جام‌جم از پدیده جدید در بساط کتابفروشان گزارش می‌دهد

فروش کتاب مجاز با مُهر آثار ممنوعه

فارغ از مباحث قانونی، بساط‌های کتابفروشی همواره جزو لاینفک کتابخوانان علاقه‌مند بوده‌اند؛ از گذشته‌های نه‌چندان‌دور، کتاب، پذیرفته است که کالایی صرفا پشت ویترینی نیست. شاید بتوان گفت یکی از جذاب‌ترین عوامل سد معابر، کتاب است.
کد خبر: ۱۰۶۵۳۷۹
فروش کتاب مجاز با مُهر آثار ممنوعه

اما در دو سه سال اخیر، ماهیت کار دستفروشان کتاب تا حدودی دستخوش تغییر و تحول شده است. دیگر مثل سابق، دستفروشان فقط کتاب‌های دست دوم نمی‌فروشند و بازار آنها را علاوه بر کتاب‌های ممنوع، نسخه‌های کپی از کتاب‌های مجاز موجود در بازار قرق کرده است. اما آنها با چه توجیهی کمر به قتل بدن نیمه‌جان نشر در ایران بسته‌اند که کتاب‌های موجود در بازار کتاب را کپی می‌کنند و می‌فروشند؟

ممیزها گذاشتند، اینها نمی‌گذارند!

حقیقتش این است که سر و کله‌شان از زمان تولد دستگاه سانسور در وزارت فرهنگ رژیم پهلوی، پیدا شد. در واقع می‌توان گفت ظهور پدیده کتاب‌های زیرزمینی، مصادف با تولد سانسور در آن دستگاه فاسد است، هرچند پیش از بروز سانسور نیز «بساط کتاب» پدیده ناآشنایی نبوده است. تهرانِ عصر مشروطه شاهد بساطی‌هایی بوده که کتاب‌هایی را نه به دلیل زیرزمینی‌بودن‌شان بلکه به خاطر ارزان‌قیمتی در بازار بین‌الحرمین بین مسجد شاه و مسجد جامع قدیم روی زمین پهن ‌کرده و می‌فروخته‌اند، اما پس از تولد دستگاه سانسور، بساط، دچار نوعی چرخش هویت و کاربری شد و کتاب‌هایی که در آن یافت می‌شد اغلب کتاب‌هایی بود که از چرخه انتشار رسمی به دور مانده بو‌د. پس از آن سال‌ها خانه‌به‌دوشی دستفروش‌های کتاب در بازار بین‌الحرمین، خیابان ناصرخسرو و نیز بازار تهران، حالا مدت‌هاست، انقلاب، خانه رسمی کتاب‌های غیررسمی است. از سر جمال‌زاده جنوبی در ابتدای خیابان آزادی تا چهارراه کالج، قلمرو کتاب‌هایی است که غیر مجاز نامیده می‌شوند.

اما چند سالی است که نمی‌توان پذیرفت هر آنچه آنها می‌فروشند غیرمجاز است. چند کتاب از میان کتاب‌های معروف بساطی‌ها مانند «دایی‌جان ناپلئون»، «شوهر آهوخانم» و «صد سال تنهایی» (البته نسخه‌ای که با ترجمه بهمن فرزانه منتشر شده بود) که سال‌ها نسخه کپی از چاپ‌های قدیمی‌ آنها در بساط دستفروش‌ها به فروش می‌رسید، حالا که پس از دهه‌ها بی‌ذره‌ای کم و کاست رسما منتشر شده‌اند، همچنان به صورت کپی و به عنوان کتاب ممنوع به فروش می‌روند.

سرقت از جیب صنعت نشر

یکی از دستفروشان کتاب که روبه‌روی انتشارات خوارزمی بساطش را روی زمین پهن کرده و البته از کتاب‌هایی از این دست هم چیزی در بساط ندارد معتقد است بساطی‌ها همچنان به مشتری‌ها می‌گویند که این کتاب‌ها با ممیزی منتشر شده و این‌گونه متقاعدشان می‌کنند که کتاب‌ها را از بازار رسمی نخرند و همچنان به نسخه‌های افست روبیاورند.

او می‌گوید چون خودش کتابخوان است و دغدغه فرهنگی دارد، هیچ‌گاه نسخه‌های افست این کتاب‌هایی را که اخیرا به طور رسمی منتشر شده‌، نخواهد فروخت. می‌گوید در این میان فقط چاپخانه‌هایی سود می‌برند که این نسخه‌ها را چاپ می‌کنند و نمی‌دانند چه صدمه‌ای به بازار کتاب می‌زنند.

با این حال و با همه اخلاق‌مداری این دستفروش، برای ماموران سد معبر، او فرقی با دیگران ندارد چون به‌زعم آنها متخلف محسوب می‌شود و فرقی ندارد چه می‌فروشد. همین باعث می‌شود که با سوت یکی از همکارانش که نزدیک‌شدن ماموران را مخابره می‌کند، سریع بساطش را جمع کند و با سرعت برود و گفت‌وگوی ما ناقص بماند.

نظارتی نیست

اما علاوه بر این پدیده نسبتا نوظهور در روند کاری دستفروشان کتاب، آنها همچنان عمده درآمدشان را از راه فروش کتاب‌هایی کسب می‌کنند که در بازار رسمی جایی ندارد؛ کتاب‌های ممنوعه که گاه بینشان کتاب‌های ضاله نیز دیده می‌شود. یکی از کتابفروشان راسته خیابان دانشگاه می‌گوید: «همواره یکی از عجایب در این باره این بوده که چطور آنها می‌توانند براحتی کنار خیابان کتاب‌هایی را بفروشند که اصل نظام و اسلام را هدف قرار داده است؟ در این باره واقعا نظارت مناسبی وجود ندارد. این را هم اضافه کنید بر کتاب‌هایی که در بازار هست و اینها هم می‌فروشند به عنوان کتاب ممنوعه!» ایمان مومنی، فروشنده این کتابفروشی که می‌گوید خودش از بساط کتاب شروع کرده، تفاوت دستفروشان امروزی با گذشته‌های نه‌چندان دور را در این می‌داند که امروز در بساط کتابفروشی‌ها تقریبا کتاب‌های دست دوم نمی‌بینیم و اغلب تبدیل شده‌اند به کتاب‌های افست و کپی. او معتقد است اساس این‌که کتابفروشی‌ها پذیرفته‌اند به هر حال دستفروشان نیز به کار خود ادامه دهند این بوده که آنها ادامه‌دهنده سنت فروش کتاب‌های دست دوم و کمیاب باشند نه این‌که همین کتاب‌هایی را که ناشران منتشر می‌کنند و در بازار موجود است بفروشند و از طرفی هم کتاب‌هایی انحرافی بفروشند.

حالا باید گفت با ظهور این پدیده نسبتا جدید، راسته کتابفروشی‌های انقلاب، بیش از گذشته در حال افول از آن چهره فرهنگی است و بتدریج تبدیل به بنگاه اقتصادی بزرگی برای فروش کتاب‌های ممنوع، فروش غیرقانونی کتاب‌های مجوزدار، کتاب‌های کنکور و بدتر از همه فروش پایان‌نامه آماده شده است.

خیلی از کتابفروش‌های انقلاب می‌گویند تعداد فروشگاه‌هایی که کتاب‌های عمومی می‌فروشند روزبه‌روز کمتر می‌شود و به جای اینها کتابفروشی‌هایی به انقلاب می‌آیند که کتاب و مخلفات کنکور و دانشگاه می‌فروشند. آنها می‌گویند وقتی دستفروش‌ها نسخه‌های افست از کتاب‌های مجوزدار ما را می‌فروشند و مشتری هم حرف آنها را باور دارد، هم با رشد فزاینده تعداد بساط‌های فروش کتاب روبه‌رو خواهیم بود و هم با کم‌جان‌ترشدن صنعت نشر.

به زور زیرزمینی‌ها!

«شوهر آهو خانم» از علی‌محمد افغانی، «دایی‌جان ناپلئون» از ایرج پزشک‌زاد و ترجمه بهمن فرزانه از «صدسال تنهایی» گابریل گارسیا مارکز سه نمونه‌ از کتاب‌هایی هستند که با وجود انتشار رسمی و کامل آنها در بازار کتاب، دستفروشان همچنان نسخه‌های کپی از چاپ‌های قدیمی آنها را به بهانه کامل‌تر بودن به صورت غیرقانونی می‌فروشند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها