دکتر مجید طبیبی جبلی، استاد دانشگاه :

جنبش دانشجویی به مثابه دماسنج‌های اجتماع

به مناسبت روز دانشجو و با توجه به نقش جنبش دانشجویی در قبل و بعد از انقلاب، با دکتر مجید طبیبی، استاد علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی به گفت‌وگو نشستیم که ماحصل آن را در پی می‌خوانید:
کد خبر: ۱۱۷۸۶۹۰
جنبش دانشجویی به مثابه دماسنج‌های اجتماع

*نقش جنبش دانشجویی در تحولات سیاسی -اجتماعی ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

جنبش دانشجویی در دنیا و در ایران همواره پیشقراول جنبش‌های اجتماعی محسوب می‌شود و بخشی از حرکت عمومی جامعه است. شرایط کشور در قبل از انقلاب به تدریج به سمت حرکت‌های مردمی و حرکت‌ها از پایین برای تغییرات اساسی سوق پیدا کرد و روشنفکران و دانشگاهیان در این حرکت عمومی جامعه که نهایتا به انقلاب منتهی شد، به عنوان قشر و بخش مهمی از بدنه روشنفکران و نخبگان جامعه ایران که پیشتاز بودند؛ نقش بسزایی ایفا کردند و در تحولات سیاسی منتهی به انقلاب بسیار تأثیرگذار بودند.

*به نظر شما جنبش دانشجویی در قبل از انقلاب چگونه بود و چه اهدافی را دنبال می‌کرده است؟

جنبش دانشجویی همواره همسو با حرکت عمومی جامعه و با توجه به اقتضا یا جایگاه دانشگاهی دانشجویی در کشور، اهدافی را دنبال می‌کردند. در واقع جنبش‌های دانشجویی دغدغه‌های سیاسی و اجتماعی مردم ایران را به عنوان نمایندگان خانواده‌های ایرانی منعکس می‌کردند و موضوع این دغدغه‌های سیاسی، اجتماعی، دینی و ملی را این‌گونه می‌توان بر شمرد: آزادی، استقلال، خودکامه نبودن حکومت، عدم وابستگی به خارج؛ این‌که کشور به شکل دموکراتیک و غیرشخصی اداره شود؛ یا این‌که کشور فراتر از رشد اقتصادی، صنعتی بشود و توسعه یافته شود و مسائل مربوط به فقر و حاشیه‌نشینی و شکاف طبقاتی حل شود. اینها مجموعه اهدافی بود که جنبش دانشجویی در پیوند با جنبش سراسری مردم ایران، به عنوان پیشتاز جنبش سراسری، به عنوان قشر اهل کتاب و مطالعه و آگاه جامعه، و نماینده بدنه عمومی جامعه این اهداف را دنبال می‌کرد. می‌توان گفت از نظر سازمانی و از نظر گرایشات فکری هرچه به سمت انقلاب نزدیک می‌شویم، در عین تفاوت فکری و ایدئولوژیک گروه‌های دانشجویی، جنبش‌های دانشجویی روی سقوط رژیم استبدادی و خودکامه متمرکز شدند و این حرکت به انقلاب منتهی شد.

* جنبش دانشجویی در شرایط پس از انقلاب چگونه بود و آیا اهدافی که دنبال می‌کردند؛ محقق شد؟

بعد از پیروزی انقلاب، با توجه به گفتمان سیاسی و ایدئولوژیک غالب در جمهوری اسلامی، به نحوی گریزناپذیر، گرایش‌های فکری مختلف به سمت یک ایدئولوژی اسلامی و گفتمان سیاسی مذهبی مشخصی حرکت کرد.

به طور نسبی باید قضاوت کرد و نمی‌شود سیاه و سفید برخورد کرد. در ابتدای انقلاب باید شرایط بعد از انقلاب را در نظر گرفت که به سمت رادیکالیزه‌تر شدن رفت، مساله اشغال سفارت و جنگ پیش آمد، این‌ها یک گسست یا انقطاعی را در حرکت‌های دانشجویی و فعالیت دانشگاه‌ها ایجاد کرد. این گسست و انقطاع، به هر حال تأثیرهایی داشت و آن فضای ناشی از مبارزه با آمریکا و جنگ که در واقع با حرکت‌های مسلحانه‌ای که برخی گروه‌های سیاسی انجام دادند و متقابلا واکنش‌هایی را برانگیخت، فضای سیاسی محدود شد.

بعد از جنگ چند دوره داریم که در واقع آن اهداف و آرمان‌ها و شعارهایی که برای جنبش دانشجویی و انقلاب اسلامی مد نظر بود، تحققش همچنان محل بحث است که به چه میزان تحقق پیدا کرد.

در این‌جا ما نیاز داریم فضای دانشگاه‌ها فضایی علمی باشد، آزاداندیشی باشد، استقلال دانشگاه‌ها پاس داشته شود. در دوره اصلاحات بار دیگر شاهد احیای دانشگاه‌ها و جریان روشنفکری و حرکت‌های دانشجویی بودیم، ولی این حرکت‌های دانشجویی بعد از انقلاب، لازم نیست که دوباره حالت یک جنبش انقلابی به خود بگیرد و از پایین به بالا در برخورد با حاکمیت و نظام باشد، چون بخش اصلی جامعه به سمت استقرار جمهوری اسلامی رفتند و جنبش دانشجویی به تبع شرایط عمومی جامعه و کشور باید تجدید نظرها و نوآوری‌هایی در حرکت‌، سازماندهی و تعیین اهداف خود و در تنظیم رابطه‌اش با نظام سیاسی باید صورت می‌داد، ولی فضای ملتهب و دخالت نیروهای غیرمسئول در امور دانشگاه‌ها و می‌توان گفت هم سیاست‌زده‌شدن دانشگاه و هم سیاست‌زدایی شدن دانشگاه‌ها، جنبش دانشجویی را دچار آسیب کرد. نیازی نیست در بعد از انقلاب از این حرکت‌های دانشجویان به عنوان جنبش دانشجویی اسم ببریم چون نقش و کارکرد دانشجویان با توجه به این تغییرات نیاز به نوآوری‌هایی دارد ولی همان اهداف می‌تواند به شکلی متفاوت دنبال شود.

*دانشجویان در فعالیت‌هایشان به دنبال چه چیزی هستند؟

مطالبات دانشجویی را می‌توان در دو بخش تفکیک کرد، مطالبات صنفی و مطالبات سیاسی. مطالبات صنفی توسط تشکل‌های دانشجویی که باید مجاز باشند و مستقل در دانشگاه‌ها شکل بگیرند و در هر دانشگاهی به اقتضای کمبودها، نقطه ضعف‌ها از نظر امکانات رفاهی، خوابگاه‌ها، شرایط علمی، کلاس‌ها، مدیریت و... باید تشکل‌های دانشجویی مطالبات صنفی خودشان را به نحوی مسالمت‌آمیز داشته باشند و متقابلا مسئولان دانشگاه‌ها و دانشکده‌ها باید پاسخگو باشند.

بخش دوم مطالبات دانشجو به عنوان قشر پیشرو، آگاه و تحصیل‌کرده جامعه، مطالبات عمومی است که از یک سو به عنوان رسالت آکادمیک دانشجویان و تحصیلکرده‌ها و پیشرفت علمی آنها اشاره می‌کند و این‌که علم و تخصصی که این‌ها در دانشگاه‌ها فرامی‌گیرند، چگونه در تصمیم‌سازی‌های کلان، در پروژه‌های کلان ملی، در فرآیند تولید و درآمد و ایجاد رفاه و پیشرفت برای کشور نقش و تاثیر دارد. به عبارتی به چه میزان این‌ها وارد بازار کار شده به کار گرفته می‌شوند و آیا از آنها استفاده می‌شود یا نه. این مطالبات اجتماعی سیاسی مربوط می‌شود به تخصص‌ این قشر و این انتظارِ به‌جا و نیازِ اساسی‌ای که دانشجو دارد. این مطالبات دانشجویان این است که به عنوان کارشناس، متخصص، مغز و دارای مهارت باید بتوانند وارد بازار کار شوند، در فرآیندهای مختلف تصمیم‌گیری، وزن خود را داشته باشند، در فرآیند تولید، درآمد، رفاه و پیشرفت کشور به بازی گرفته شوند و از آنها به صورت بهینه استفاده شود. ولی اگر زمینه مساعد نباشد، اگر رشد و رونق اقتصادی نباشد، اگر توسعه در دستور کار نباشد با فرار مغزها، با یک سرخوردگی، نارضایتی و حرکت‌های اعتراضی مواجه می‌شویم که بی‌جا هم نیست، مطالبات بر حقی است بر اساس همان اهداف ملی که قبلا دانشجویان، دانشگاهیان و روشنفکران دنبال می‌کردند.

بنابراین، این امر یک بخش از مطالبات دانشجویان است که به تخصص آنها برمی‌گردد و عملا رابطه دانشجو با علم است. نه این‌که این‌ها درس بخوانند و بیکار و فقیر باشند، نه این‌که این‌ها درس بخوانند و در فرآیند تصمیم‌سازی کسانی که تخصصی ندارند و درس نخوانده‌اند مؤثر باشند.

بخش دوم مطالبات عمومی، مطالبات سیاسی اجتماعی است و دانشجویان به عنوان قشر اهل فکر، کتاب و مطالعه به ویژه در عصر اطلاعات و جریان آزاد اطلاعات -با وجود رسانه‌های الکترونیکی جدید که هیچ نظام سیاسی‌ای نمی‌تواند جلوی آن را بگیرد- مطالبات سیاسی و اجتماعی دارند که مربوط می‌شود به این‌که نظام سیاسی، دولت، ارکان مختلف نظام در رابطه با اهداف جنبش دانشجویی و اهداف ملی و حتی اهداف انقلاب چگونه عمل می‌کنند و چه نقاط ضعف و قوتی دارند.

بنابراین، دانشجویان یک تفکر انتقادی دارند و نظام سیاسی باید پذیرای آن باشد و استقبال کند، چراکه نقد و نوآوری و تفکر انتقادی بسیار می‌تواند به نظام سیاسی کمک کند.

به عبارت دیگر نظام سیاسی باید پاسخگوی مطالبات سیاسی اجتماعی دانشجویان باشد، آزادی بیان و اندیشه در میان دانشجویان و در کشور، آزادی در بحث و گفت‌وگو، برگزاری نشست‌ها و همایش‌ها... همین گفت‌وگو از درون دانشگاه‌ها بین جریانات فکری مختلف و بین نخبگان فکری مختلف توسط تشکل‌های دانشجویی به صورت نهادینه، مسالمت‌آمیز، باب گفت‌وگو، باب تضارب آرا باید باز باشد و ممانعتی از آن صورت نگیرد تا آنها بتوانند از پایگاه دانشجویی و دانشگاه هم پرورش فکری پیدا کنند تا در آینده با رشد عقلانیت و تفکر منسجم برای اداره کشور مفید باشند و هم فعالیت‌های آنان در این بخش، پایگاهی باشد برای ارائه و پیشنهاد راه‌حل‌هایی در رفع مشکلات کشور، و نظام سیاسی باید مدارا کند، همکاری کند، تشویق کند.

*جنبش دانشجویی چگونه می‌تواند در آسیب‌شناسی مسائل مختلف جامعه، موفق عمل کند؟

در میان دانشجویان رشته‌های مختلف علوم انسانی، مهندسی، پایه، پزشکی، و... باید در نظر گرفت که این روشنفکران و نخبگان فکری اغلب از حوزه علوم انسانی هستند، باید فضایی در کشور باشد که اجازه دهد این نخبگان علوم سیاسی و اجتماعی و رشته‌های دیگر علوم انسانی بتوانند خوراک فکری به دیگر دانشجویان بدهند و علوم انسانی جایگاه خود را در کشور پیدا کند و حتی دانشجویانی که در رشته‌هایی به جز علوم انسانی تحصیل می‌کنند، نیاز دارند که در معرض تولیدات فکری نخبگان علوم انسانی قرار بگیرند، و ضمن این‌که تخصص‌های خود را دنبال می‌کنند، در جهت تقویت هویت ملی و اجتماعی خود نیز برآیند و ما به یک فرهنگ سیاسی ملی و در ادامه آن، به یک انسجام فکری، یک پارادایم مشترک، یک هویت ملی قوی و یک انسجام اجتماعی قوی برسیم و با صلح، مسالمت و ثبات بتوانیم پیشرفت‌های بسیاری را در دنیای رقابت برای ایران و ایرانی رقم بزنیم.

*نظر شما در خصوص آسیب‌شناسی حرکت‌های دانشجویی چیست؟

برداشت من این است که آسیب‌شناسی از نظام سیاسی باید کرد تا از حرکت‌هایی دانشجویی، چون مشکلی که در حال حاضر دانشگاه‌ها با آن مواجهند، همان دخالت نهادهای غیرمسئول، امنیتی شدن فضای دانشگاه‌ها و جلوگیری از فعالیت آزاد تشکل‌های دانشجویی است که برخورد حذفی، ایدئولوژیک خشک و سازمان‌یافته به شکل‌های مختلف تک‌صدایی را به دانشگاه‌ها تزریق می‌کند، بنابراین، این آسیب‌شناسی برمی‌گردد به تضعیف استقلال دانشگاه‌ها که پیرو آن، حرکت‌های دانشجویی آسیب که می‌بینند، به سمت خشونت، اعتراض‌های خشونت‌آمیز، حرکت‌های افراطی و حتی ضد نظام می روند.

دانشگاهیان در بعد از انقلاب، باید بتوانند به عنوان کارشناس و متخصص بازویی توانمند برای دولت و نظام سیاسی باشند که در کنار یکدیگر اهداف ملی را دنبال کنند، مسائل اساسی کشور را پیش ببرند، ولی متاسفانه سوءمدیریت ها مانع می‌شود و دانشجویان، تابع فضای عمومی کشورند، آنها هم آن آزادی بیان و آزادی فعالیت سیاسی را ندارند و تنها کسانی آزادی دارند که به تأیید و تبلیغ و چاپلوسی می‌پردازند؛ نبود آزادی نقد و انتقاد، آسیبی است که هم به دانشگاه هم به حرکت دانشجویی و هم به کشور وارد می‌آید که هزینه‌های بسیاری نیز برای مردم و کشور دارد.

*شما در این زمینه، چه راه‌حلی ارائه می‌دهید؟

در شرایط جدید پس از انقلاب، تبادل آرا بین متخصصان، روشنفکران و نخبگان علوم انسانی و متخصصان رشته‌های غیر علوم انسانی صورت بگیرد که هم، هویت ملی و دینی، هم دغدغه‌های اجتماعی و ملی دانشجویان و هم نیازهای صنفی‌شان مطرح شود و حساسیت روی آنها وجود داشته باشد و نظام، هم پاسخگو باشد و هم از دانشگاه‌ها پاسخ بگیرد؛ یعنی یک جریان دوطرفه مولد و سازنده بین دانشگاه و دولت و نظام سیاسی برقرار شود. این راه‌حل است.

اگر این‌گونه نباشد، متاسفانه به سمت یک رابطه مخرب و غیرمولد بین دانشگاه‌ها و دانشجویان و نظام سیاسی می‌رود. اکنون، در عصر اطلاعات نمی‌توان جلوی جریان آزاد اندیشه را گرفت، اگر در دانشگاه‌ها فضای انجام این مباحثات علمی نباشد، کجا باید این مباحثات علمی صورت بگیرد؟ و اگر در جایی غیر از دانشگاه‌ها، این مباحثات فکری مطرح شود و تولید اندیشه شود، نظام سیاسی از نظر اندیشه و کارشناسی آسیب می‌بیند و آن زمان است که به جای قلم، شمشیر آمده و به جای مغز، اسلحه می‌آید، فضا، فضای خشونت و افراط می‌شود، از هر دو طرف، و تمام این هزینه را کشور و مردم باید بدهند و این رویکرد، نافرجام خواهد ماند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها