گفت‌وگو با سعید مظفری، دوبلور پیشکسوت

تشویق‌ها باعث شد در دوبله بمانم

صدایش آنقدر لطیف و جوان است که باور نمی‌کنی این روزها حدود هفتاد و چند سال سن دارد.
کد خبر: ۱۱۲۲۰۵۲
تشویق‌ها باعث شد در دوبله بمانم
سعید مظفری بیش از پنج دهه است که به عنوان دوبلور و مدیر دوبلاژ فعالیت می‌کند و در این سال‌ها صدایش را در آثار سینمایی و تلویزیونی خاطره‌انگیز و ماندگاری شنیده‌ایم. آثار خارجی و داخلی مانند «به خاطر یک مشت دلار»، « خوب، بد، زشت»، «محمد رسول الله»، «مورد عجیب بنجامین باتن» و «تیغ و ابریشم» که نام هر کدام برای درخشان کردن یک کارنامه هنری کافی به نظر می‌رسد. با او گفت‌وگو کردیم تا از گذشته و نحوه ورودش به این حرفه تا امروز و حال این روزهای دوبله برایمان بگوید.

از سال 1343 در دوبلاژ فعالیت دارید و جزو پیشکسوتان این عرصه هستید، اما هنوز نقشهای جوان به شما محول میشود. چقدر این موضوع برایتان جذاب است؟

جذاب هست، اما مهمتر این است که صدایم با آن شخصیت تناسب داشته باشد.

دوست ندارید نقشهای هم سن و سال خود را هم تجربه کنید؟

ممکن است که من علاقهمند باشم، اما این موضوع به تصمیم مدیر دوبلاژ بستگی دارد. او باید تشخیص دهد که صدای من مناسب کدام کاراکتر است. مسلما این صدا به یک پیرمرد 80 ساله نمیخورد و زیاد باورپذیر از کار در نمیآید.

پس از گذشت سالها وقتی وارد استودیو میشوید و پشت میکروفن قرار میگیرید همان شور و هیجان اولیه را دارید؟

از آنجا که به کارم علاقهمندم، سعی میکنم نقشم را درست اجرا کنم ولی مشخصا در مورد سوال شما باید بگویم که آن شور و عشق جوانی دیگر وجود ندارد. این موضوع فقط مختص من نیست. میان بعضی از همکارانم یا در دیگر مشاغل هم این مساله ایجاد شده است. هیجانی که در سالهای اولیه وجود دارد، کمرنگ میشود و این امر دلایل گوناگونی دارد؛ از جمله تغییر شرایط که بر روحیه و رفتار هم
تاثیر میگذارد.

با توجه به این موضوع، اگر به گذشته برگردید دوباره همین حرفه را انتخاب میکنید؟

نه، گمان نمیکنم.

اما به نظر میرسد صدای متفاوت شما باعث میشد باز به این سمت کشیده شوید.

من با توصیه یک عزیز وارد این کار شدم و پیش از آن هیچگاه پیگیر دوبله نبودم. حال بر این باورم که اگر خداوند فرصت بازگشت به جوانی را به من میداد و میدانستم در آینده شرایط چنین میشود، دوباره در این راه پا نمیگذاشتم. اشاره کردم، شرایطی که از آن حرف میزنم نهتنها برای من بلکه برای همه وجود دارد. دیگر خبری از آن دلبستگی و تشویقها نیست. وقتی دیگر در سینما و شبکه نمایش خانگی
فیلمهای خوب برای دوبله وجود ندارد، کم کم عشق و عِرق نسبت به کار از دست میرود.

گفتید که با پیشنهاد کسی وارد کار دوبله شدید.

به توصیه یکی از دوستان پسرعمهام به نام محمدعلی زرندی وارد این کار شدم. مرحوم زرندی از گویندگان و دوبلورهای بسیار خوب و قدیمی بودند و اغلب رلهای کمدی را میگفتند. همیشه به من اصرار میکردند که دوبله را تجربه کنم. در آن زمان من سال اول دانشگاه بودم و تا قبل از این پیشنهاد، هرگز به این موضوع فکر نکرده بودم و به ایشان گفتم من از این کار سر در نمیآورم و اصلا تواناییاش را ندارم، اما مرحوم زرندی گفتند مطمئنم که از پسش برمیآیی. بنا به درخواست ایشان یک بار برای ضبط رفتم و بعد از آن دو ماه کار نکردم. اینبار هم باز ایشان تماس گرفتند و گفتند چرا دیگر نمیآیی؟ گفتم: احساس میکنم نمیتوانم. گفتند: میتوانی و موفق میشوی، فقط بیا و بمان.

یعنی پیش از آن هیچ کس به شما نگفته بود که صدای خوبی دارید؟

نه، من قبل از آن با هیچ گویندهای آشنا نبودم. فقط به اصرار آقای زرندی آمدم و کمکم ماندگار شدم. روحشان شاد، مرد بسیار خوبی بودند و کمکهای زیادی به من کردند.

در کار دوبله بیشتر تحت تاثیر چه کسی بودید؟

تحت تاثیر شخص خاصی نبودم. پس از ورود، با نگاه کردن و گوش دادن کمکم یاد گرفتم. به یاد دارم روز اولی که برای ضبط رفتم، وقتی نقشم را گفتم، بلافاصله چراغها روشن شد. فکر کردم اشتباه کردم و میخواهند تذکر بدهند، اما آقای زرندی آمدند و گفتند: «پسر چگونه این را گفتی؟ دیگران بعد از دو سه سال میتوانند اینقدر راحت حرف بزنند. بیخود نبود که اصرار داشتم بیایی. تو استعدادش را داری». این تشویقها و شاید تعارفها باعث شد که من در دوبله بمانم.

هیچ وقت پیشنهاد بازی داشتهاید؟

بله. زمان جوانی پیشنهادهای زیادی داشتم و هنوز هم گاهی پیشنهاداتی مطرح میشود.

چرا به آن سمت نرفتید؟

من بینهایت آدم خجالتی هستم؛ البته هر چه گذشت، بهتر شدم اما در نهایت هیچ وقت نتوانستم این مساله را برای خودم حل کنم. خجالت یک حالت روانی است و قطعا از تربیت خانوادگی نشأت میگیرد. همیشه دوست داشتم یک گوشهای پنهان شوم. برای کارهایی مثل بازیگری و گویندگی باید شجاعت داشته باشی؛ نباید از اینکه ممکن است دیگران بهتر از تو باشند، بترسی. کمرویی در این حرفهها جلوی رشد را میگیرد. نمیدانم شاید بازیگر خوبی باشم، اما همیشه خجالت مانع کسب این تجربه شده است. ناصر تقوایی از کسانی بود که خیلی اصرار داشت من در فیلمهایش بازی کنم و میگفت فکر میکنی دیگران از نظر سواد و قیافه از تو سرترند؟ چرا اینقدر خودت را قایم میکنی؟

خجالت با دوبله هم زیاد جور در نمیآید. به هر حال شما در دوبله هم برای طبیعی درآوردن احساس، اکتهایی دارید.

درست میفرمایید، اما فضایی که ما در آن کار میکنیم تاریک است و حالات دوبلور هنگام ضبط آنچنان دیده نمیشود. در ضمن کمکم به یکدیگر عادت میکنیم و این میزان دیده شدن بسیار کمتر از بازی جلوی دوربین است.

بسیاری از فرزندان همکاران شما وارد این حرفه شدند. دختر شما علاقهای به این کار نداشت؟

خودش دوست داشت، اما من مانع شدم. محیط را مناسب نمیدیدم و در ضمن اعتقاد ندارم که چون خودم دوبلور هستم، فرزندم هم باید راه مرا ادامه دهد.

به جای بازیگران زیادی از اروپا، آمریکا و آسیا صحبت کردهاید. کدامیک از آنها را بیشتر میپسندید؟

نقش، قصه و ساختار فیلم و بازی بازیگر باید خوب باشد، وگرنه برای دوبلور فرقی نمیکند که فیلم محصول چه کشوری است. من هم از این کارهای خوب زیاد دارم، اما متاسفانه نام تکتکشان را به خاطر نمیآورم.

و در آخر، کار دوبلورهای جوان را چگونه میبینید؟

از حدود 60 سال پیش صداهایی وارد دوبله شدند که اغلبشان منحصر به فرد و متمایز از یکدیگر بودند. یکی از دلایل ماندگاری این صداها تازگی آنها بود. مردم زمانی که از صدایی خوششان بیاید آن را به خاطر میسپارند و در آثار دیگر هم دنبالش میکنند، اما امروز کمتر صدایی در نسل جوان میشنویم که خاص و متفاوت باشد و به همین دلیل کسی موقع دیدن یک سریال جذب صدای یک دوبلور نمیشود. کسی کنجکاو نمیشود که صاحب آن صدا را بشناسد. دلیلش میتواند این باشد که بسیاری از بچههای تازه وارد، عشق و علاقه نسل ما را ندارند و همچنین شرایط هم برایشان مساعد نیست.

نوشین مجلسی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها