گفت‌وگو با محمدرضا کاتب به بهانه انتشار تازه‌ترین رمانش

باید انتخاب کنی تا جهان تو آغاز شود

کمتر کسی است که ادبیات داستانی ایران را در سه دهه اخیر دنبال کرده اما اثری از محمدرضا کاتب نخوانده باشد؛ داستان‌نویسی بی‌حاشیه و به دور از سر و صداهای رسانه‌ای که در خلوت خود می‌نویسد و اغلب کتاب‌هایش هم با استقبال مخاطبان و منتقدان ادبی و نیز توجه جایزه‌‌های ادبی روبه‌رو می‌شود.
کد خبر: ۱۰۴۵۲۹۵
باید انتخاب کنی تا جهان تو آغاز شود

از سال‌های ابتدایی دهه 60 که او در حلقه داستان‌نویسان مسجد جوادالائمه حضور داشت و قصه برای کودکان و نوجوانان می‌نوشت و در کیهان‌بچه‌ها منتشرشان می‌کرد تا امروز که پس از چندین و چند اثر موفق، رمان بالزن‌ها را منتشر کرده است، او هم برنده جایزه کتاب سال و جایزه یلدا بوده است و هم جایزه کتاب سال دفاع مقدس و جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعاتی. شاید بسیاری از علاقه‌مندان او را با رمان تحسین‌شده هیس بشناسند، اما در میان آثار او، رمان‌ها و داستان‌های موفق دیگری را هم می‌شود رصد کرد. حال، کاتب در رمان تازه‌اش، خلاف جریان‌های غالب ادبیات داستانی در ایران رفتار کرده است؛ خبری از واقع‌گرایی، اجتماعی‌نویسی نخ‌نما و تخیل‌های سطحی نیست و او جهانی را برای ما ساخته که در عین حال که عجیب و ذهنی است اما آن را درک و لمس می‌کنیم و با جهانش همراه می‌شویم. خالق وقت تقصیر، این روزها و در 51 سالگی، در اوج بلوغ قصه‌نویسی به سر می‌برد. با این‌که کمتر به گفت‌وگو تن می‌دهد، اما با ما درباره بالزن‌ها به گفت‌وگو نشسته است.

فرض بگیریم شما مخاطب بالزن‌ها هستید. اگر به قرائت این رمان بنشینید و تا حدود زیادی با تصاویر دوزخی و بن‌مایه‌هایی در باب مرگ رو به رو شوید، اثر را اثری استعاری می‌پندارید و دنبال معانی ثانوی می‌گردید یا نه، اثر را به مثابه داستانی واقع‌گرا منتها با قوانینی مختص خود می‌خوانید؟

یکی از نشانه‌های آثار هنری و ادبی دوران ما این است که آنها موجوداتی چندزیستی هستند. یعنی این آثار می‌توانند در ساحت‌ها و سطح‌های مختلف، هم‌زمان زندگی جداگانه‌ای داشته باشند و چند جور مختلف زندگی، رشد و حرکت کنند. به همین دلیل یک اثر هم می‌تواند بر مبنای استعاره و نماد شکل بگیرد و هم تن به قواعد دنیای رِئال بدهد و هم جهانی با قوانین خاص خود خلق کند.

چطور این لایه‌های متفاوت و گاه متضاد در کار یکدیگر اختلال ایجاد نمی‌کنند؟

این ساحت‌های مختلف مثل چرخ‌دنده‌های یک ساعت هستند. با آن که سرعت و حجم هر چرخ‌دنده در ساعت با چرخ‌دنده‌های دیگر یکی نیست،‌ اما در نهایت همه چرخ دنده‌ها به صورتی حرکت می‌کنند که در کار چرخ دنده‌ها و اجزای متحرک دیگر اشکالی ایجاد نکنند. شکل‌دهنده‌های زیادی مثل هارمونی وجود دارد که می‌تواند اجزا را با هم میزان کند. سرعت و جهت حرکت و قدرت هر چرخ‌دنده را هارمونی و باقی شکل‌دهنده‌ها تعیین می‌کند. گاهی ممکن است ما با رمان، فیلم یا نمایشی رو به رو شویم و حس بکنیم یک جای کار می‌لنگد و حتی تا آخر کار نتوانیم بفهمیم مشکل کجاست. اگر ساحت‌ها و مسیرهای مختلف هماهنگ نباشند یا لایه‌ها انعطاف کافی از خودشان نشان ندهند، مشکلات متعددی رخ می‌دهد. مساله انعطاف پذیری ساحت‌ها در این نوع آثار بیشترین دقت را هنگام طراحی می‌طلبد.

چه اتفاقی افتاده که این ماجرای انعطاف بین سطوح رخ می‌دهد؟

چون بر خلاف گذشته، در اینجا آن کسی که باید هارمونی را ایجاد کند نویسنده یا خالق اثر نیست. این سطح‌ها و لایه‌ها باید چنان متحرک و قابل انعطاف باشند که بتوانند با ذهنیت‌های متفاوت مخاطبانشان خودشان را هماهنگ کنند و باز به حرکت ادامه بدهند، چون با کوچک‌ترین مشکلی عقربه‌های این ساعت از حرکت می‌افتند و مخاطبان دیگر نمی‌توانند ذهنیت خودشان را با این ساعت به خودشان نشان بدهند. مخاطبان باید بتوانند با هر سطح نگاهی به وسیله ساحت‌ها و زمینه‌های مختلف اثر قسمت‌های مختلف خودشان را پوشش بدهند و این جاست که لایه‌ها و سطح‌های مختلف به هم وصل می‌شوند و کنار هم قرار می‌گیرند.

درآثار شما حتی اسامی شخصیت‌هایتان تاویل‌پذیرند، به عیان و روشنی. چرا باید اسم یک شخصیت صید باشد؟ تازه صیاد هم هست نه دام... چرا تردست؟ این رفتار آشکارا خطرناک است چون ترفندی برای تاویل‌پذیری متن و گسترش معنا به حساب می‌آید. این جهان با این حجم از استعاره قرار است ما را به کجا ببرد؟

استفاده از نماد و استعاره، امروز ابعاد وسیعی گرفته است. امروز دیگر استعاره و نماد آثار ما، واقعیت یا حقیقت را منعکس نمی‌کند، بلکه آن را می‌سازد. تصور ما از جهان و انسان را می‌سازد و بدون آن ما برای متصور کردن این جهان لغزنده و بی‌شکل دستمان خیلی خالی می‌شود. استعاره و نماد ما را به جنبه‌های مختلف چیزها می‌رساند. نظر ما را به سوی مقصدهای کوچک و بزرگی که قبلا مقصد ما نبوده یا اصلا نبوده، جلب می‌کند. گاهی بخش‌هایی از تفکرمان را ما به‌وسیله آنها کشف می‌کنیم و باعث رویت آنها می‌شویم. استعاره و نماد یک چیز غیرواقعی را تبدیل به چیزی واقعی و حتی واقعی‌تر از زندگی جاری‌مان می‌کند و این‌طوری است که یک جهان غیرواقعی به تجربه‌ شخصی ما بدل می‌شود. این شناخت مانند دیدن چیزهایی است که قبلا وجود نداشته و حالا در پس این روش و عدسی‌های جور واجورش می‌تواند وجود پیدا کند. استعاره و نماد،‌ ذهن مخاطب را به کار می‌اندازد و او باید دست به کار شود، چون دیگر نمی‌تواند بی‌حرکت و صامت گوشه‌ای بایستد و فقط تماشا کند. باید حالا مثل زندگی انتخاب کند؛‌ انتخابی دائمی که سر نوشت او را می‌سازد. بدون انتخاب او وجود ندارد. قانون این جهان این است: من انتخاب می‌کنم پس هستم. بدون انتخاب و جست و جو او راه به جایی نمی‌برد. در زندگی‌مان ممکن است اگر تو انتخاب نکنی برایت انتخاب بکنند و جای تو تصمیم بگیرند و تو را به سمت و سویی که مایل هستند ببرند، اما در این جهان اگر تو انتخاب نکنی کس دیگری هم نیست که انتخاب کند و همه چیز هنوز شروع نشده، تمام می‌شود. پس مجبوری انتخاب کنی تا جهانت آغاز شود. استعاره و نماد تو را وادار می‌کند که حرکت کنی. باید حرکت کنی و جزیی از مساله‌ات بشوی. پس این نوع آثار نمی‌گذارند بی‌حرکت مثل خواننده رمان‌های کلاسیک یک گوشه‌بنشینی و پا روی پا بیندازی و تماشا کنی. در اینجا انتخاب و دیدن مسائلت از پس این انتخاب‌ها به معنای پیدا کردن مسائلی برای دیدن وجود خودت است و دیدن مسائلت به مثابه شروع شدنت است. در مقابل این دست آثار مخاطب چاره‌ای ندارد ؛ یا باید به قواعد آن تن بدهد یا صورت مساله‌اش را پاک کند و این جهان را به حال خودش رها کند و برود.

ماجرای پایان باز سینمای فرهادی و محمدرضا کاتب!

فضای قصه‌‌های کاتب و سینمای اصغر فرهادی دو جهان متفاوت است، اما این دو جهان یک گرانیگاه دارند: پایان باز قصه‌ها! حتی می‌توان گفت بسیار پیش از آن‌که اصغر فرهادی در سینمای ایران، به پایان‌های باز فیلم‌هایش معروف شود، محمدرضا کاتب به دوری از جزم‌گرایی و قطعیت در قصه‌هایش شناخته می‌شد. اگر تلاش فرهادی به عادت‌دادن مخاطب سینما به مشارکت در طرح و توطئه نهایی انجامیده، کاتب نیز در جهان ادبیات داستانی توانسته، ذائقه مخاطبانش را به این سو تغییر دهد که بتوانند در تصمیم‌گیری شخصیت‌های قصه مشارکت کنند و از او نخواهند که تصویری یکه و کامل و لایتغیر را جلوی چشم آنها ترسیم کند. در بالزن‌ها نیز کاتب، به همان رویه سابق عمل کرده است و همچنان در این مسیر گام برمی‌دارد.

صابر محمدی

جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها