قهرمان‌ها چه در قصه‌ها و دنیای خیال و چه در دنیای واقعی، انسان‌هایی خودانگیخته و بااراده هستند که همیشه یا دست‌کم یک بار در زندگی کاری می‌کنند کارستان. آنها نه آسمانی هستند نه بی‌عیب و نقص، اما می‌توانند الگو باشند؛ چون با همه اشتباهات و خطاهایشان، قدرت برخاستن، ایستادن، مقاومت کردن و از همه مهم‌تر توان ایجاد تغییر را دارند.
کد خبر: ۸۷۵۳۶۶
ماموریت تازه برای قهرمانان امروز

چنین تعریفی از قهرمان سریال‌های تلویزیونی را بیش از هر چیز می‌توان در نوشته‌های سعید نعمت‌الله دید که اغلب با استقبال مخاطب روبه‌رو می‌شوند. شخصیت‌هایی مانند غیاث که این روزها در سریال «پشت‌بام تهران» تماشاگرش هستیم، همچنان طرفدارانی دارد که از حیات سینمای کلاسیک و قواعد آن خبر می‌دهد. در سینمای کلاسیک، روایت‌ها براساس تقابل قهرمان و ضدقهرمان بنا نهاده می‌شود و قهرمان با همه خطاها و اشتباهاتش که البته او را زمینی، عینی و باورپذیر می‌کند، از نیروهای فوق‌العاده درونی برخوردار است که از نمونه‌های ایرانی چنین نیروهایی می‌توان به مرام، معرفت، انساندوستی و ظلم‌ستیزی اشاره کرد و این خصوصیاتی است که در غیاث، میکائیل، مدینه و قهرمانان پیش از او می‌توان دید.

بهره‌کشی از قهرمانان

با نگاهی شوخ‌طبعانه، هر قدر قهرمانان در دنیای قصه علیه ظلم‌ها و بدی‌ها و استثمار ایستادگی می‌کنند، در عوض خودشان ابزاری هستند برای جلب مخاطب بیشتر و تاثیرگذاری عمیق‌تر. همیشه بیشترین تلاش نویسندگان فیلمنامه‌های سینمایی و تلویزیونی تراشیدن پیکره‌ای جذاب‌تر برای قهرمان‌ها بوده است. چراکه آنها موفقیت و همراهی مخاطب را مدیون همین قهرمانان نازنین هستند، قهرمان‌هایی که برای خوب بودن با ظرافت تمام از مرزهای واقعیت گذشته و درجه و میزانی از نکویی را به نمایش می‌گذارند که برای مخاطب ستودنی و حتی حسرت‌انگیز است؛ هرچند اگر به طور منطقی در دنیای واقعی نتوان این میزان از خوب بودن را عملی کرد.

مهم‌ترین و اصلی‌ترین کارکرد قهرمان‌ها، ایجاد طرفدار و هواخواه است. مخاطب بخصوص جوانان و نوجوانان با قهرمان‌‌ها ارتباط حسی برقرار می‌کنند و از آنها الگو می‌گیرند. این ارتباط بیشتر از هر چیز برآمده از ویژگی‌های مشترک بین روحیه انسان در دوران جوانی است که به شکل اغراق شده‌ای در قهرمان‌ها دیده می‌شود. بسیاری از ما ابتدای جوانی اشتیاق فوق‌العاده‌ای برای تغییر جهان و ساختن دنیایی بهتر داریم؛ دنیایی به دور از ظلم و بی‌عدالتی که قهرمان‌ها معمولا به خاطرش، غریبانه می‌جنگند، به در و دیوار می‌زنند و گاه حتی طرد می‌شوند.

دنیای قهرمان‌ها، دنیای اغراق است؛ شور و عشق، خشم، مهربانی، گذشت و هر احساس مثبت یا به درد بخور دیگری در این دنیا رنگین‌تر و درخشان‌تر از دنیای واقعی است و حسابی به این کار می‌آید که مخاطب را تحت تاثیر قرار دهد. از همین رو قهرمانان می‌توانند در مخاطب خود شور، عشق، خشم، مهربانی، گذشت، معرفت و مرام و خیلی چیزهای دیگر را بیدار کنند.

قهرمانان خردمند

از آن زمان که فیلمفارسی‌ها قهرمان‌های لوطی، بامرام و بزن بهادر را معرفی می‌کردند تا امروز که در عصر ارتباطات زندگی می‌کنیم، جامعه ایرانی دچار تغییرات بسیار شده است. از یک سو احساس‌گرایی آرام آرام جای خود را به خردگرایی و بهره‌گیری از نیروی تعقل و تفکر می‌دهد و از سوی دیگر مشکلاتی که بعد از انقلاب برای کشور ایجاد شده بخصوص هشت سال جنگ، شرایط اقتصادی و دشورای‌هایی را که برای عامه مردم و قشر ضعیف جامعه ایجاد شده است، بی‌اخلاقی یا در بهترین حالت انفعال و بی‌تفاوتی به وجود آورده است.

در چنین شرایطی وقت آن رسیده که ماموریت تازه‌ای برای قهرمانان تعریف شود و نقش و کارکرد آنها شکل و شمایل متفاوتی به خود بگیرد. به نظر می‌رسد مخاطب امروز به قهرمانی نیاز داشته باشد که در کنار مرام، معرفت، انساندوستی و ظلم‌ستیزی به خردمندی هم تجهیز شده باشد. این قهرمان تازه باید بتواند مخاطبش را به بهره‌گیری از قدرت تعلق و تفکر در مواجهه با دشواری‌ها تشویق کند و به عنوان یک الگوی انسانی و نه یک الگوی بی‌عیب و نقص، دست مخاطبش را بگیرد تا راه برون‌رفت از مشکلات و دشواری‌ها را که عمدتا از خود فرد شروع می‌شود به او بیاموزد. قهرمان‌های نسل امروز نیز مانند گذشته می‌توانند خطا کنند، درگیر اشتباه شوند و به دوراهی‌های سخت و دشوار برسند، اما اجازه ندارند بر مبنای احساس پیش بروند و حق و توان انتخاب کردن را ندیده بگیرند؛ چراکه در این صورت توجه مخاطب را از دست خواهند داد و این برای قهرمان به معنای مرگ است.

شاید چنین قهرمانی، طرفداران سفت و سخت و پیگیری برای خودش دست و پا نکند و دیگر مخاطب امروز نخواهد پیرو یک قهرمان داستانی باشد، اما چنین قهرمانی می‌تواند بر ذهن و اندیشه مخاطبش تاتیر بگذارد، حتی اگر این تاثیرگذاری بسیار کوتاه باشد و او را به تفکر وادار کند حتی اگر نتیجه این تفکر قابل پیش‌بینی نباشد. جامعه جوان ما امروز بیشتر از همیشه نیازمند چنین قهرمان‌هایی است که در مسیر رسیدن به خردگرایی دستش را بگیرد و به عنوان یک نیروی کمکی او را در پیش رفتن یاری کند، اما تعداد نویسندگانی که براساس قواعد کلاسیک فیلمنامه بنویسند بسیار کم هستند و تعداد کمتری می‌توانند چنین قهرمانانی خلق کنند. جای قهرمان‌های خردمند و موثر که به ذهن و جان مخاطبان تاثیر بگذارند، این روزها بدجور در سینما و تلویزیون ما خالی است.

الف . دیوسالار

جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها