سید‌محمد الهی طباطبایی را باید یکی از منابع تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی دانست چرا که او یکی از مبارزان بنام است که به قول خودش ساواک در کتاب «یاران امام» نقش او را در جریان مبارزات و پیروزی انقلاب اسلامی بخوبی روشن کرده است.
کد خبر: ۱۰۰۲۸۴۸
قیام 29 بهمن تبریز از زبان یک شاهد عینی

سید‌محمد الهی، خواهرزاده آیت‌الله قاضی طباطبایی و برادرزاده علامه طباطبایی است و به‌واسطه فامیلی نزدیک با آنها در کانون مبارزات و تصمیم‌گیری‌های رهبران مبارزه دینی و فکری قرار داشت. وی در طول دوران مبارزاتی خود سه دفعه بازداشت شده است. نوبت اول در سال 43 به جرم‌ حمایت از آیت‌الله خمینی، سال50 به جرم حمایت از محمد حنیف‌نژاد و سال 54 به جرم اقدام مسلحانه برعلیه نظام شاهنشاهی.

سیدمحمد الهی تشکل‌های مبارزاتی تبریز را متشکل از دو گروه مبارز و نیمه مبارز تقسیم می‌کند و می‌گوید: تشکل مبارزاتی تبریز از دو گروه تشکیل شده بود. یک گروه طرفداران امام خمینی و گروه دیگر میانه رو بودند. این گروه دوم بعد از 15خرداد سال 42روش اصلاح‌طلبانه به خود گرفته بودند و بزرگ‌ترین مشکل و محدودیتی که طرفداران حضرت امام داشتند این بود که این گروه میانه‌رو روحیه نیمه مبارز داشتند، اما طرفداران حضرت امام بشدت مبارز بودند.

ماجرای قیام 29 بهمن

مبارز تبریزی درباره زمینه‌های شکل‌گیری قیام 29 بهمن تبریز می‌گوید: با موافقت مراجع تقلید قم وعلمای آذربایجان در منزل آیت‌الله قاضی طباطبایی تصمیم گرفته شد روز شنبه 29بهمن سال56 در مسجد حاج میرزا یوسف آقامعروف به مسجد قزلی در انتهای خیابان فردوسی تبریز‌، چهلم شهدای حادثه 19 دی قم به صورت رسمی برگزار شود.

الهی می‌گوید: مرحوم آیت‌الله قاضی با جنبش‌های دانشجویی، هیات‌های حسینی، بازاریان تبریز و علمای آذربایجان ارتباط بسیار نزدیکی داشت، بنابراین برای شرکت در این مراسم از همه آنها دعوت کرده بود.

در روز شنبه در ساعت معین 10صبح مردم برای شرکت در مراسم به مسجد رفتند، اما دیدند در مسجد قزلی تبریز بسته است یعنی پلیس اجازه نداده بود که در مسجد باز شود.

پلیس نیز با فحش و کلمات رکیک از مردم خواست که متفرق شوند. مردم پراکنده نشدند و با هجوم و فشار در مسجد را باز کردند. در این میان بین مردم و پلیس درگیری صورت گرفت و سرگرد حق‌شناس، رئیس کلانتری 6 تبریز، اول تیر هوایی شلیک کرد تا مردم متفرق شوند ولی تیر دوم را به سوی مردم شلیک کرد. تیر به محمد تجلا یکی از مبارزان اصابت کرد و او در جا شهید شد. من در این لحظه دقیقا در چهارراه فردوسی و خیابان جمهوری اسلامی جلوی دکه پلیس بودم که دیدم مردم به سرگرد حق شناس حمله کردند، سرگرد حق‌شناس و پاسبان‌ها کلاه در دست به طرف چهارراه فردوسی می‌دویدند و مردم آنها را دنبال می‌کردند. ساعت 10 و 30 دقیقه صبح بود که گروه‌های دانشجویی، هیات‌های حسینی و بازاریان و سایر گروه‌های انقلابی در مسیر خیابان فردوسی، سر بازار، خیابان جمهوری اسلامی مظاهر حکومتی را مورد حمله قرار دادند. مشروب فروشی‌ها، مراکز فساد، کاخ جوانان، ساختمان حزب رستاخیز و تمام جاهایی که از حکم مراجع تقلید سرپیچی کرده بودند به آتش کشیده شد.

سقوط تبریز

این مبارز ادامه می‌دهد: وضعیت تا ساعت 12 ظهر به همین شکل ادامه یافت‌. افراد پلیس و ساواک و دیگر ماموران حکومتی و دولتی در خیابان‌ها نبودند وبه پاسگاه‌ها عقب‌نشینی کرده بودند. یعنی شهر سقوط کرده بود. اوضاع به قدری با دقت طراحی شده بود که همشهریان ارامنه که ملزم به اطاعت از مراجع تقلید نبودند کوچک‌ترین صدمه و آسیبی ندیدند و مراکز کاری آنها هم اصلا خسارت ندید چون به سفارش آیت‌الله قاضی آنها از قبل شناسایی شده بودند.

وی با اشاره به این که درجریان این قیام، شعبه‌های بانک صادرات درتبریز بیشتر از همه جا به آتش کشیده شد، گفت: چون سهام بانک صادرات متعلق به یک فرد بهایی به نام ثابت پاسال بود بیشتر مورد تهاجم مردم قرار گرفت.

الهی تصریح کرد: نکته مهم و ظریفی که حتما باید اشاره کنم این است که در آن روز مردم مراکز دولتی و بانک‌ها را مورد حمله قراردادند، اما حتی یک ریال هم غارت مالی صورت نگرفت. سرانجام ظهر آن روز سرلشکر آزموده استاندارآذربایجان شرقی برای آرامش شهر از ارتش کمک خواست و ارتش تا ساعت 6 بعد‌ازظهر شهر را آرام کرد.

وی اضافه می‌کند: فردای قیام در بهمن سال56 من از طرف ساواک بازداشت شدم وچون سابقه داشتم درباره سازماندهی این برنامه توضیح خواستند و من اظهار بی‌اطلاعی کردم و البته آنها با این‌که باور نکرده بودند، اما مرا آزاد کردند. یعنی دیگر رژیم به‌قدری درمانده شده بود که حتی نمی‌توانست زندانیان را در بازداشت نگه دارد.

معصومه درخشان - روزنامه نگار

ضمیمه چمدان جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها