گزارش جام‌جم از حاشیه و متن قسمت آخر سریال «دلدادگان»

عشق است و آتش و پول!

پنجشنبه‌شب هفته‌ای که گذشت، مجموعه تلویزیونی دلدادگان بعد از حدود دو ماه پخش بالاخره به نقطه پایان رسید و آخرین قسمت این مجموعه تلویزیونی که در سه فصل و به صورت ممتد روی آنتن رفته بود، تقدیم نگاه مخاطبان پیگیر این مجموعه شد.
کد خبر: ۱۱۷۳۰۱۴
عشق است و آتش و پول!

دلدادگان مجموعه‌ای قابل توجه با گره‌های داستانی درست و تعلیق و کشش‌های مناسب بود که شاید اگر سازندگانش برای رخوت و سستی فصل اول آن فکری می‌کردند، این مجموعه حالا به یکی از پربیننده‌ترین و تماشایی‌ترین مجموعه‌های تلویزیونی دو سه سال اخیر تلویزیون تبدیل می‌شد. با این حال دلدادگان علی‌رغم همه ضعف‌های گاه و بی‌گاهش، همچنان از مجموعه‌های قابل اعتنای سال‌های اخیر تلویزیون است که توانست دوباره شب‌هایی پرمخاطب را برای رسانه ملی رقم زده و بخش زیادی از مردم را با داستان خود همراه کند.

با وجود این قسمت آخر این مجموعه تلویزیونی از حاشیه دور نماند و پایانبندی آن واکنش و اعتراض بخشی از مخاطبان را به همراه آورد. مخاطبانی که عموما به پایانهای خوش در مجموعهها عادت کردهاند، جمعبندی و اتفاقات قسمت آخر این مجموعه تلویزیونی را حاصل ضعف فیلمنامهنویسی و حتی اثر تیغ سانسور دانستند و پستی که پانتهآ بهرام از بازیگران اصلی مجموعه در صفحه اینستاگرامش گذاشت هم به این فکرشان دامن زد. جامجم به این دلیل، همه حواشی قسمت پایانی این مجموعه تلویزیونی را بررسی میکند.

یک مثلث خونبار

آخرین قسمت از مجموعه تلویزیونی دلدادگان، با صحنههای زد و خورد و به اصطلاح اکشن سینمایی زیادی همراه بود. در قسمتهای قبلی دیده بودیم هاتف (شاهرخ استخری)، امیر (سامان صفاری) را گروگان گرفت و قصد انتقام گرفتن از او و تنبیه عشقش ارغوان (سانیا سالاری) را داشت. در واقع یک مثلث عشقی نه چندان آرام و تا اندازهای خونبار میانشان شکل گرفته بود و شروع این قسمت هم باز با همین مثلث و دیالوگهای میان این سه نفر همراه بود. نهایتا ارغوان توانست از پشتسر به هاتف ضربه بزند و همراه با امیر فرار کند؛ اما هاتف که به هوش آمده بود، با ماشین درصدد تعقیبشان برآمد و باعث واژگونی خودروی ارغوان شد و در دوراهی شلیک به ارغوان یا امیر، ارغوان را انتخاب کرد.

با این حال گویا این پایان خونبار، چیزی نبود که از اول مدنظر کارگردان و نویسنده کار بود و قسمت پایانی مجموعه به اجبار تغییر کرد. قرار بود در قسمت پایانی، شاهد کشته شدن افسانه (با بازی پانتهآ بهرام) توسط هاتف باشیم، اما این اتفاق رخ نداد و تنها چیزی که از افسانه شنیدیم، این بود که او در حال فرار از مرز توسط پلیس دستگیر شده و در انتظار عقوبت است.

افسانهای که نمرد

بلافاصله با پایان پخش آخرین قسمت از مجموعه دلدادگان، پانتهآ بهرام از جمله اصلیترین بازیگران این مجموعه تلویزیونی کلیپ کوتاهی از یکی از آخرین سکانسهای بازی خود در این مجموعه را در صفحه اینستاگرامش منتشر کرد و در قالب متنی معنادار نوشت:

«پایان افسانه این نبود، اگر بدقولی صدا و سیما نبود. افسانه برای نجات پسرش توسط هاتف کشته میشد و ... #مسائل مالی».

این متن معنادار بهرام خیلی زود دست به دست شد و بینندگانی که شاید همچون همیشه توقع داشتند صحنه ازدواج امیر و ارغوان یا حدیث و پارسا را به عنوان حسن ختام و پایان خوشی بر این مجموعه ببینند، از دیدن اینکه ماجرا طوری که میخواستند پایان نیافت رنجیدند و صحبتهای بهرام را حمل بر تیغ سانسوری که از جانب رسانه ملی به این مجموعه وارد شده بود، دانستند. هرچند ماجرا اینطور نبود و بهرام خود در قسمت پایانی این مجموعه حضور پیدا نکرد.

خانوادهای که پاشید

ایرج محمدی، تهیهکننده با سابقه مجموعههای تلویزیونی است که تاکنون تهیهکنندگی مجموعههای مختلف و پربینندهای را در کارنامه داشته و دلدادگان تازهترین مجموعه تلویزیونی تهیه شده توسط اوست. این تهیهکننده در گفتوگو با جامجم با اشاره به قسمت پایانی مجموعه دلدادگان گفت: پایانبندی و سرانجام یک مجموعه، برای هر مخاطبی مهم است. اینکه یک سریال بلند تلویزیونی این توفیق را داشته باشد که در طول 60قسمت دیده شود و مخاطب را تا پایان همراه داشته باشد، اتفاق کوچکی نیست و موفقیتی بزرگ برای عوامل هر پروژه است. در رابطه با سکانسهای پایانی سریال دلدادگان و بویژه قسمت آخر آن، به هر حال هر بینندهای تصورات و تخیلاتی داشت. طبیعی بود ما خواستههای مخاطبان را هم در نظر داشته باشیم، اما آنچه مهم بود، سرنوشت داستان و پایان درست شخصیتها بود.

محمدی افزود: برای مثال میتوانستیم مجموعه را با پایانی خوش و برای مثال ازدواج شخصیتها به پایان برسانیم؛ اتفاقی که البته دمدستی هم بود. راه دیگر این بود که پایانی تلخ رقم بزنیم و یکی از شخصیتها را به قتل برسانیم. اما به این کار هم تمایلی نداشتیم و دلمان نمیخواست کام بینندگان تلخ شود.

تهیهکننده مجموعههایی چون نرگس، خانه به دوش و آرماندو با اشاره به حواشی اخیر ادامه داد: پانتهآ بهرام از جمله بازیگران خوب و توانای سینما و تلویزیون است. هر مجموعهای که تولید میشود، به منزله یک خانواده است و طبیعتا هر خانوادهای معضلات و مشکلاتی دارد که باید با تعاون و مشاوره حل بشود. دلدادگان مجموعهای با پروداکشن وسیع بود؛ ما بیش از 400 لوکیشن داشتیم، تعدد بازیگران و میزان استفاده از اکسسوار صحنه زیاد بود و همه این مسائل باعث برخی مشکلات مالی میشد. صد البته که صدا و سیما با تمام توان و توشهای که داشت، کار را حمایت کرد، اما وقتی مشکلات مالی پیش میآید باید قدری صبوری کرد.

به گفته محمدی، هیچ سانسور یا جرح و تعدیلی در قسمت پایانی این مجموعه در کار نبود. او با تأکید بر این قضیه بیان کرد: سناریوی تمام قسمتهای این مجموعه تلویزیونی و پایانبندی آن از مدتها قبل در اختیار مدیران صدا و سیما قرار گرفته و به تاییدشان رسیده بود. اما خانم بهرام به گونهای دیگر واکنش نشان داد و در اعتراض به مسائل مالی، در قسمت پایانی مجموعه حضور پیدا نکرد. ما که نمیتوانستیم قطار در حال حرکت مجموعه را بیپایانبندی رها کنیم! لذا مجبور شدیم پایانبندی متفاوتی در نظر بگیریم، چرا که بهرام در سکانس پایانی بازی نکرد.

واکنش بازیگر

شاهرخ استخری بازیگر نقش هاتف در این مجموعه تلویزیونی که قرار بود او افسانه را به قتل برساند در واکنش به پست اینستاگرامی بهرام نوشت:

«ارغوان نباید تیر میخورد. خانم بهرام نازنین درست میگن. یه سه نقطه هم آخر جملهشون گذاشتن که اگه اجازه بدین، یکی از اون نقطهها رو هم من بگم. بله؛ قرار بود افسانه توسط هاتف کشته بشه،
ولی دو تا صدای شلیک شنیده میشد که یکیش گلوله ناقابلی بود که افسانه به هاتف میزد. قضاوت نمیکنم شما رو خانم بهرام؛ ایکاش میموندین و همه تیم باهم پایان بهتری رو برای سریالی که مردم دوست داشتن، رقم میزدیم. احساس کردم مردم حق دارن بدونن این پایان، سلیقه تیم دلدادگان و حتی سازمان صدا و سیما نبود.»

واکنش کارگردان

منوچهر هادی کارگردان جوان این مجموعه تلویزیونی در صفحه شخصیاش توضیحاتی پیرامون آخرین قسمت مجموعه ارائه داد. او نوشت: «بینهایت از اینهمه استقبال و دقت در جزئیات کار از شما مخاطبین و هواداران سریال سپاسگزارم. عدهای از شما عزیزان از پایان باز صحبت کردید. تعجب میکنم!!! امیر پسر افسانه شد، ارغوان دختر مالک و مرضیه، هاتف در صحنه تصادف کشته شد و ارغوان هم در کماست که اگر به هوش میآمد، عدهای معترض میشدند که پایانش هندی است!

نکته بعدی اینکه صدا و سیما هیچ دخالت و سانسوری در قسمتهای پایانی نداشته. حتی یک فریم. یکی از بازیگران اصلی ما در فینال کار با ما همراه نشد که دلیل آن را تهیهکننده توضیح خواهند داد و تلاش من و نویسنده هم موثر واقع نشد. ایشان را قضاوت نمیکنم. ولی ما مجبور شدیم فیلمنامه را تغییر دهیم و در نبود ایشان بهترین پایانی که میشد نویسنده کار بنویسه و ما بگیریم همین بود. ایکاش این بازیگر توانا و مستعد کار رو ترک نمیکرد و ما نیز پایان بهتری رو تقدیم میکردیم. اینکه افسانه باید با امیر روبهرو میشد، در نسخه اصلی فیلمنامه موجوده و ابتداییترین اصل در داستان ما تقابل این دو شخصیت بود که در نبود بازیگر مذکور امکانش میسر نبوده. از مخاطبین عزیز و فرهیخته که احیانا پایان کار آنچنان که باید مورد پسندشان نبود، عذرخواهی میکنم. ولی بدانید من و تمام عوامل در نبود این بازیگر تمام تلاشمان را کردیم. حتما این بازیگر محترم هم دلایلش برای ترک کار از نظر خودشون کافی بوده، ولی کلیه عوامل فیلم با شرایط خیلی سختتر از ایشان با عشق و علاقه و تعصب به کارشون ایستادند در کنار هم و کارشونو ترک نکردند و به اتمام رسوندند...»

متن سکانس آخر

پس از پایان پخش مجموعه دلدادگان، بابک کایدان نویسنده فیلمنامه این مجموعه تلویزیونی، در صفحه شخصیاش در اینستاگرام متن اصلی سکانس پایانی را منتشر کرد:

افسانه با علامت دست، مانع جلو آمدن مالک میشود. مالک که جان امیر را درخطر میبیند، جلو نمیرود. مرضیه بلند شده خود را ضجهزنان در حالی که چند بار به زمین میخورد، به پیکر ارغوان میرساند.

مرضیه: (فریادش در آسمان میپیچد) بهار! ... بهارم! ... بهارم! ...

مرضیه دست بیجان ارغوان را بلند میکند و خال دستش را میبیند و چندین بار بر دست او بوسه میزند. مالک چند قدم سمت ارغوان رفته و جلوی پیکر او روی دو زانو مینشیند. هاتف متحیر از آنچه میبیند و میشنود است. افسانه به هاتف نزدیک شده است. افسانه آرام آرام جلوی امیر که نیمهبیهوش است و اما حرفها را میشنود، قرار میگیرد.

افسانه:(از استرس به نفسنفس افتاده و صدایش میلرزد) آروم باش هاتف!... امیرو ولش کن! ... خواهش میکنم! ...

هاتف:(که مانند دیوانهها شده) چی میگی تو؟!

افسانه:امیر و به من ببخش! ... التماست میکنم! ...

هاتف:(گیج و منگ مانند دیوانهها مدهوش) گفتی بکشمش!

افسانه:گناه داری هاتف! ... خیلی! ... اگه میتونی منو ببخش! ... یا منو جای امیر بزن! ...

هاتف کممانده شاخ درآورد. به پیکر ارغوان مینگرد. ضجههای مرضیه. مالک که با خشم به هاتف مینگرد. سپس به آسمان مینگرد. نور خورشید در چشمهای هاتف میتابد. هاتف به اطراف
مینگرد.

هاتف:(گویی با خودش) آره! ... من خیلی گناه دارم! ...

با این جمله هاتف دلمان به حال او میسوزد. اما در حالتی عجیب ناگهان تصمیمش را میگیرد. خشم همه وجودش را میگیرد و اسلحه را سمت امیر نشانه میرود و شلیک اما ...

افسانه که در این فاصله اسلحهاش را آماده کرده بود، حین انداختن خود جلوی امیر، شلیک میکند. هاتف متحیر به سینه خود مینگرد که گلوله آن را شکافته است. ردی باریک از خون، از سینه هاتف بیرون میآید و سرازیر میشود. هاتف روی زمین مینشیند. میافتد و صورتش رو به آسمان قرارمیگیرد. میخواهد سر بچرخاندتا آخرین نگاه را به ارغوان داشته باشد اما حرکت سرش تا نیمه راه، متوقف میشود. اشکی از چشمش سرازیر میشود و جان میسپارد. سراغ افسانه میرویم. مالک بلند شده بسرعت سمت هاتف و سپس امیر میآید.

با زاویه نگاه مالک به موقعیت نزدیک میشویم. با چشمهای تار و صاف مالک، آنچه رخ داده را میبینم. دستهای افسانه روی زمین کشیده می شود و تلاش میکند به دست امیر که تمام توانش رفته، نزدیک شود. انگشتهای لرزان افسانه فقط میتواند گوشهای از لباس امیر را در مشت بگیرد.

افسانه:(با نفسهای آخر) امیر ... امیر ...ام...

و سپس انگشتهای افسانه دست از تلاش برمیدارد و شل میشوند.

زهرا غفاری

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها