انقلاب در طول تاریخ همواره با بشر همراه بوده و سابقه‌ای به بلندای زندگی اجتماعی انسان بر روی این کره خاکی دارد؛ یکی از اولین انقلاب‌هایی که در تاریخ ثبت شده مربوط به حرکت مردمی برعلیه فرعون مصر در ۲۷۳۰ سال پیش از میلاد مسیح است.
کد خبر: ۱۱۹۱۱۶۳
انقلابی که حتی جشن ملی آن هم با انقلاب‌های دنیا متفاوت است

به گزارش جام جم آنلاین، هرچند انقلاب از نظر لغوی دگرگون شدن، تغییر و تحول و حتی اغتشاش و شورش معنی شده‌ با این حال در اصطلاح رایج معنای تلاش عده‌ای برای واژگون کردن حکومت موجود و ایجاد حکومتی‌نو به منظور تغییرات اساسی در تمام نهادها، مناسبات، ساختار سیاسی، اجتماعی و جایگزینی سازمانی نوین در چهارچوب اهداف و آرمان‌های خاص به ذهن متبادر می‌شود.

اولین و آخرین جمهوری انگلستان

فارغ از حرکت‌های اجتماعی هزاره‌های قبلی که بیش از آن که به منظور جانشینی حکومت قبلی با نظمی جدید باشد فقط به دنبال براندازی حکومت قبلی بودند، در چند صد سال اخیر این حرکت‌های اجتماعی از تاکید بر آن چیزی که نمی‌خواهند، به سمت قیامی بر مبنای ایدئولوژی حرکت کرده‌اند و قرار هم بر این است که وقایع بعد از انقلاب تحت تأثیر همان رویدادهایی باشد که منجر به انقلاب شده‌ است؛ در این دوره ستم سلاطین، فشار اربابان بر توده‌های پائین اجتماع یا عوامل مذهبی و فرهنگی از جمله موضوعاتی بوده‌اند که با تحریک‌ طبقه اندیشمند جامعه منجر به قیام‌های اجتماعی برای سرنگونی نظام حاکم شده است؛ از جمله این انقلاب‌ها، قیام مردم انگلستان در سال ۱۶۴۵ میلادی است.

خودکامگی‌های چارلز اول پادشاه انگلستان از یک سو و سرکوب‌های مذهبی او موجب جنگ میان وی و پارلمان شد؛ در ادامه الیور کرامول، رهبر مخالفان با شکست شاه در سال ۱۶۴۹ چارلز را به جرم خیانت اعدام و با اعلام جمهوری خود را رئیس جمهور نامید، وی که به سرکوب با قساوت شورشیان و کشتار جمعی معترضان با روش موسوم به کاشت درخت انسانی معروف بود با مرگ خود پرونده جمهوری انگلستان را تا این زمان بست.

آمریکا از استقلال تا استثمار

هرچند با مرگ کرامول شعله جمهوری در انگلستان سده‌هاست خاموش شده ولی انقلاب‌ها بعد از آن هم ادامه داشتند و این بار نوبت سیزده مستعمره‌نشین‌ در آن طرف اقیانوس اطلس بود که حدود یک سال پس از آغاز جنگ برای رهایی از استعمار انگلستان طی اعلامیه‌ای که در ۴ ژوئیه ۱۷۷۶ میلادی منتشر کردند، استقلال خود از این امپراتوری را اعلام کنند؛ این قیام که از طرف فرانسه، اسپانیا و جمهوری هلند حمایت می‌شد در ۳ سپتامبر ۱۷۸۳ با انعقاد معاهده پاریس و پایان رسمی جنگ به تشکیل کشور جدید ایالات متحده آمریکا منجر شد، کشوری که البته خود راه استعمارگران انگلیسی را در سرکوب سرخپوستان به عنوان صاحبان اصلی این سرزمین ادامه داد و در قرن‌های آینده از آمریکای لاتین تا هزاران کیلومتر فراتر از سرزمین خود را مورد تجاوز قرار داده است و در جهان امروز به عنوان مهمترین نماد امپریالیسم شناخته می‌شود.

ناپلئون جانشین لویی شانزدهم

حمایت فرانسه از انقلاب در آمریکا برای آنها بدون دردسر هم نبود، حمایت لویی شانزدهم پادشاه فرانسه از مستعمره‌نشین‌های آمریکا وضع بد مالی حکومت را بدتر و بدهی ملی را بالا برده بود، صدمه‌های اجتماعی حاصل از جنگ شامل بدهی سنگین جنگی با شکست‌های نظامی سلطنت و کمبود خدمات برای سربازان از جنگ برگشته بدتر شد و همه اینها در کنار سیستم اقتصادی بی‌کفایت و خرج‌های اشرافی دربار آنچنان خشم عمومی را موجب شد که در نهایت اعدام لویی شانزدهم در ۲۱ ژانویه ۱۷۹۳ را در پی‌داشت؛ در حالی که فرانسه وارد دورانی پر از خشونت و هرج و مرج شده بود که در آن تعداد بسیار زیادی از انقلابیون به گیوتین سپرده می‌شدند در نهایت ناپلئون بناپارت سال ۱۷۹۹ قدرت را در دست گرفت و ۲۸ مه ۱۸۰۴ خود را امپراتور فرانسه و همسرش ژوزفین را امپراتریس اعلام کرد.

اندیشه مارکسیست، جنایت کمونیست


پس از انقلاب‌ فرانسه به شکل سلسله‌وار انقلاب‌های بسیاری در دیگر کشورهای جهان با الگو برداری از نظریات اندیشمندان اتفاق می‌افتاد که از جمله آنها انقلاب سال ۱۹۱۷ روسیه با استناد به نظریات مارکس بود؛ از زمان شکست روسیه در جنگ ۱۹۰۵ با ژاپن، اوضاع بد اقتصادی، نارضایتی‌های گوناگونی را در بین مردم، سربازان، کارگران، کشاورزان و نخبگان روسیه بوجود آورده‌ بود، در این میان اوت ۱۹۱۴ میلادی، امپراتوری روسیه به دستور تزار وارد جنگ جهانی اول شد؛ شکست‌های روسیه در این جنگ، حامیان نیکلای دوم را به حداقل خود رساند و در اوایل فوریه ۱۹۱۷ میلادی اکثر کارگران صنعتی در پتروگراد و مسکو دست به اعتصاب زدند، شورش به پادگان‌ها رسید و این سلسله اتفاقات در نهایت موجب به سرنگونی حکومت تزارها در سال 1917 و تشکیل اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی از سوی رهبران حزب کمونیست در سال 1922 شد؛ سیاست کمونیستی شوروی در عرصه کشاورزی برای ایجاد مزارع اشتراکی اعتراضات خرده مالکان را در پی داشت، اعتراضاتی که توسط دولت بی‌رحمانه سرکوب شد، در این میان قطحی مصنوعی ایجاد شده به دستور استالین موجب مرگ تعداد زیادی از اوکراینی‌ها شد.

با حمله آلمان به شوروی، این کشور در سال 1941 وارد جنگ جهانی دوم شد، جنگی که فقط در استالین‌گراد مرگ بیش از یک میلیون نفر از روس‌ها را در پی‌داشت.

با پایان جنگ و نقش مهمی که شوروی در شکست آلمان‌ها داشت این کشور در کنار آمریکا بلوک شرق و غرب را ایجاد و دوران جنگ سرد آغاز شد، در شرایطی که پس از پایان جنگ جهانی دوم شوروی با وجود تلفات و هزینه‌های بسیار زیاد به عنوان یکی از ابرقدرت‌های جهانی شناخته می‌شد اما در ادامه ناکارآمدی نظام کمونیستی و فساد ایجاد شده در میان اعضای این حزب کشور را بشدت ضعیف کرده بود، در این زمان شکست شوروی در حمله نظامی به افغانستان آخرین توان‌ها را از دولت این کشور گرفته و در حالی که گورباچوف سعی می‌کرد تا با کمک لیبرال‌ها اقتصاد خود را احیاء کند غربی‌ها به وسیله یلتسین از پشت به او خنجر زدند و در نهایت سال 1991 با اعلام رسمی انحلال شوروی این کشور به 15 کشور دیگر تقسیم شد.

پیشرفت بر روی ده‌ها میلیون جنازه

با این حال پایان شوروی پایان کمونیست در جهان نبود، همزمان با پیروزی انقلاب کمونیستی در شوروی، این حزب در سال 1921 در چین هم تاسیس شد؛ با سرنگونی خاندان چینگ و تأسیس جمهوری چین فعالیت‌های کمونیستی در چین تشدید پیدا کرد اما ژنرال چیانگ رهبر وقت جمهوری چین جنگی را برای نابودی کمونیست‌های چینی آغاز کرد؛ در ادامه در شرایطی که مائو زتونگ با حمایت استالین توانسته بود به رهبری کمونیست‌های چین برسد حمله ژاپن به چین دولت ملی‌گراهای مخالف مائو را که از طرف غرب حمایت می‌شدند تضعیف کرد تا او بتواند تجدید قوا کند، با شکست ژاپن در جنگ دوم جهانی، مائو زتونگ به فرد اول حزب کمونیست چین و قهرمان مقاومت در برابر ژاپن تبدیل شد او در ادامه با تصرف پکن در اکتبر 1949، در میدان تیانانمن، تاسیس جمهوری خلق چین را اعلام کرد.

مائو که بعد از 10 سال جنگ داخلی چین را به شکل یک مخروبه بدست گرفته بود با استفاده از شبکه مویرگی حزب کمونیست که در سرتاسر کشور ادامه داشت تصمیمات را از راس حزب در پکن به تمام کشور ابلاغ می‌کرد؛ مائو مالکیت خصوصی زمین‌های کشاورزی را طبق مرام لنینیستی منحل کرد و واحدهای کاری جای آن را گرفت، این واحدهای کاری شکل تعاونی‌های روستایی را داشت؛ در این میان ده‌ها هزار مالک خصوصی که پیش از این در برابر دستمزدی اندک از کشاورزان بهره‌کشی می‌کردند دست به شورش زده و کشته شدند؛ همچنین برخوردهای شدید حزب کمونیست با منتقدان خود در دیگر بخش‌ها از نویسندگان و هنرمندان تا حتی نزدیکان مائو ادامه داشت و از میان 4 نفر از نزدیکان وی فقط یک نفر از غضب مائو جان سال بدر برد؛ در این سال‌های مدیریت اشتباه مائو موجب شد تا حدود 40 میلیون چینی در سال‌های قحطی جان خود را از دست بدهند، اتفاقی که موجب افزایش انتقادات نسبت مائو شد اما او هم با ارائه پروژه‌ای به نام انقلاب فرهنگی حزب کمونیست را از منتقدان خود کاملا تصفیه کرد؛ این دوران که از 1966 تا زمان مرگ مائو در 1976 طول کشید، یکی از سیاه‌ترین دوران تاریخ معاصر چین بود، با این حال مائو در 1972 در حالی که خاطرش از رقبای داخلی راحت شده بود سیاست بازتری را نسبت به غرب در پیش گرفت و در همین سال با رئیس جمهور آمریکا، ریچارد نیکسون، در پکن دیدار کرد و این آغاز روابطی چین و آمریکا بود که اصطلاحا دیپلماسی پینگ پنگی نامیده می‌شود؛ موضوعی که مسیر جانشینان مائو را برای ورود به بازارهای خارجی در کنار فشار به بخش کارگران و کشاورزان چینی باز کرد؛ هرچند میراث مائو با مرگ چند ده میلیون چینی بدست آمد اما به نظر می‌رسد جانشینان او از اشتباهات وی درس‌های لازم را گرفته‌اند.

انقلاب اسلامی، نه شرقی و نه غربی

چند سال بعد از مرگ مائو و در حالی که رقابت اصلی میان ایدئولوژی سوسیالیسم و لیبرالیسم در خصوص نحوه اداره کشورها بود انقلابی در ایران اتفاق افتاد که یکی از محوری‌ترین شعارهای آن عدم سرسپردگی به بلوک شرق و غرب و ایجاد جمهوری براساس ایدئولوژی اسلامی بود، انقلابی که با رهبری امام خمینی توانست حکومت چندین هزار ساله پادشاهان را در ایران سرنگون و حکومتی براساس مبانی اسلام را در کشور مستقر سازد؛ طرد امپریالیست آمریکا از ایران توسط جمهوری اسلامی که برای دهه‎‌ها این کشور را به عنوان منبع پول‌ساز خود در منطقه خاورمیانه در اختیار داشت در کنار مخالفت مبنایی حکومت دینی ایران با نظام کمونیستی که مبلغ بیدین بود موجب شده بود تا هر دو قطب قدرت آن روز جهان نسبت به گسترش این ایدئولوژی جدید که در میان ملت‌های منطقه غرب آسیا و فراتر از آن در حال انتشار بود حساس باشند و در اولین زمان ممکن دولت بعث عراق را تحریک کنند تا با حمله به ایران برای همیشه این نوع از ایدئولوژی انقلابی را سرکوب کند؛ با این حال نظام جمهوری اسلامی ایران که از ابتدا متکی بر نیروهای مردمی خود بود توانست 8 سال در برابر تجاوزگری صدام که در پشتسر تمامی قدرت‌های جهانی را همراه داشت مقاومت کند و بدون واگذاری حتی یک وجب از خاک خود سربلند از این جنگ بیرون آید؛ بعد از جنگ ایران اسلامی که خسارت زیادی را متحمل شده بود تحت تحریم‌های شدیدتر کشورهای غربی قرار گرفت، تحریم‌هایی که در طی 40 سال حیات جمهوری اسلامی هر روز شدیدتر هم شده است؛ با این حال جمهوری اسلامی ایران تحریم‌های که غربی‌ها از آن با عنوان تحریم‌های فلج کننده یاد می‌کنند با مقاومت رد شده و اکنون این ایران است که در حوزه‌های مختلف علمی، نظامی، اقتصادی، صنعتی، کشاورزی و غیره حرف اول را در منطقه غرب آسیا می‌زند.

جشن روز ملی ما و آنها

مردم ایران امروز در حالی چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی خود را جشن می‌گیرند که یک مقایسه ساده در خصوص نحوه برگزاری جشن این انقلاب با جشن‌‌های سیاسی در دیگر کشورهای دنیا نشان می‌دهد انقلاب اسلامی ایران نه تنها از نظر تقسیم‌بندهای ایدئولوژیک با تقسیم‌بندهای دیگر کشورها جهان متفاوت است بلکه از نظر جشن پیروزی هم فرق‌های مهمی با دیگر دارد؛ به طور مثال براساس آنچه در بالا ذکر شد با پایان اولین و آخرین جمهوری در انگلستان عملا اکنون در این کشور حکومت سلطنت مشروطه برقرار است و به طور معمول در جشن‌ها یا مراسمات دولتی سرود ملی با آرزوی طول عمر برای ملکه در فضایی غیرمردمی خوانده می‌شود.

موضوع در خصوص جشن روز استقلال در ایالات متحده اندکی متفاوت است و هرچند در این کشور روز استقلال جشن گرفته می‌شود اما عملا آن چیزی که به شکل رسمی اتفاق می‌افتد آتش‌بازی، کنسرت‌، باربیکیو، پیک‌نیک، رژه ملی و مسائلی از این قبیل است که البته تعداد افراد اندک شرکت‌کننده در این مراسمات به طور معمول نه به منظور بزرگداشت روز استقلال بلکه برای حضور در چند برنامه شاد در این جشن‌ها شرکت می‌کنند.

جشن‌های روز ملی فرانسه ۱۴ ژوئیه به منظور گرامی داشت حمله به زندان باستیل و آغاز جنبشی که منجر به انقلاب فرانسه شد با عنوان جشن‌های روز باستیل برگزار می‌شود، هرچند این روز در کشور فرانسه و قلمروهای فرادریایی آن کشور تعطیل رسمی است اما عملا تمامی جشن محدود به رژه ارتش فرانسه و همچنین نمایندگانی از برخی کشورها در طول خیابان شانزلیزه و همچنین برگزاری مراسم آتش‌بازی در شب‌های ۱۳، ۱۴ و ۱۵ ژوئیه در شهرهای مختلف فرانسه می‌شود؛ در مجموع حضور مردمی در این مراسم به جمعیتی که در طول خیابان شانزلیزه رژه نیروهای ارتش و حضور رئیس‌جمهور را مشاهده می‌کنند اختصاص دارد.

در شوروی سابق سالگرد انقلاب اکتبر به عنوان روز ملی در میدان سرخ مسکو جشن گرفته می‌شد، این روز که یک تعطیلات عمومی برای خانوادههای در اتحاد جماهیر شوروی سابق محسوب می‌شد به شکل سنت خوردن یک صبحانه مشترک در کنار تماشای برنامه تلویزیونی انقلاب اکتبر تبدیل شده بود؛ در این مراسم ابتداً کارگران در حضور رهبران حزب کمونیست رژه می‌رفتند و این مراسم با رژه و نمایش تجهیزات نظامی در میدان سرخ ادامه پیدا می‌کرد، در حقیقت نقش اساسی را در این روز طبقه کارگر و همینطور نظامیان در اختیار داشتند.

جشن روز ملی در چین اول اکتبر هر سال برگزار می‌شود، این روز در چین تعطیل است و در سرتاسر سرزمین اصلی چین، هنگ کنگ و ماکائو جشن‌های مختلفی از جمله آتش‌بازی و کنسرت برگزار می‌شود.

مکان‌های عمومی مانند میدان تیانآنمن در پکن برای جشن تزئین می‌شوند و تصاویری از رهبران این کشور مانند مائو به شکل عمومی نمایش داده می‌شود؛ برهمین است جشن روز ملی چین هم بیشتر یک روز تفریحی و نه یک حرکت سیاسی در زندگی شهروندان این کشور قابل تصور است.

حال همه این جشن‌ها را که به شکل کارناوال شادی یا رژه نظامی در سطح جهان برگزار می‌شود با شرایطی مقایسه کنید که مردم ایران به عنوان شهروندانی که سیاست بخش مهمی از زندگی آنهاست هر سال به مناسبت پیروزی انقلاب در 22 بهمن ضمن حضور در خیابان‌ها و میادین اصلی شهرها بار دیگر در یک رفراندوم عمومی به جمهوری اسلامی که برای آن طی این 40 سال سختی‌های زیادی را متحمل شده‌اند، در برابر چشم تمام کسانی که سرنگونی این نظام را آرزو دارند، رای آری می دهند و این حضور خود نمادی از نقش مردم در این انقلاب است.

سجاد آذری - جام جم آنلاین

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها