در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
به گزارش جام جم آنلاین به نقل از رکنا، چندی پیش زنی با مراجعه به دادسرای امور جنایی تهران از بازپرس پرونده اش خواست تا دختر گمشده اش را پس از 28 سال بی خبری به او بازگردانند.
این زن با بازپرس سیفی در شعبه چهارم دادسرای ناحیه 29 تهران گفت: سالها پیش به خاطر مشکلاتی که با همسرم داشتم حاضر شدم تا با 2 فرزندی که داشتم طلاق بگیرم و سرپرستی فرزندانم نیز به عهده شوهرم بود و هر چند وقت یکبار برای دیدن دخترانم به خانه شوهرم می رفتم.
وی افزود: مدتی گذشت و بی تاب فرزندانم شدم و تصمیم گرفتم یکی از فرزندانم را به خانه خودم بیاورم و دختر یک ساله ام نگار نیز پیش پدرش بماند. این کار را انجام دادم از آن به بعد گاهی اوقات به دیدن نگار می رفتم تا اینکه شوهر سابقم خانه اش را تغییر داد و دیگر نتوانستم دخترم را ملاقات کنم.
این مادر گریان گفت: 28 سال دوری دخترم را تحمل کردم اما دیگر نمی توانم هر شب خوابش را می بینم هر روز چهره اش را مجسم می کنم . شب ها در خیالم او را در آغوش می کشم و می خواهم واقعا دخترم را در آغوش بگیرم تا به آرامش برسم.
بدین ترتیب تیمی از ماموران پلیس آگاهی تهران به دستور بازپرس شعبه چهارم دادسرای ناحیه 27 تهران برای پیدا کردن سرنخی از پدر نگار وارد عمل شدند و خیلی زود توانستند خانه وی را پیدا کنند.
در ادامه پدر نگار که حمید نام دارد به دادسرا احضار شد و زمانیکه فهمید همسرش پس از 28 سال به دنبال دخترشان آمده شوکه شد و به ناچار راز پنهانی را فاش کرد.
این پدر به بازپرس پرونده گفت: وقتی از همسرم جدا شدم فرزندانم کوچک بودند و حتی نگارکه هنوز یکسال اش نشده بود و این درحالی بود که تنها بودم و هیچکس کمکم نمی کرد و به سختی سرکار می رفتم و از فرزندانم نیز نگهداری می کردم.
وی افزود: وقتی زنم خواست تا دختر بزرگترمان را با خودش به خانه ببرد پذیرفتم و مدتی نیز مادر بچه هایم به دیدن نگار می آمد اما نگهداری از نوزاد چند ماهه برایم سخت بود تا اینکه مجبور به تصمیمی تلخ گرفتم.
در همسایگی خانه ام زوج جوانی بودند که صاحب بچه نمی شدند و چون علاقه به بچه داشتند پیشنهاد دادم تا آنها دخترم را بزرگ کنند و آنها با شرط اینکه اسم نگار در شناسنامه آنها ثبت شود و من دیگر به سراغش نروم این پیشنهاد را پذیرفتند و من نیز شرط آنها را قبول کردم.
نگار یکساله بود که به خانه جدید رفت و من مدت ها از دور او را تحت نظر داشتم و می دیدم تا اینکه خانواده جدید دخترم از محل ما رفتند و من نیز به خاطر شرایطی که پیش آمده بود خانه ام را جابه جا کردم.
سالهاست که از دخترم بی اطلاع هستم اما چون زوج جوان، آدم های خوب و خانواده داری بودند خیالم راحت است که دخترم در شرایط بهتری از خانه خودم زندگی می کند و تربیت می شود.
با افشای این راز وبا اصرارهای مادر نگار بازپرس سیفی به کارآگاهان ماموریت داد تا خانواده جدید نگار را شناسایی کنند.
پدر ناتنی نگار شناسایی شد و زمانیکه فهمید خانواده دخترش به دنبال او می گردند در دادسرا حاضر شد و خواست تا پدر و مادر دخترشان زندگی آنها را برهم نزنند.
ناپدری نگار به بازپرس پرونده گفت: 28 سال از آن ماجرا می گذرد و حمید که در همسایگی ما زندگی می کرد یک روز به سراغم آمد و پیشنهاد داد تا نگار دخترخوانده ما شود.
وقتی پیشنهادش را با زنم شنیدیم خیلی خوشحال شدیم، چون آرزوی بچه دار شدن داشتیم و شرط گذاشتیم که اسم نگار در شناسنامه ما ثبت شود و حمید دیگر حق ندارد دخترش را از نزدیک ملاقات کند که او نیز پذیرفت.
28 سال از آن ماجرا می گذرد و نگار حالا برای خودش دانشجو شده و در این سالها نمی داند که ما ناپدری و نامادری اش اش هستیم و تمام سعی خودمان را کردیم که دخترمان زندگی آرامی داشته باشد.
وی ادامه داد: نگار 9 ساله بود که خدا یک دختر دیگر به ما داد و عشق علاقه ای که به نگار داریم با دختر خودمان هیچ تفاوتی ندارد و از شما می خواهیم که آرامش این زندگی را برهم نزنید و نمی توانم دختری را که 28 سال برایش زحمت کشیدم و مثل دخترم خودم است را از دست بدهم.
در این مرحله بازپرس پرونده با توجه به اینکه نگار باید خودش تصمیم می گرفت او را به دادسرا احضار کرد.
روز چهارشنبه 13 بهمن ماه نگار با اطلاع از سرنوشت زندگی اش پای در دادسرای امور جنایی تهران گذاشت و قبل از اینکه پدر و مادرش در شعبه حاضر شوند حرف آخر را زد.
نگار به بازپرس سیفی گفت: خانواده من همان کسانی هستند که مرا بزرگ کرده اند و هیچ وقت نمی توانم زنی را که من هنوز چند ماه داشتم ترکم کرده است مادر صدا بزنم.
وی ادامه داد: به پدرم حق می دهم که به خاطر شرایطی که داشت مرا در اختیار این خانواده قرار دهد و اگر بخواهد مرا ملاقات کند مشکلی ندارم ولی اصلا حاضر به دیدن مادرم نیستم.
بنا به این گزارش، نگار با توجه به سن قانونی اش تصمیم گرفت که در کنار خانواده ناپدری اش زندگی کند و قبل از اینکه پدر و مادرش پای در دادسرای بگذارند از دادسرا خارج شد.
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
kolan be ham nemikhore khabara , kodoom doroste?
ماجرای دختری كه نخواست مادر واقعیاش را ملاقات كند
اجتماع > اجتماعی - دخترجوانی كه ۲۸ سال پیش از مادرش جدا و به زوج جوانی كه نمیتوانستند بچهدار شوند سپرده شده بود، حالا میگوید حاضر نیست مادر واقعیاش را ببیند.
این پرونده مدتی قبل در شعبه چهارم دادسرای امورجنایی تهران به جریان افتاد. آن روز زنی با مراجعه به دادسرا به قاضی آرش سیفی گفت: سالها قبل با مردی ازدواج كردم و صاحب 2دختر شدیم اما پس از تولد دومین دخترم اختلاف من و شوهرم شروع شد. درگیری ما ادامه داشت تا اینكه از خانه قهر كردم و به شهرستان رفتم.
مدتی بعد وقتی دوباره به تهران برگشتم خبری از شادی دختر یكسالهام نبود. هرچه از شوهرم پرسیدم شادی كجاست جواب درستی به من نمیداد. یكبار میگفت خانه بستگانش است و باردیگر میگفت فوت شده. دختر بزرگم هم 3سال بیشتر نداشت و او هم چیزی از سرنوشت شادی نمیدانست. همین شد كه دختر بزرگم را با خود به شهرستان بردم و دیگر خبری از شوهرم نداشتم.
پس از گذشت 28سال تصمیم گرفتم با شكایت از شوهرم، دخترم شادی را كه حالا 29ساله است پیدا كنم چرا كه بهتازگی متوجه شدهام شوهرم در آن زمان به من دروغ گفته و شادی را به زوج جوانی كه نمیتوانستند بچهدار شوند، فروخته است.
اظهارات پدر
پس از گفتههای این زن، قاضی جنایی پدر شادی را به دادسرا احضار كرد. او در تحقیقات گفت: زمانی كه شادی یكساله بود و دختر بزرگم 3ساله، همسرم از خانه قهر كرد و رفت. او مرا با 2دختر كوچك در خانه تنها گذاشت و من در آن زمان نمیتوانستم از عهده كار بیرون و بزرگ كردن این دو دختر كوچك بربیایم.
وی ادامه داد: در همسایگی ما زن و شوهری جوان زندگی میكردند كه نمیتوانستند بچهدار شوند. همین شد كه شادی را به آنها سپردم و زوج جوان برایم شرط گذاشتند كه دیگر سراغی از شادی نگیرم. من هم بهخاطر شرایطی كه در آن زمان داشتم پذیرفتم و پس از آن شنیدم كه آنها برای دخترم شناسنامه گرفتند و مدتی بعد از آن محل رفتند. من دورادور از دخترم خبر داشتم اما چون به آن خانواده قول داده بودم كه برای آنها مزاحمت ایجاد نكنم سر قولم ماندم. حتی میدانستم كه شرایط زندگیاش خیلی خوب است و مشكلی ندارد و همین مرا آرام میكرد.
افشای راز 28ساله
جستوجو برای پیدا كردن خانوادهای كه سرپرستی شادی را بهعهده گرفته بودند با دستور قاضی شروع شد تا اینكه كارآگاهان با اطلاعاتی كه داشتند موفق شدند آنها را شناسایی كنند. این زوج جوان 8 سال پس از گرفتن سرپرستی شادی، خود نیز صاحب دختری دیگر شده بودند. این زوج وقتی در دادسرا حاضر شدند، از قاضی خواستند تا این راز را برای شادی فاش نكند اما با شكایت مادر شادی، قاضی جنایی چارهای جز بیان حقیقت به دختر 29ساله پیدا نكرد.
قاضی هفته گذشته را بهعنوان روزی برای ملاقات مادر و دختر تعیین كرد. آن روز دختر جوان كه حالا تحصیلكرده و زندگی موفقی در كنار مادر و پدرخواندهاش دارد زودتر از ساعت تعیین شده در دادسرا حاضر شد و عنوان كرد كه به هیچ عنوان حاضر به دیدن مادرش نیست. او گفت پدر و مادرش همانهایی هستند كه در این سالها او را بزرگ كرده و هرچه او خواسته برایش فراهم كردهاند.
شادی عنوان كرد كه فقط گاهی حاضر است پدرش را ببیند. اصرارهای قاضی هم تأثیری در تصمیم شادی نداشت و او به هیچ عنوان حاضر نشد مادرش را ملاقات كند و از دادسرا خارج شد. پس از آن مادر شادی با حضور در دادسرا درحالیكه بیصبرانه منتظر دیدن دخترش بود، وقتی متوجه شد كه شادی حاضر به دیدن او نیست، به گریه افتاد و عنوان كرد كه در آن زمان بهدلیل مشكلاتی كه پیش رویش بوده مجبور شده خانه و بچههایش را ترك كند و این شوهرش بوده كه در این سالها به او دروغ گفته است. در چنین شرایطی، قاضی جنایی این پرونده را مختومه اعلام كرد.
48581
چون حق خود میدانند تصا حب دختر را
و گفته باشند
اگر به مادرت روی آوری چنین و چنان
میكنیم
زود هورا نه زنید من شبیه
این را دیدم
ان خانواده ان چنان دختر را تهدید كرده بودند
كه اگر به سوی مادرت نگاه كنی , یك تار مو ی سرت
را سلامت نمیگذریم .
پس از چندین بار تشكیل دادگاه
معلوم شد , كه ان بچه از ترس این ها پشت به مادر كرده