کد خبر: ۸۶۲
رویاهای دروغین "نسرین"درآگاهی تهران رنگ باختدختر جوانی که می خواست به هر طریق ممکن و برای به دست آوردن یک سرپناه راهی زندان شود، به ماموران آگاهی گفت ، شاهد قتل یک جوان بوده است.به گزارش خبرنگار ما، دختر17 ساله ای به نام نسرین که پس از جدایی پدر و مادرش راهی تهران شده است ، وقتی متوجه شد دیگر سرپناهی ندارد، با مراجعه به ماموران انتظامی عنوان کرد که پس از آشنایی با یک پسر جوان و انتقال وی به یک خانه ، شاهد یک جنایت دلخراش بوده است.دختر جوان پس از این اظهارات با تشکیل پرونده ای به شعبه جنایی تهران انتقال یافت و پس از تکرار این اظهارات ، قاضی جنایی تهران از ماموران دایره 10 آگاهی تهران خواست تا درخصوص اظهارات نسرین تحقیق کنند.دختر جوان وقتی در پشت میز بازجویی قرار گرفت ، خطاب به افسر پرونده گفت ، چندسال پیش والدین او از یکدیگر جدا شدند و او که قادر به ادامه زندگی در شهرستان نبوده ، راهی تهران شده است تا به درس خود ادامه دهد؛ اما چون در خیابان سرگردان بوده ، با جوانی به نام نیما آشنا شده ، که این جوان پس از مشاجره با یکی از دوستان خود، وی را درحضور او به قتل رسانده و سپس هر دو نفر متواری شده اند.با این اظهارات ، گروهی از ماموران به تحقیق پرداختند و در ادامه متوجه اظهارات ضد و نقیض نسرین شدند؛ لذا پس از کار کارشناسی در این زمینه ، وقتی دختر جوان مشاهده کرد ماموران به دنبال انگیزه های دروغین وی هستند، زبان به اعتراف گشود و گفت : در این دنیا کسی را ندارم که به او تکیه کنم و چون علاقه خاصی به درس خواندن دارم ، پس از حضور در تهران و آوارگی ، از سوی نیروی انتظامی دستگیر شدم و در مرکزی که وابسته به یکی از نهادهاست ، نگهداری می شوم ؛ اما در این مرکز امکان تحصیل برای من وجود ندارد، تا این که چند روز پیش دختری که او نیز فراری بود، به این مرکز انتقال یافت و چون سابقه زندان داشت ، زمانی که متوجه شد من علاقه وافری به درس خواندن دارم ، به من گفت اگر بتوانی به نوعی وارد زندان شوی ، می توانی به تحصیلات خود ادامه دهی . لذا نقشه ای را طرح کردم و با مراجعه به مسوول حراست مرکز، به وی گفتم من شاهد قتل بوده ام ، تا شاید مرا به جرم مشارکت در قتل ، روانه زندان کنند و من بتوانم ادامه تحصیل دهم ؛ اما داستان های تخیلی من در این محل رنگ باخت و کسی حرف مرا باور نکرد و من از رفتار خود پشیمان هستم . تنها گناه من علاقه به درس است؛ زیرا پدر و مادرم از یکدیگر جدا شده اند و من تنها با رویاهای خود زندگی میکنم.با این اعترافات و گزارش تحقیقات به قاضی جنایی تهران ، نسرین بار دیگر تحویل مرکز نگهداری از دختران بی سرپرست شد. او زمانی که از شعبه جنایی بیرون می رفت ، خطاب به افسر پرونده گفت : کاش قاضی دستور می داد تا شرایط تحصیل من را فراهم کنند.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها