یادداشت دکتر اردشیر سنایی در جام جم آنلاین

چرا ویژگی های شخصیتی ترامپ او را غیر قابل اعتماد می کند؟

از زمان به قدرت رسیدن دونالد ترامپ روند جدیدی در مناسبات سیاسی ایالات متحده شکل گرفت.
کد خبر: ۱۲۴۰۸۴۳
چرا ویژگی های شخصیتی ترامپ او را غیر قابل اعتماد می کند؟


شعارها و برنامه های مطرح شده ترامپ نشان از شکل گیری و یا احیاء مجدد ملی گرایی آمریکایی داشت که با آموزه های جدیدی تلفیق شده بود. شاید کمتر کسی فکر می کرد شخصی با این دیدگاهها بتواند به کاخ سفید راه یابد و به همین دلیل دیدگاههای وی چندان جدی گرفته نشد. اما راه یابی به کاخ سفید و پیگیری شعارها و برنامه ها و تمرکز بر روی دکترین"نخست آمریکا" کنشگران نظام بین الملل، از جمله متحدان آمریکا را با چالش جدی روبرو ساخت.

ویژگی های شخصیتی و رویکردها در این دوره به گونه ای شده که برخی در دنیا به این باور رسیدند که ترامپ غیر قابل اعتماد است و با او به هیچ توافقی نمی توان رسید.در این نوشتار در صدد بررسی گسترش ملی گرایی آمریکای ترامپ هستیم.

ملی گرایی و سیاست خارجی آمریکا:

ملی گرایی در آمریکا گاهی متضمن باور قوم محوری است. یعنی باور به اینکه ایالات متحده برتر از دیگران است و یا باید به عنوان برتر مورد شناسایی قرار گیرد و لذا باید مدلی باشد برای سایرین که مورد تقلید قرار گیرد. معمولا آمریکایی ها مسایل بین المللی را با توجه به خصوصیت وفاداری درون گروهی و رقابت برون گروهی در نظر می گیرند. ناسیونالیسم در حد افراط به دیدگاهی منتج می شود که دکترین "کشور من، درست یا غلط" را می پذیرد.

در ایالات متحده، هر چه سیاست گذار ناسیونالیست تر باشد(یا عمل کند) گرایش سیاست خارجی وی بیشتر متجاوزانه و جنگجویانه خواهد بود. ناسیونالیست ها مخالف سیاست های فراملی هستند که در خصوص حاکمیت و صلاحیت ملی مصالحه می نماید. آنها همچنین مخالف اعطای کمک خارجی هستند پیشبرد منافع خودی ملی، اصل مقدم سیاست خارجی ناسیونالیست ها می باشد.

ملی گرایی این چنینی پاسخ و واکنشی به فراملی گرایی در قالب جهانی شدن اقتصاد و جهانی شدن فرهنگ است. به عبارتی ملی گرایی غریزه سنتی دفاع از منافع ملی و قدرت ملی را در آمریکا مجددا احیاء کرده است.در چنین فضایی مردم به دنبال هویت می گردند اما هویت من از هویت دیگری متنفر است. فرانسیس فوکویاما نیز در کتاب هویت: تقاضا برای حرمت و سیاست نفرت خود بر سیاست های هویتی تمرکز کرده است. وی می گوید سیاست امروزه بیشتر درباره حرمت طلبی است تا منابع مادی.

از نظر وی مفهوم مدرن هویت بر اساس خودباوری بنا شده است. این نظر که ما نهاد پنهانی داریم که توسط دیگران کم ارزش تلقی می شود و این نظر به احساس خشم، مقاومت و حس نادیده گرفته شدن می انجامد. به نظر او به همین دلیل، مردم به دنبال تعیین موقعیت سیاسی خود در جامعه با تمرکز بر جنسیت، قومیت، نژاد یا مذهب هستند.

ملی گرایی ترامپ:

سخنان و رفتارهای ترامپ ملی گرایی مطرح وی را منتقل می کند. تاکید ترامپ بر اینکه"...جهانی سازی را رد می کنیم و ایدئولوژی میهن پرستی را بر می گزینیم..." این پیام را مخابره می کند که آمریکا به هر ترتیبی که شده باید ملی گرایی(میهن پرستی) را دنبال کرده و دنیا را به پذیرش این مدل تشویق کند.

ترامپ معتقد است که باید اولویت را به حاکمیت ملی داده و رفاه سراسری را در این کشور به ارمغان بیاورد تا نهادهای بین المللی و جهانی نتوانند در اوضاع کشورش دخالت کنند. ملی گرایی ترامپ در مقابل جهانی شدن در تمام ابعادش است. از نظر ترامپ نظم کنونی جهان که بر محور سیاست چندجانبه گرایی بنیان شده، تضمین کننده برتری آمریکا در جهان نیست.

بر مبنای نظریه های نقش جهانی آمریکای پاتریک کالاهان به نظر می رسد دو منطق نو انزواگرایی و واقع گرایی اساس جهت گیری های سیاست خارجی دولت ترامپ را تشکیل می دهند. منطق نو انزواگرایی معتقد است که ایالات متحده باید از تعهدات دردسرساز بیرونی پرهیز کند تا به اقتصاد، جامعه و نظام حکومتی اش در داخل آسیب نرسد.

نوانزواگرایی با یکجانبه گرایی در ارتباط است. قدرت های بزرگ معمولا کمتر به چندجانبه گرایی تمایل دارند زیرا آنها چیزهای بیشتری برای از دست دادن دارند و در مقابل چیزهای کمتری به دست می آورند(دیدگاه سواری مجانی). این منطق سعی می کند نشان دهد که تعهدات سیاست خارجی آمریکا غیر ضروری است و لذا آن کشور باید در امور بین المللی به صورت گزینشی عمل کند. لذا نو انزواگرایی به معنای انفعال نیست بلکه در این رویکرد توجه بیشتری به داخل می شود تا خارج. همینطور امنیت ملی عالی ترین و مهم ترین ارزش ملی است که تحت هر شرایطی باید حفظ شود. از این منظر آمریکا باید قدرت و بویژه قدرت نظامی اش را حفظ کند.


بعبارتی سیاست خارجی آمریکا در دوره ترامپ مسیر متفاوتی از سیاست خارجی دوره اوباما را می پیماید. سیاست خارجی در دوره اوباما از منطق بین الملل گرایی لیبرال تبعیت می کرد که طرفدار اولویت دادن به اهداف بین المللی، تمرکز بر سراسر جهان، چند جانبه گرایی، ایفای نقش رهبری مشارکتی به جای رهبری ضعیف، و درگیر شدن در امور بین الملل بود. این در حالی است که ترامپ با دو رویکرد نو انزواگرایی و واقع گرایی و با دو شعار "نخست آمریکا" و " احیای مجدد آمریکا " سیاست خارجی متفاوتی را پیگیری کرد.

راهبرد نخست آمریکا بر خلاف بین الملل گرایی به دنبال اولویت دادن به اهداف ملی به جای بین المللی، ایفای نقش رهبری محدود و یک جانبه، مخالف درگیر شدن در امور بین الملل، طرفدار غیر مداخله گرایی و مخالفت با جهانی شدن بویژه در بعد اقتصادی است. این منطق خواستار پایان یا کاهش تدریجی برخی از تعهدات سیاست خارجی است اما در عین حال با تداوم برخی دیگر از آنها موافق است. به عبارتی نوعی
بین الملل گرایی گزینشی است.

در این راهبرد آمریکا باید حاضر باشد تعاملاتش را با هر کسی که لازم باشد قطع کند و از زیر بار تعهدات بین المللی اضافه شانه خالی کرده و یا هزینه های آن را دریافت نماید. دولت ترامپ ضمن تلاش برای حفظ جایگاه برتر آمریکا در نظام بین الملل نمی خواهد هزینه تامین امنیت بین المللی را بپردازد. در این راستا احترامی هم برای مقررات و هنجارهای بین المللی قایل نیست و از پیمان ها و سازمان های بین المللی که می خواهد خارج می شود. همین ویژگی است که باعث گردیده برخی از کشورها آمریکا و ترامپ را غیر قابل اعتماد دانسته و معتقد شوند که نمی توان با آن کشور به هیچ توافقی دست یافت.

در حوزه اقتصادی هم اولویت با داخل آمریکاست و لذا سیاست حمایت گرایی اعمال می شود. به قول ترامپ:" آمریکایی بخرید و آمریکایی استخدام کنید". نو انزواگرایی حمایت گرا در مخالفت با پیوندها و تعهدات اقتصادی خارجی، تجارت آزاد و فرآیند جهانی شدن عمل می کند. عضویت در نفتا، سازمان تجارت جهانی، بانک جهانی، ترانس پاسیفیک، صندوق بین المللی پول و ... آمریکا را در شبکه ای گرفتار ساخته و آزادی عمل آن کشور را محدود کرده است.

راهبرد احیای مجدد آمریکا نیز در راستای همان منطق به دنبال افزایش قدرت و امنیت ایالات متحده است. در این زمینه با رویکردی واقع گرایانه ایالات متحده به دنبال افزایش قدرت نظامی خود است تا امنیت مورد نظرش تامین شود. به عقیده ترامپ، اوباما با کاهش بودجه نظامی ، قدرت آمریکا را تضعیف کرد و کشورهای دیگر در قبال آن کشور را جسور ساخت.

تبعات ملی گرایی آمریکای ترامپ بر نظام بین الملل:

ملی گرایی آمریکای ترامپ آثار و تبعاتی بر نظام بین الملل داشته و خواهد داشت. این رویکرد می تواند به مشارکت کشورهای دیگر در تامین هزینه امنیت بین المللی، ایجاد خلا قدرت و گسترش رقابت ها، بلوک بندی های جدید و احتمالا بی نظمی و جنگ های تجاری و نظامی در جهان منجر شود. قدرت نرم آمریکا را در جهان کاهش دهد، و به طور مشخص به کاهش مشروعیت ایالات متحده به عنوان قدرت هژمون در جهان منجر گردد.رویکرد فوق در تامین اهداف و منافع نظامی و امنیتی آمریکا با رویدادهای امنیتی ویژه می تواند به سرعت سیاست آن کشور را به سوی اقدامات نظامی پر هزینه سوق دهد.

در نهایت می توان گفت ورود ترامپ به کاخ سفید، ایالات متحده و به دنبال آن کل نظام بین الملل را متاثر ساخت. رویکرد ملی گرایی آمریکایی که بر منطق نو انزواگرایی و واقع گرایی مطرح شده بود با دو دکترین نخست آمریکا و احیای مجدد آمریکا سیاست خارجی جدیدی را در ایالات متحده به وجود آورد. سیاست خارجی که تمایل چندانی به ایفای نقش رهبری نظام بین الملل و پرداخت هزینه های آن را به تنهایی ندارد. به درون ایالات متحده بیشتر از بیرون توجه دارد. هنجارها و مقررات بین المللی را مداخله در حاکمیت ملی می داند و به دنبال افزایش قدرت نظامی آمریکاست و مخالف روند جهانی شدن می باشد. رویکردهای اشاره شده بین آمریکا و متحدانش همچون اروپا شکاف ایجاد می کند. متحدان آمریکا چاره ای نخواهند داشت که در حدود توانایی و پتانسیل خود به اقدامات مقابله جویانه و نزدیکی به سایر قدرت ها برای مقابله با رفتارهای آمریکا روی آورند. همانطور که مکرون از امکان ایجاد ارتش واحد اروپایی سخن می گوید و مرکل خواستار توقف نفرت پراکنی ملی گرایی آمریکای ترامپ می شود و وزیر دارایی فرانسه خواستار تشکیل امپراتوری اروپایی برای مقابله با آمریکا می شود.گذشت زمان سرانجام این چالش ها و واکنش ها را مشخص خواهد کرد. درک این ویژگی های جدید در ایالات متحده در نوع تعامل یا تقابل با آن کشور بسیار مهم به نظر می رسد.

نوشته: دکتر اردشیر سنائی- استاد دانشگاه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها