یک شب مار بزرگی برای پیدا کردن غذا وارد دکان نجاری شد، عادت نجار این بود که موقع ترک کارگاه وسایل کارش را روی میز بگذارد. آن شب، نجار اره‌اش را روی میز گذاشته بود. همین طور که مار گشت می‌زد بدنش به اره گیر کرد و کمی زخمی شد.
کد خبر: ۱۰۸۷۲۶۶
مار خشمگین

مار خیلی عصبانی شد و برای دفاع از خود اره را گاز گرفت. این کار سبب خونریزی دور دهانش شد و او که نمی‌فهمید چه اتفاقی افتاده، از این که اره دارد به او حمله می‌کند و مرگش حتمی است تصمیم گرفت برای آخرین بار از خود دفاع کرده و هر چه شدیدتر حمله کند.

او بدنش را به دور اره پیچاند و فشار داد. صبح که نجار به کارگاه آمد روی میز به جای اره، لاشه ماری بزرگ و زخم‌آلود دید که فقط به خاطر بی‌فکری و خشم زیاد مرده است.

ما در لحظه خشم می‌خواهیم به دیگران صدمه بزنیم ولی بعد متوجه می‌شویم که بجز خودمان کس دیگری را عذاب نداده‌ایم و موقعی این را درک می‌کنیم که خیلی دیر شده.

زندگی بیشتر احتیاج دارد که گذشت و چشمپوشی کنیم، از اتفاق‌ها، از آدم‌ها، از رفتارها، از گفتارها و به خودمان یادآوری کنیم: گذشت و چشمپوشی... .

ضمیمه چمدان جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها