شاید اگر کسی یک‌بار همه اشعار نیما را بخواند، آن را در فضایی تیره و غمگین بیابد. اما حقیقت این است که پا گرفتن شعر نو، در فضایی اتفاق می‌افتد که جامعه از ظلم و ستم‌هایی که دشمنان خارجی و عوامل داخلی بر آن‌ها روا می‌دارند، خسته شده است.
کد خبر: ۱۱۷۶۰۱۶
شعر نو، نمود ظلم و ستم دشمن و دادخواه تألمات جامعه است

دوران پهلوی دوم و هجوم نیروهای روسیه و انگلیس به ایران مقارن با حضور نیما و بارور شدن شعر نو است. نیما از جامعه خود جدا نیست و رویکرد اصلی او در شعرش بیان دردها و رنج‌های مردم است. وی در زندگی‌نامه دست‌نوشت خود می‌گوید:

"مایه اصلی اشعار من رنج من است. به عقیده من، گوینده واقعی باید آن مایه را داشته باشد. من برای رنج خود و دیگران شعر می‌گویم. فرم و کلمات و وزن و قافیه در همه‌وقت برای من ابزارهایی بوده‌اند که مجبور به‌عوض کردن آن‌ها بوده‌ام تا با رنج من و دیگران بهتر سازگار باشد. در دوره زندگی خود من هم از جنس رنج‌های دیگران سهم‌هایی هست به‌طوری‌که من بانوی خانه و بچه‌دار و ایلخی بان و چوپان ناقابلی نیستم."

این رنج همیشه با نیما هست تا جایی که در دوره ای تصمیم می گیرد که به مبارزه عملی و مسلحانه روی بیاورد و با میرزا کوچک خان جنگلی همراه شود، اگرچه این تصمیمی است که بعداً از آن صرف نظر می کند. شراگیم یوشیج تنها فرزند نیما، بهتر از هر کسی این موضوع را توصیف می کند. وی نیما را فردی می داند که بسیار مهربان بود. دلش برای محرومان، فقرا، و ضعیفان می تپید و برای هر ستمدیده ای اشک می ریخت. وی می گوید:

"نیما منظومه «کار شب پا» را می سراید چون دلش در گروی دل شب پایی (پاسبانی) است که تا صبحدمان شب تاریکش را پاس می دارد تا حاصل برنجش به سرآید، او غم آهنگر فرتوتی را به دلش می ریزد، که محکم پتک آهنینش را از خشم روزگار برتخته سندان می کوبد و از ته دلش بغضش را فریاد می کند و نعره بر می آورد. نیما در منجلاب استبداد و ظلم، قایقش به خشکی می نشیند، و فریاد میزند: امدادی ای رفیقان با من، من آب را چگونه کنم خشک؟ یکدست بی صداست! من دست من کمک ز دست شما می کند طلب ... فریاد من شکسته اگر درگلو ... وگر فریاد من رسا ... من از برای راه خلاص خود و شما فریاد میزنم ... من قایقم نشسته به خشکی!"

البته این تنها نیما نیست که در نوشته های خود رنج های اجتماعی را بازگو می کند. بسیاری از شاعرانی که در این دوران دست به قلم برده اند و شعر گفته اند، از رنج و درد مردم سخن گفته اند. حتی داستان سرایی نیز در این دوران، تحت تاثیر همین فضا قرار گرفته اند.

شاید به همین دلیل است که شاگردان نیما که ادامه دهنده راه او در شعر نو هستند، کسانی مانند شاملو، اخوان ثالث و سهراب سپهری نیز، همیشه در اشعار خود، درد و رنج آدمیان را دیده و به تصویر کشیده اند. به همین دلیل است که اساساً شعر نو، محتوایی اجتماعی دارد و نقطه تمایز جدی خود را با شعر کهن فارسی، بیان شفاف، روشن و غیرشخصی مسائل اجتماعی می داند. به این ترتیب می توان گفت که نیما یوشیج نه تنها در قالب، که در واقع در مضمون و محتوا تغییری اساسی داده است و سبب فاصله گرفتن شعر از موضوعات خاص گذشته و ورود آن به عرصه اجتماع، انقلاب و سیاست شده است.

نیما خود فرد دردمندی است که دغدغه های خود را در شعرهای خود آورده است و این را به عنوان هویت شعر نو سامان بخشیده است. گرچه ممکن است امروزه شعر نو از شعر نیمایی در محتوا و اسلوب فاصله گرفته باشد، اما همچنان شاعران بسیاری شعر نو را شعری برای بیان دردهای اجتماعی خود می‌دانند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها