروز سر به جانم گذاشته و خواب از چشمم ربوده اند، امروز و شاید هم در همین لحظه تصمیم گرفتم که سکوت چندین ساله ام را بشکنم و علی الحساب درباره برخی شگردها و شیوه های پنهانی در پشت اسرار گویندگان اعلام برنامه که در کمال ندامت ، خود نیز در ابداع و تکمیل آنها نقش مهمی داشته و یک یکشان را کهنه کرده ام ، مبالغی اعترافات کرده و ادامه این گفتمان پر از ندامت را موکول کنم به تعیین محکمه ای که امیدوارم با رعایت عدل و انصاف و درنظر گرفتن این پند حکمت آمیز که می فرماید "کاری بکنید که نه سیخ بسوزد نه کباب" ،بزودی زود از طرف خریدار محترم پیشنهاد شود.و اما من در مدت خدمتم در سازمان صداوسیما، بتدریج و گاماس گاماس که به مدارج ترقی نایل آمده و از نردبان آن بالا می رفتم و هر چه بالاتر می رفتم ، به اسرار بیشتری پی برده و در افواه به سنگ صبور سازمان شهرت می یافتم ، یک روز صبح ناشتا به مشکلی غافلگیرکننده با این حقیقت مواجه شدم که گویندگان بخش ، یک شگردها و عادات و اطواری دارند که بینندگان عزیز دردانه شان می توانند با دقت در آنها، به حقایق عجیبی دست یابند و حتی پس از کشف برخی از رموز، برای همیشه تکلیف خود را با تلویزیون خانه شان روشن کنند و با مداقه مختصری در گفتار و وجنات گوینده ، گوشی دستشان بیاید که برنامه ای که اعلام شده ، قابل دیدن است یا خیر!مثلا وقتی می گویند با یک "فیداین " نرم و آرام روی صفحه تلویزیون ظاهر می شود و به محض روی آنتن رفتن پشت چشمها را نازک کرده و بدون مقدمه همراه با موسیقی ایرانی شروع می کند به لرزاندن تن یکی از شاعران معاصر، ناگفته معلوم است که پس از این نطق ادبی ، یک فیلم سینمایی ایرانی دست اول بسیار دیدنی از تلویزیون پخش خواهد شد.در بعضی از موارد ممکن است گوینده به همان شکل بر صفحه تلویزیون شما ظاهر شود، اما ابتدا از شما اجازه بگیرد که با خواندن قطعه شعری از لامارتین ، استخوان های مشارعلیه را در فرانسه بلرزاند. و در این جا باید بیننده عزیز از این که اولا گوینده پشت چشمش را نازک نکرده ، ثانیا اول اجازه گرفته و بعد شعرخوانی کرده و ثالثا از سر تقصیر مفاخر ادبی داخلی گذشته و روی هم رفته خیلی ذوق زده نبوده که مرتکب اعمال غیر عادی شود، باید به راحتی حدس بزند که برنامه بعد یک فیلم سینمایی خارجی سه بار پخش شده است که یک ماه پس از سومین نوبت پخش ، امشب برای چهارمین بار از نظر گرامیاش میگذرد.حالا اگر گوینده ای بدون مقدمه بر صفحه تلویزیون ظاهر شود و شعر نخوانده ، نام برنامه را اعلام کند و در پایان جمله اش بگوید این فیلم را با هم می بینیم ، علامت آن است که برنامه یک مستند سنگین است که به جای شبکه چهار، ساعت 10 شب سروکله اش در شبکه یک پیدا شده است و گوینده با استفاده از جمله "به اتفاق می بینیم " به بیننده های عزیزش ندا می دهد که بیایید دسته جمعی عقلهایمان را روی هم بگذاریم ، بلکه فهمیدیم در این فیلم چه میگویند.بعضی مواقع هم گوینده روی صحنه تلویزیون کات می شود. ترجمه عامیانه کات کردن ، یعنی این که گوینده را مثل یک قلوه سنگ ناقابل پرتاب می کنند روی شیشه تلویزیون من و شما در این مواقع ، شگرد کار این است که گوینده یک دستش به یقه کتش باشد. یکوری بنشیند و تظاهر بکند به اینکه اولا دیر آمده و ثانیا کار دارد و زود هم باید برود. در این حالت ،گوینده خیلی سریع ،به طوری که شما نفهمید چه می گوید ،کلماتی را پشت سر هم ردیف می کند و در آخر با همان سرعت ، لیکن در نهایت وضوح می گوید: تماشا بفرمایید. این حرکت به معنای این است که برنامه اولا آنقدر تکراری است که شما همه صحنه ها و حتی حرکات دوربین موجود در آن را از حفظ هستید و ثانیا آنقدر قدیمی است که شما50 سال پیش اولین بار آن را روزی که دندان شیریتان را در آورده بودید، در بغل والده خدا بیامرزتان در یکی از سینماهای خیابان لاله زار آن زمان دیده اید و یواش یواش آن را سیر کنان تا این دوره و زمان پرانده اید.این هم تیزر افشاگری ما، حالا بنشینم و ببینم برای ساکت کردن و یا روان کردن زبانمان ،کسی دستمان را چرب خواهد کرد تا اصلا وجدانمان یک ریزه راحت شود!؛
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها