کد خبر: ۳۱۲
آفت سطحی نگری درتلویزیونسعید رجبی فروتنتلویزیون در جامعه امروز با توجه به تنوع خرده فرهنگ ها، اقوام مختلف و اقلیت های مذهبی و گوناگونی طبایع مخاطب 70 میلیونی ، وظایف و رسالت بس سترگ و دشواری را بر دوش دارد. تامین و پوشش نیازهای خبری ، آموزشی و تفریحی و... مسوولان تلویزیون را بر آن داشته است که با ایجاد و گسترش شبکه های عمومی ، تخصصی و محلی هر چه بیشتر به منظور جلب رضایت مخاطبان گام بردارند. اگر در گذشته نه چندان دور با وجود شبکه های محدود تلویزیونی و ضیق وقت و امکانات ، همواره موج انتقادات از سوی افراد و مجامع مختلف به سبب نادیده انگاشته شدن انتظارات آنها به سوی تلویزیون سرازیر بود، اما اینک تلویزیون می کوشد با گسترش کمی و کیفی شبکه ها و برنامه های متناسب با پسند و ذائقه تماشاگران ، از حجم انتقادات وارده بکاهد و زمینه تعامل و ارتباط بین خود و مخاطبان را بیش از پیش تقویت کند. البته بهره مندی رسانه تلویزیون از مراکز پژوهشی و سنجش افکار باعث آن شده است که تلویزیون راه دشوار پیشرفت را با استفاده از نتایج تحقیقات صورت گرفته هموار کند.اگر چه کمبود برنامه سازان خلاق و آشنا به اصول ساخت برنامه در تلویزیون و بی بهره بودن رسانه ملی از پشتوانه غنی انسانی برای درک فرهنگ اسلامی و بلندای اهداف انقلاب اسلامی و از آن مهمتر برگردان مفاهیم عمیق در قالب آثار جذاب هنری از جمله مشکلات و کمبودهای حاد تلویزیون بویژه در دهه اول انقلاب بود، اما به مرور با تربیت و پرورش هزاران دانشجو در رشته های هنری دانشگاه های دولتی و غیردولتی و ظهور نسلی خلاق و مستعد که زمینه هنرنمایی آنها در صدها انجمن ، کانون و مرکز هنری در گوشه و کنار کشور فراهم شده بود، مسوولان تلویزیون را برای انجام تحولی اساسی در گسترش امکانات فنی و تولیدی تلویزیون دلگرم کرد.از سوی دیگر تهدید بنیان های فرهنگی انقلاب که رهبری انقلاب بحق از آن به تهاجم فرهنگی یاد کردند، ضرورت تقویت بنیه فرهنگی کشور و مصون ساختن آحاد جامعه از طریق تولیدات فراگیر و متنوع تلویزیونی را دو چندان کرد.تلویزیون بیش از آن که یک ابزار هنری باشد، یک وسیله ارتباط جمعی است . می دانیم مهمترین خصیصه هر نوع ارتباط جمعی که آن را از ارتباطات میان فردی و گروهی مجزا می کند، توده بودن مخاطبان آن است . می دانیم توده انبوهی از انسانها هستند که فراوانند؛ اما چقدر فراوان ، چندان معلوم نیست . درجه همبستگی توده ، از جماعت و جمع و گروه کمتر است . ناهمسانی ، نامتجانس بودن و ناهمبستگی آن ، سبب بی شکلی آن است . به صورت ذره های اجتماعی در یک فضای جغرافیایی پراکنده است و ذرات آن یکدیگر را نمی شناسند. کنش متقابل آنان ناچیز است ، سازمان یافته نیستند، ترکیب ناپایداری دارند و تحت نفوذ عوامل و شرایط مشترکی هستند. )محسنیان راد، مهدی. - فصلنامه رسانه ، شماره 1 بهار72 (از همین روی آسیب شناسی تلویزیون از منظر جذب مخاطب عام مساله قابل تاملی است که محققان ارتباط جمعی می باید موضوع آن را به طور مستقل مورد مطالعه قرار دهند. پیرامون عنوان این تک نگاری باید پرسید آفات و پیامدهای منفی سطحی نگری در تلویزیون با رویکرد به مساله زنان و دختران و جوانان چیست؛آیا تلویزیون برای برقراری رابطه با نیمی از جمعیت فعال کشور که زنان و دختران شهری و روستایی هستند، توانسته است با ملاحظه قشربندی اجتماعی زنان و شناسایی و طبقه بندی نیازهای آنها پاسخی درخور را به حوایج و مطالبات حقه آنان بدهد؛آیا تلویزیون نیز مانند سینما در عبور از تحولات سالهای اخیر، سوار بر موج مطالبات سیاسی ، اجتماعی زنان تحصیلکرده و طبقات متوسط شهرهای بزرگ ، فقط تریبونی برای بیان دیدگاه های این قشر شده است؛قبل از پرداختن به پرسش های فوق باید به تفاوت و تمایز منشا و وابستگی سینما و تلویزیون در ایران از جنبه های دولتی و غیردولتی بودن آن دو توجه کرد. هر چند در سینما به واسطه حضور بخش خصوصی و عنایت به عنصر حیاتی "بازگشت سرمایه " امکان آزادی عمل فیلمسازان برای به چالش کشیدن حدود و ثغور هنجارهای اجتماعی و اخلاقی وجود دارد و مشاهده آثار سینمایی سالیان اخیر بخوبی موید این ادعاست ، اما تلویزیون ایران تحت نظارت و مسوولیت دقیق و مستقیم مسوولان این نهاد عمومی ، رعایت ضوابط و قواعد ممیزی خاصی را بر برنامه سازان اعمال می کند؛ تا حدی که عموم برنامه های تولیدی سیما در فرآیند ارائه طرح و فیلمنامه تا تولید و پخش ، از فیلترهای نظارتی متعددی عبور کرده و در ظاهر، از هر گونه شائبه ای ناروا و مغایر با شوون اجتماعی عاری است ؛ اما آیا رعایت این "حداقل ها" وافی به مقصود بوده است و آثار تلویزیونی در سایر جنبه ها توانسته اند رسالت واقعی خویش را برای ترسیم و تبیین هر چه بهتر پدیده های اجتماعی و تحلیل بایسته آنها ایفا کنند؛اگر در گذشته نه چندان دور نقش زن در داستان های تلویزیونی به کاراکترهای محدود ختم می شد و شخصیت زنان بیشتر در محدوده خانه و کاشانه و به نقش مادر و همسر تجلی می یافت ، اما به سبب حضور رو به تزاید زنان در عرصه های مختلف اجتماعی ، امروزه می توان فهرست بلندی را با مشاغل و مسوولیت های اجتماعی زنان در سریال های تلویزیونی ارائه داد. خلق شخصیت های زن در جهت ایفای نقش پزشک ، وکیل ، معلم ، مشاور، مدیر، پرستار، دانشجو، استاد، هنرمند، کارمند، کارگر و... معرف سیمای زن ایرانی در ساحت جامعه امروز است . البته تشخص و منزلت زن در گرو برخورداری او از صفات عالیه انسانی و پایبندی به حقوق و تکالیفی است که واضع شریعت برای او تعیین کرده است . در غیر این صورت احراز مناصب و مسوولیت های اجتماعی ، هر قدر هم که با اهمیت باشد، ارزش ویژه ای را به زن نمی بخشد. اگر در تحلیل شخصیت زنان در برنامه های تلویزیونی درایت و هوشمندی زن و احساسات پاک و نجابت او مورد تاکید قرار گیرد، آن گاه نقش اجتماعی او چه در وسعت یک مزرعه ، چه در بزرگی یک موسسه و دانشگاه تعیین شود و چه در چهار دیواری محدود یک خانه ، از نظر اهمیت تفاوت چندانی نخواهد داشت . بر این اساس ، آفت سطحی نگری در آثار تلویزیونی به میزان توفیق برنامه سازان و نویسندگان در خلق و پرداخت شخصیتهای زن مورد بررسی قرار میگیرد.افزایش جمعیت شهرنشین ، روند رو به گسترش مهاجرت به کلانشهرها، تمرکز امکانات فرهنگی و تولیدات هنری و تلویزیونی در تهران و چند شهر بزرگ کشور، به طور طبیعی زندگی شهرنشینی را بستر اغلب داستان ها و سریال های تلویزیونی کرده است . اگر سیمای زن زحمتکش و رنجبر روستایی و چهره بسیاری از زنانی که در شهرهای کوچک کشور به تولید انواع مصنوعات دستی اشتغال دارند و پا به پای مردان در تامین معاش خانواده نقش دارند، در قالب مجموعه های داستانی کمتر به چشم می خورد، نتیجه ای جز فرهنگ غالب شهرنشینی در تاروپود افکار برنامه سازان تلویزیونی نیست . آیا مهجور ماندن سیره و سیمای زن روستایی و زنان کارآفرین و مولدی که ترویج دهنده ارزش کار و تلاش هستند، به تبلیغ و تشویق زندگی مصرفی، رفاه زده و تجملگرایی نمیانجامد؛اگر در دهه 60 الگو قرار دادن زن دامدار نمونه کشور - خانم ربابه دهقان - دستمایه سریالی پربیننده قرار گرفت ، چرا پس از آن در حالی که هر ساله شمار زیادی از زنان کشاورز، مروج ، مربی سوادآموزی ، کتابدار روستایی و مربی بهداشت روستایی و... مورد تجلیل قرار می گیرند، چنین شخصیت ها و سوژه هایی به اندازه دغدغه های زنان و دختران شهرنشین برای فلیمنامه نویسان و کارگردانان تلویزیونی کشور جذابیت ندارند؛ آیا راهیابی دختران دانش آموز روستایی به دانشگاه های کشور و عبور موفقیت آمیز آنها از سد کنکور، با وجود برخوردار نبودن از آموزشگاه ها و کلاسهای گوناگون ، همزمان با تلاش آنها در خانه و مزرعه ، فراز و فرودهای لازم و پرکششی را برای نگارش داستانی دراماتیک پدید نمیآورد؛موفقیت سریالهای روستایی کشورهای خارجی همچون : سالهای دور از خانه ، مزرعه پامفیلد، داستان های جزیره ، آن شرلی ، مزرعه داران و... الگوی قابل اعتنایی برای مدیران گروه فیلم و سریال شبکه های پنجگانه تلویزیون ایران است.همانگونه که پیشتر نیز گفته شد، حضور زنان در عرصه سینما، رفته رفته شکلی متفاوت و غیر متعارف به خود می گیرد؛ به طوری که روز به روز فاصله سیمای زن در آثار سینمایی با ارزشها و قراردادهای اجتماعی نظام اسلامی بیشتر می شود. مقید نبودن فیلمسازان به رعایت کامل پوشش در زنان هنرپیشه ، استفاده از آرایش غلیظ، ظاهر شدن زنان سربرهنه )البته با موهای تراشیده !(، ارائه تصاویر درشت از زنان زیباروی در مواد تبلیغی ، در هم آمیزی عکسهای بازیگران جوان مرد و زن با استفاده از تمهیدات رایانه ای )کنایه از صحنه ها و تعابیر مگو!(، استفاده از کاراکتر زنان روسپی در تولیدات یک سال گذشته و در مجموع ارتزاق فیلمسازان از محتوای پرونده هایی که بعضا در دوایر مبارزه با منکرات و مفاسد اجتماعی قابل جستجو هستند، وضعیتی را بر سینمای ایران حاکم کرده است که بسیاری از خانواده ها، اعم از مذهبی و غیرمذهبی ، در تابستان 80 ترجیح دادند فرزندانشان را به تماشای فیلم در سینماهای شهر نبرند!از سوی دیگر، تلویزیون تاکنون با مقاومت در برابر موج ویرانگری که سینمای ایران را عرصه تاخت و تاز خود قرار داده است ، سیمای متفاوتی را از زن ایرانی جلوه گر ساخته است . پایبندی تلویزیون به موازین و معیارهای حضور زن در قالب تصویر، با وجود تنوع قصه ها، اشخاص ، زمان و مکان رویدادها، هنوز بارقه امید را در دل مومنان و نجبای سنتی ایران اسلامی روشن نگه داشته است . اما نسل جوان و نوجوان جامعه در مواجه با دو تلقی و برداشت کاملا متفاوت از سوی دو دستگاه رسمی کشور درباره کیفیت نمایش زن در دو رسانه عمومی سینما و تلویزیون، چگونه رفتار خواهد کرد؛اگر او برای گریز از برزخ دوگانگی نگرشها، سرانجام به یک گزینه گرایش نشان دهد، انتخاب او کدام نگرش خواهد بود؛ آیا اگر تصویر ارائه شده از زنان به روایت سینماگران را برگزینند، الزاما به مذهب پشت پا زده است؛البته تفاوت دیدگاه مسوولان فرهنگی فقط به چگونگی حضور زن در سینما و تلویزیون محدود نمی شود. رد پای اختلاف بینش کارگزاران فرهنگی و هنری کشور را در زمینه های دیگری همچون حدود و ثغور آزادی مطبوعات ، کتاب ، طنز، موسیقی و... نیز میتوان یافت.بدین ترتیب مادام که بر تنور اختلافات دمیده شود و مرجع عالیتری با تدوین دکترین نظام در مسائل مبتلابه و مورد اختلاف ، غائله را ختم نکند. به مرور از اعتماد عمومی به طرفین اختلاف کاسته خواهد شد:متاع کفر و دین بی مشتری نیستگروهی این ، گروهی آن پسندند!صد البته در این میان ، تضعیف اطمینان مردم به تلویزیون و آنچه که بر قاب آن نقش می بندد، به عنوان رسانه ای فراگیر، آسیبی غیرقابل جبران خواهد بود.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها