گرچه هوشنگ کاووسی، منتقد فقید سینما در سال‌های دور به قصد مذمت از واژه «فیلمفارسی» برای سینمای تجاری و عامه‌پسند ایران در سال‌های پیش از انقلاب استفاده کرد، اما بدون تعارف این نکوهش نقادانه، ابدا گزندی به جایگاه و محبوبیت فیلمفارسی وارد نکرد.
کد خبر: ۱۱۴۴۴۶۰
فیلمفارسی هنوز نفس می‌کشد

هرچند سینمای عامه پسند و تجاری ایران گذشته کمی پیش از انقلاب، افول کرد و به دور باطل و تکراری خفتبار رو آورد، اما فیلمفارسی راه خود را به قلب تماشاگران عام سینما باز کرد و حتی هنوز هم آن نوع از فیلمها طرفداران پروپاقرص خود را دارد.

باوجود این که به دلیل تغییر فضای سینما و تعویض رویکرد فیلمها، فیلمفارسی به صورت رسمی حضوری در سینمای پس از انقلاب نداشت و ذائقه مردم به گونههای دیگری از فیلم عادت کرده بود، اما فیلمفارسی هنوز در خلوت خانهها نفس میکشید و این روند کماکان با شدت کمتری ادامه دارد. اما فیلمفارسی و سینمای عامه پسند و تجاری پیش از انقلاب چه نکات مثبت و منفی ای داشت و دلایل افول و به قهقهرا رفتن آن چه بود؟

آیا فیلمفارسی همزمان با انقلاب متوقف شد و عناصر و المانها و مهمتر از نشانههای ظاهری، ماهیت و مضامین آن به دوران پس از انقلاب سرک نکشید و رسوخ نکرد؟ مهمترین نکته فیلمفارسی، قصه گوبودن آن بود.

همین عنصر مهم داستانگویی و روایت بدون لکنت و در طول قصه گفتن، حتی همین الان در بسیاری از فیلمهای سینمایی ایران رعایت نمیشود.

اما فیلمفارسی بویژه در دوران اوجش در اواخر دهه 40 تا اواسط 50 حتی باوجود سادگی و مبتدی بودن بسیاری از قصهها، همان داستان یک لاقبایش را درست و جذاب تعریف میکرد و مخاطب را پای اثر مینشاند و تاثیرگذار بود.

فیلمفارسی که گرته برداری از سینمای تجاری و عامهپسند هند و ترکیه و کشورهای عربی بویژه مصر در آن مشهود بود، قصههایی قهرمان محور را ملاک و معیار روایت قرار میداد و داستانها را حول محور قهرمان میچید.

یکی از امتیازات فیلمفارسی، بها دادن به ذات سینما بود، سازندگان آثار سینمایی میدانستند باید به عطش مردم نسبت به فیلمها به هرشکل ممکن پاسخ داد. استفاده از بازیگران خوش چهره و کاریزماتیک به جای قهرمانها و شخصیتهای اصلی، بتدریج شمایلی ستاره وار به آنها بخشید و بر محبوبیت این بازیگران افزود.

سینمای ایران همچون سینمای جهان البته در مقیاس کوچک تری، ستارگان محبوب و پرفروش خود را داشت و روزنامهها و مجلات پر از عکسها و اخبار مربوط به آنها بود. مردم برای دیدن تازه ترین فیلمهای بازیگران و کارگردانهای محبوب خود، سر و دست میشکستند و در صفهای طویل سینماها مدتها مشتاقانه به انتظار میایستادند.

بی تردید آن زمان، به دلیل اقبال اینچنینی تماشاگران و تعداد بالای مخاطبان هر فیلم و فروش خیلی خوب آثار، باشکوه ترین دوران تاریخ سینمای ایران به لحاظ استقبال مردم است. چراغهای نئون سردر سینماها و پوستر و عکسهای ستارگان محبوب، به هر رگذر سست عنصر و اهل دلی چشمک میزد و او را بی درنگ به سالنهای تاریک و افسونگر و جادویی سینماها میکشاند. بهای فیلمفارسی به ستاره پروری، درس خوب دیگری بود که سینمای ایران از سینمای جهان در آن سالها گرفته بود. ناصر ملک مطیعی که بتازگی با رفتنش اهالی و دوستداران سینما را داغدار کرده، اولین ستاره مرد سینمای ایران بود که با ایفای نقش لوطیهایی تیپیکال به محبوبیت فوق العادهای دست یافت. پس از ملک مطیعی، ستارههای مرد و زن دیگری چون فردین، بهروز وثوقی، فروزان و پوری بنایی و دیگران آمدند که هرکدام نقش موثری در استقبال تماشاگران از فیلمها داشتند و سینمای فارسی را تثبیت کردند.

پاشنه آشیل

اما فیلمفارسی تقریبا از همان جایی ضربه خورد که به آن میبالید. آن سینمای قصه گو به ورطه تکرار افتاد و بسازو بفروشهای سینمایی به قدری طمع پول کردند که به سری دوزی روآوردند. فیلمهایی که در دو هفته و حتی کمتر و با عجله و بدون کوچک ترین ظرافتی جلوی دوربین میرفتند و جمع میشدند. قصهها چفت و بستی نداشتند و انواع و اقسام شخصیتهای مضحک و باسمهای را میدیدیم که بی دلیل عاشق میشدند و بی دلیل فارغ و فیلمنامه نویس و کارگردان با توجیه دست سرنوشت هر کاری میتواند انجام دهد، قصههایی با تصادفهای بی منطق را به خورد تماشاگر بینوا میدادند. کاراکترها به جای عمق داشتن و رفتن به سمت شخصیت در سطح باقی میماندند و تیپهایی کلیشهای بودند. سازندگان آثار بعدی هم زحمت نوآوری به خود نمیدادند و ستارهها را با همان تیپ فیلم قبلی و بر بستر قصهای دستمالی شده، جلوی دوربین هدایت میکردند. همین طمع سازندگان فیلمفارسی، کاباره را به لوکیشن ثابت فیلمها تبدیل کرد و صحنههای اروتیک به طور محسوسی عنصر ثابت این فیلمها شد. نتیجه این شد که بخش عمدهای از همان مخاطبانی که به دلیل سادگی روایت و تماشای آدمهایی از جنس خودشان شیفته فیلمفارسی شده بودند، به دلیل خاستگاه مذهبی و سنتی، دیگر فیلمهای سطح پایین و مبتذل فیلمفارسی را همراهی نکردند و حتی پیش از وقوع انقلاب، داوطلبانه آن را پس زدند. شکل لوث و بد فیلمفارسی اگرچه دیگر به طور علنی اجازه بروز در سینمای پس از انقلاب را پیدا نکرد، اما در سالهای بعد به حیات خود ادامه داد و بویژه در این سالهای اخیر، ماهیتا و به شکل نامحسوس، خود را در قالب فیلمهایی سطح پایین نشان داد.

علی رستگار

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها