خاطره حاتمی از بازی در نمایش تازه‌اش می‌گوید

غیرایرانی‌ها خرافی‌ترند

خاطره حاتمی مدتی است بیشتر بر تئاتر متمرکز شده است؛ در همین مدت کوتاه، چند نقش تاثیرگذار در چند نمایش مهم بازی کرده از جمله در «رویای نیمه شب تابستان» و «اسکورسیزی» و حالا هم مدتی است با نمایش «شیوه به قداست رساندن یک اعتراف‌کننده نامعتبر» با نویسندگی و کارگردانی آرش واحدی روی صحنه است.
کد خبر: ۱۱۰۰۵۲۷
غیرایرانی‌ها خرافی‌ترند
عایدی این‌که حاتمی در یکی دو سال گذشته توانسته از پس چند نقش مهم و گاه دشوار در تئاتر برآید، این است که حالا اهالی صحنه راحت‌تر به او اعتماد می‌کنند و هر جا نقشی پرتحرک، پرنوسان و در عین حال نیازمند به هیجان و فعالیتی توامان داشته باشند به او بسپارند و خیالشان راحت باشد که دختر سابق سریال‌های پرطرفدار تلویزیونی، می‌تواند آن را همان طور بازی کند که می‌خواهند. حاتمی در نمایش واحدی با محمد نادری، علی باقری و آذین نظری همبازی است؛ نمایشی درباره اعتراف نزد یک کشیش. اتفاقا پس از اجرای موفق نمایش «اعتراف» به کارگردانی شهاب حسینی و بازی علی نصیریان، دست گذاشتن روی موضوعی مشابه، دل و جرات می‌خواسته که هم کارگردان از پس آن برآمده هم بازیگران نمایش از جمله خاطره حاتمی. حالا باید ببینیم خود حاتمی درباره این نمایش چه فکر می‌کند.

کلیدواژه این نمایش، اعتراف است. حتی به‌عنوان بازیگر نترسیدید پیش یک کشیش بروید و اعتراف کنید؟

باید به این دقت کنیم که هر کسی از ظن خود کشیشی را در زندگی‌اش می‌شناسد. همه ما این شرایط را تجربه کرده‌ایم که در برخی موارد با مذهب همراه می‌شویم و گاهی حتی نقد می‌کنیم. اگر این طور به ماجرا نگاه کنید، می‌بینید این به نوعی مساله همه ماست.

بنابراین به همین دلیل بازی در این نمایش را پذیرفتید؟ نقش «کیت»، با توجه به این‌که ورود حساسی به این نمایش دارد، آسان نیست.

نقش «کیت» بسیار خوب نوشته شده است و من کار عجیبی نکردم، فقط ظرایفی را که بدقت در متن لحاظ شده بود اجرا کردم. اما این‌که می‌پرسید چرا این نقش را پذیرفتم، باید بگویم برای من ریتم، بسیار مهم است. در همه نمایش‌ها، ریتم مهم‌ترین نکته است و در این میان ریتمی که نمایش با آن آغاز می‌شود، بسیار حساس است چون همچون دومینو همه نمایش را می‌تواند بسازد یا خراب کند. نقش من هم به لحاظ آغاز کردن برخی وجوه قصه، همین شرایط را دارد.

در چند کار نمایش از شما، خاطره حاتمی را بسیار نزدیک به نقش هایش دیده ایم. حتی آن شخصیت‌هایی که به نظر می‌رسد از کاراکتر شما دور است، در این آثار بسیار ملموس از آب درآمده‌اند. چطور به این نقش‌های متفاوت نزدیک می‌شوید؟

من درباره ویژگی‌ها یا موقعیت‌های مشابه با نقش هایم چیزهایی می‌بینم یا می‌خوانم. بیشتر سعی می‌کنم فیلم ببینم یا درباره آن بخوانم. به‌‌عنوان‌ مثال درباره قتل؛ سعی می‌کنم درباره قتل‌هایی که در صفحه‌های حوادث روزنامه‌ها درباره‌شان می‌نویسند بخوانم یا فیلم‌هایی در این زمینه ببینم. در واقع تمام این مسائل از بعدی روانی سرچشمه می‌گیرد و باید از آن استفاده کرد.

هم نقش شما و هم نقش محمد نادری به عنوان کشیش، روی کاغذ تازگی‌ای برای مخاطب ندارد؛ کسی که اعتراف می‌کند و کسی که به این اعترافات گوش می‌سپارد. لابد می‌دانستید که می‌توان براحتی در این‌باره دچار کلیشه‌ها شد. برخی تلاش‌ها، مثلا طنزآلود کردن موقعیت‌ها در این راستا دیده می‌شود. خودتان بگویید برای فراتر رفتن از کلیشه‌ها چه کردید؟

من و محمد نادری هیچ تلاشی نکردیم که موقعیت کمدی ایجاد کنیم، اما شرایط به‌گونه‌ای بود که موقعیت طنز ایجاد شود. البته برخی از دیالوگ‌ها هم به این وضعیت کمک می‌کنند؛ به ‌عنوان ‌مثال وقتی به رکود اقتصادی و چنین اشارات اجتماعی می‌پردازیم، تماشاگر وضع امروز خود را می‌بیند و از این همذات‌پنداری می‌خندد.

تمرین این نمایش از آن دسته بود که متن، تکلیف همه چیز را مشخص کرده بود و تغییری در تمرینات حاصل نمی‌شد یا این‌که متن شما در طول تمرینات تغییراتی هم کرد؟

تغییرات در طول تمرین‌ها به خود متن مربوط نبود؛ در پروسه تمرین به میزانسن‌های مختلفی رسیدیم. تا روزهای نزدیک به اجرا همچنان اتود می‌زدیم! آرش واحدی به ما می‌گفت میزانسن‌ها را ببندیم و نمایش را به اجرا برسانیم، اما ما باز هم اتود می‌زدیم!

این نمایش در زیر پوستش می‌خواهد برخی مفاهیم اجتماعی را توضیح دهد؛ حتی برخی معضلات مثل طلاق را. هر چند در این راه به ورطه قصارگویی نیفتاده است. در هر نمایشی، فارغ از قصه، ممکن است کارگردان بخواهد چند موضوع مهم را به عنوان کد یا پیام جاگذاری کند. در «شیوه به قداست رساندن...» این پیام‌ها چه می‌تواند باشد؟

به طور مثال این نمایش به نوعی می‌خواهد جلوی برخی باورهای خرافی بایستد. قطعا همه انسان‌ها درگیر و پایبند برخی خوانش‌های عرفی هستند که بسیاری از آنها اصلا درست نیستند! ما ایرانی‌ها فکر می‌کنیم تفکرات خرافاتی فقط به اطرافیان ما تعلق دارد، اما در برخوردهایی که با غیرایرانی‌ها داشتم، دریافتم که آنها در برخی موارد از ما بسیار خرافاتی‌ترند؛ حتی در مسائلی همچون ازدواج بسیار حساس‌تر هستند. کیت هم که نقشش را من بازی می‌کنم، این درگیری را دارد. شاید مادربزرگ کیت از کودکی در گوش او خوانده باشد که طلاق گرفتن گناه کبیره است و تحت هیچ شرایطی نباید از همسر خود جدا شود. کیت از سویی با همسرش هرینگتون مواجه است و از سوی دیگر حرف‌های مادربزرگ را در ذهن دارد و همچنین نگاه اهالی روستا و قضاوت‌های آنها او را درگیر خود کرده است. از همین رو وقتی کشیش می‌گوید که می‌تواند طلاق بگیرد، بارها از او سوال می‌کند تا تصمیم بگیرد.

کدام بزنگاه این نمایش برای نقش شما تعیین‌کننده بود؟ اگر بخواهید از جذابیت‌های این نقش برای خودتان بگویید به چه مواردی اشاره می‌کنید؟

وقتی کشیش پیشنهاد خود را می‌دهد، احساس می‌کنم از بند آزاد می‌شوم. کیت با نوعی زرنگی اجازه نداده است زندگی‌اش شبیه دیگر دختران روستا باشد و مسیر زندگی خود را تغییر داده است، اما دریافته که این زندگی هم آن چیزی نیست که از ابتدا می‌خواست. کیت شخصیتی جست‌وجوگر است و دوباره می‌خواهد شرایط را تغییر دهد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها