«درس معلم گر بود زمزمه محبتی/ جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را».این شعر محمد‌حسین نظیری نیشابوری قرن‌هاست، سینه به سینه آمده تا به امروز رسیده و هنوز هم کاربرد دارد. این بیت که به ضرب‌المثل تبدیل شده، ثابت می‌کند که زخم‌های سیستم تعلیم و تربیت در کشور ما همچنان پابرجاست و بعد از گذشت قرن‌ها ترمیم نشده است.
کد خبر: ۱۰۷۸۰۶۱
مدرسه، نیازمند «مهر»

جهان به صورت شگرفی در حال تغییر است؛‌ پیشرفت فناوری و علم و به تبع آن تغییر سبک و سیاق زندگی آنقدر سریع است که برای جا نماندن از دنیا، آدم‌ها نیازمندند به صورت روزانه علم و مهارت‌های خود را به‌روز کنند.

اینترنت باعث شد ابزارهایی مانند گوشی‌های هوشمند به زندگی انسان‌ها وارد شده و اطلاعات زیادی از سراسر دنیا را در اختیار آنها بگذارد. مردم بتدریج یاد می‌گیرند که از میان انبوه اطلاعات آن چیزهایی که برایشان مفید است را انتخاب کنند. در این فرآیند اتفاق مهم‌تری هم رخ داده و آن بالا رفتن هوش و خلاقیت بچه‌هاست.

بچه‌های امروز کاملا با بچه‌های حتی یک دهه قبل تفاوت دارند، آنها قدرت استدلال بیشتری دارند به همین دلیل مسائل را راحت‌تر حل و فصل می‌کنند.

روابط اجتماعی و فردی نیز تغییر کرده و بچه‌های امروزی خیلی راحت‌تر و سریع‌تر به اتفاقات و برخوردهای پیرامون خود واکنش نشان می‌دهند.

شاید برای خیلی از ما این واکنش سریع آنها خوشایند نباشد و ما بیشتر تمایل داشته باشیم بچه‌ها مانند قدیم‌ترها خیلی از کاستی‌های ما را نادیده بگیرند و بنا به احترامی که برایمان قائل هستند، چیزی به رویمان نیاورند‌!‌ اما واقعیت این است که نسل امروز و بچه‌ها رو به جلو حرکت می‌کنند و این‌که ما بخواهیم آنها را عقب نگه‌ داریم خودخواهی بزرگی است.

در این شرایط بهتر است که ما زبان مشترکی با آنها پیدا کرده و این مشترکاتمان را گسترش بدهیم تا بتوانیم در صلح و آرامش با فرزندانمان زندگی کرده و به آنها کمک کنیم، پیشرفت کنند و از این که مادر و پدری به روز و آگاه دارند، احساس خوشایندی داشته باشند.

زمانی که زبان مشترک شکل بگیرد مسلما احترام متقابل هم بیشتر خود را نشان خواهد داد و دیگر لازم نیست نسل گذشته از نسل امروز فاصله گرفته و احساس شکاف بین نسلی و دوری از فرزندان، آدم‌بزرگ‌ها را اذیت کند و باعث تنهایی و پرخاشگری فرزندان شود.

مدرسه، خانه دوم

از زمانی که مدارس از حالت مکتبخانه‌ای خارج و نظام‌مند شد، این گفته نیز در صدر تئوری‌ها و برنامه‌های اداره مدارس قرار گرفت که مدرسه، خانه دوم بچه‌هاست. اما واقعیت این است که این جمله بسیار راهبردی و موثر در بیشتر مواقع و در همه این سال‌ها فقط در حد حرف باقی مانده و شکل عملی به خود نگرفته است.

خانه جایی است که هر فردی در آن احساس آرامش، آسایش و امنیت می‌کند، اما کدام مدرسه در کدام مقطع تحصیلی وجود دارد که اگر این سه گزینه را ندارد حداقل دو تای آن را داشته باشد؟ کمتر مدارس دولتی یا غیرانتفاعی در دانش‌آموزان احساس آرامش و آسایش را به وجود می‌آورند.بیشتر مدارس غیراستاندارد هستند، نه لوازم آنها و نه فضای آموزشی که از آن بهره می‌برند مناسب نیست و دانش‌آموزان در چند ساعتی که در مدرسه هستند احساس خستگی و دلمردگی می‌کنند.

حالا قضیه را از بُعد دیگری نگاه کنیم؛ شاید برخی از خانه‌ها نیز همه امکانات آسایش و رفاه را نداشته باشند، شاید حتی امکانات بسیار محدودی داشته باشند، اما پدر و مادری مهربان و دلسوز فضای همان خانه را آنقدر گرم و دلچسب می‌کنند که فرزندان خانه خود را به بهترین مکان‌های دنیا ترجیح می‌دهند. این درست مفهوم همان بیت شعری است که در اول مطلب نوشته شد.محبت می‌تواند مرهمی باشد بر همه کاستی‌ها.

اگر معلم مهربان و دلسوز باشد، دانش‌آموزان در طول روز در کلاس و در مدرسه احساس امنیت می‌کنند و دل به گفته‌های معلم داده و هر آنچه باید بیاموزند را یاد می‌گیرند.

اما واقعیت تلخ اینجاست که دانش‌آموزان ایرانی استرس و اضطراب زیادی دارند، بخشی از آنها نمی‌توانند به معلمان خود کاملا و آن‌طور که باید، اعتماد کرده و مهر و محبت لازم را از آنها دریافت کنند البته می‌دانیم معلم‌های زحمتکش و بی‌ادعا با مشکلات زیادی دست به گریبان هستند، حقوق و مزایای آنها کافی نیست، کسی به مشکلات آنها رسیدگی نمی‌کند، هیچ‌کس نمی‌داند که خانم معلم صبح فرزند خردسال خود را به چه کسی می‌سپارد و به مدرسه می‌آید، کسی نمی‌داند که او در طول روز استرس دارد که الان بچه‌اش دارد چکار می‌کند، سیر است یا گرسنه، خواب است یا بیدار. کسی از آقا معلم نمی‌پرسد اجاره خانه این ماه را پرداخت کرده‌ای؟ اقساطت را داده‌ای؟

آدم‌ها مثل حلقه‌های یک زنجیر به هم متصل‌اند، شبیه دومینویی هستند که با کوچک‌ترین ضربه حرکت خود را آغاز می‌کنند و موجی را به وجود می‌آورند که روی همه تاثیر می‌گذارد. اگر می‌خواهیم معلم به فرزند و دانش‌آموز ما توجه و محبت کند اول باید به او محبت بدهیم و باید مشکلات او را حل کنیم. آیا دولت این کار را انجام می‌دهد؟

دانش‌آموزان جلوتر از مدرسه

سرعت پیشرفت علم آنقدر زیاد است که اگر حواست نباشد جا می‌مانی، خانواده‌ها و بخصوص والدینی که خودشان با فناوری همراه هستند و به اصطلاح کاربلدند فرزندانشان را با فناوری‌ها آشنا کرده و تلاش می‌کنند استعداد آنها را شکوفا کرده و دایره خلاقیت آنها را گسترش دهند، اما آیا مدارس ما نیز به فناوری روز مجهز است و کتاب‌ها، وسایل کمک‌آموزشی، آزمایشگاه‌ها و... همپای سرعت پیشرفت علم و فناوری پیشرفت کرده و به‌روز شده است؟

رئیس‌جمهور در روز اول مهر در سخنرانی خود از ضعف ناکارآمدی نظام آموزش و پرورش سخن گفت. البته این که رئیس‌جمهور منتقد این سیستم باشد کمی جای تعجب دارد، چون خود او و دولتش باید نواقص را رفع کنند و به‌روز کردن آموزش و پرورش را در اولویت کارهای خود قرار دهند.

ای کاش رئیس‌جمهور به جای نقد، برنامه ارائه می‌داد و می‌گفت مثلا در یکی، دو سال آینده سطح سیستم آموزشی از جیم به الف می‌رسد.

درواقع نقد کار منتقدان است و این دولت است که باید هر چه زودتر به فریاد آموزش و پرورش برسد و گرنه معلوم نیست چه بر سر دانش‌آموزان بی‌انگیزه که هیج تمایلی برای رفتن به مدرسه ندارند، خواهد آمد.

بیراه نیست اگر بگوییم تغییر در نظام آموزش و پرورش و به‌روزرسانی آن یکی از همان کارهای جهادی است که باید هر چه زودتر آغاز شود.

باران باستانی - روزنامه‌نگار

ضمیمه چمدان جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها