نگاهی به سبک‌های طنزپردازی در سریال‌های تلویزیون

ماموریت ویژه طنازان

به بهانه بازپخش مجموعه‌های تلویزیونی

طنزهایی که حالمان را خوب می‌کند

بازپخش مجموعه‌های پرطرفدار تلویزیونی در سال‌های اخیر جایگاه ویژه‌ای را در کنداکتور پخش شبکه‌ها به خود اختصاص داده که مخاطبان پروپاقرصی هم دارد.
کد خبر: ۸۷۱۰۶۱
طنزهایی که حالمان را خوب می‌کند

پس از افتتاح شبکه آی‌فیلم که عمده تمرکز خود را روی بازپخش مجموعه‌های تلویزیونی قرار داده، طرفداران این آثار به سمت شبکه فوق رفته و هسته مرکزی مخاطبان آی‌فیلم را تشکیل دادند.

اما پاییز امسال دیگر شبکه‌ها نیز به آی‌فیلم پیوسته و برخی محبوب‌ترین کارهای خود را روی آنتن بردند که به این بهانه نگاهی به این آثار می‌اندازیم.

چک برگشتی: پیامی اخلاقی با چاشنی کمدی

شبکه یک سیما در اقدامی غیر‌منتظره در ساعت 10 شب مجموعه چک برگشتی به کارگردانی سیروس مقدم را روی آنتن برده که با توجه به نزدیکی به انتخابات مجلس شورای اسلامی جالب به نظر می‌رسد.

سیروس مقدم که علاقه زیادی به سوژه‌های جامعه محور دارد، این بار نیز با قرار دادن قهرمان داستانش به نام لطیف در موقعیتی بحرانی داستان را پیش برده و از خلال آن به یک کمدی تلفیقی دست پیدا کرده است.

سیر حوادث در فیلمنامه چک برگشتی برخلاف نمونه‌های مشابه‌اش بسیار سریع بوده که این امر تمرکز مخاطبان را سلب کرده و اجازه تنفس را به آنان نمی‌دهد.

در واقع صحت و صفایی به‌عنوان نویسندگان فیلمنامه بسیاری از ضعف‌های موجود در کارشان را که شتابزدگی بسیار نیز در آن به چشم می‌خورد از این طریق پوشانده و با برهم زدن تمرکز مخاطب به هدف خود رسیده‌اند.

برای مثال به صحنه‌های پس از تصادف اتومبیل احمد با پلاکارد انتخاباتی دکتر مشرفی و حوادث پی‌در‌پی پس از آن توجه کنید که اجازه تمرکز کافی را نیز به مخاطبان خود نمی‌دهد.

ایده مرکزی فیلمنامه چک برگشتی (به زندان افتادن لطیف برای مهریه) ایده فوق‌العاده خوبی برای شروع کار بوده، اما شرط کافی برای پیشبرد داستان به حساب نمی‌آید.

در واقع صحت دست روی موضوع تراژیکی گذاشته که برخی مردم را درگیر خود کرده و مشکلات بسیاری را برایشان به وجود آورده است.

حال خنداندن مخاطب با توجه به تلخی موضوع، کار دشواری است که نویسندگان چک برگشتی با متوسل شدن به نوعی کمدی پوچ و سیاه تا حدودی موفق به انجام آن شده‌اند.

دکتر مشرفی را می‌توان یکی از بهترین شخصیت‌های چک برگشتی به حساب آورد که اخلاقگرا‌بودنش بسیار خوب و باورپذیر از کار درآمده و به باور مخاطب می‌نشیند.

ارتباط او با لطیف نیز که از نیمه‌کار به بعد به محور داستان تبدیل شده تا حدودی خوب از آب درآمده و تضادهای فکری میان این دو به خلق لحظاتی مفرح کمک شایانی کرده است.

مقدم، بازیگرانش را نیز از میان همکاران قبلی‌اش برگزیده و تنها چند بازیگر دیگر را به آن افزوده است. امیر جعفری برای نقش لطیف انتخاب بسیار مناسبی بوده که بازی کاملا بیرونی‌اش در خدمت نقش قرار دارد.

با این حال ضعف‌های موجود در این شخصیت بازی جعفری را نیز تحت‌الشعاع خود قرار داده است.

هدایت هاشمی که خاطره بازی‌های درخشانش در پایتخت و فیلم‌هایی همچون «لطفا مزاحم نشوید» و «یه حبه قند» در یادها مانده، انتخاب فوق‌العاده‌ای برای نقش دکتر مشرفی بوده است.

چهره مظلوم و همدلی‌ برانگیز هاشمی تناسب خوبی با ویژگی‌های نقش داشته و آن را بیش از پیش تقویت کرده است.

انتخاب یک لهجه خاص بی‌آن‌که به منطقه‌ای خاص تعلق داشته باشد، چالش بزرگی برای هدایت هاشمی بوده که با موفقیت از آن بیرون آمده است.

هومن برق‌نورد نیز در نقش احمد فراتر از انتظار ظاهر شده و کلیشه یک آدم بی‌دست و پا و بیش از اندازه مظلوم را به بهترین شکل ایفا کرده است.

حفظ یکدستی لحن صدا مهم‌ترین وجه بازی برق‌نورد بوده که با مهارت به انجام رسانده است. در آخر باید گفت چک برگشتی با همه ضعف‌ها و قوت‌هایش، تلاش شایسته‌ای برای انتقال پیامی اخلاقی، آن هم به دور از اغراق است که مخاطب را به‌اندکی تامل وا‌می‌دارد.

مرد هزار چهره: مردی که اشتباهی بود

مهران مدیری بدون شک یکی از موفق‌ترین چهره‌های تلویزیونی است که نامش به یک برند تجاری تبدیل شده و مخاطب با دیدن آن روی یک اثر تلویزیونی به تماشای آن می‌نشیند.

در اواخر دهه 80 مدیری برای ایام نوروز مجموعه‌ای تحت عنوان مرد هزار چهره را روی آنتن برد که به‌شدت مورد استقبال مخاطبان هم قرار گرفت.

قهرمان این مجموعه مرد نه‌چندان جوانی به نام مسعود شصتچی است که از شیراز به تهران آمده و هر بار با شخصی اشتباه گرفته می‌شود.

مدیری که خود این شخصیت را بازی کرده تعمدا آن را به سمت یک بلاهت شیرین از جنس کمدی کلاسیک‌ها برده و از این اشتباه گرفتن‌های کمدی موقعیت درخشانی را خلق کرده است.

برای مثال، می‌توان به حضور شصتچی در بیمارستان اشاره کرد که آن را خانواده‌ای عجیب و غریب و به‌شدت فانتزی اداره می‌کنند.

همین‌طور حضور اشتباهی وی در کلانتری و به دست گرفتن ریاست آن که سلسله شوخی‌های درخشانی را شکل داده است.

بدون تردید ستاره مرد هزار چهره پس از فیلمنامه خوبش، خود مدیری در مقام کارگردان و بازیگر است که به شخصیت مسعود شصتچی با همه ابعاد فانتزی‌اش جان بخشیده و در سکانس آخر (دادگاه) روی دیگری از توانایی‌اش در بازیگری را به رخ مخاطبان خویش می‌کشد.

تکیه‌کلام‌ها در کمدی‌های تلویزیونی همیشه جایگاه خاصی داشته‌ که این مجموعه هم از این قاعده مستثنا نبوده و تکیه‌کلام‌های مسعود شصتچی نیز خیلی زود مورد توجه مخاطبان قرار گرفت.

در کنار آنها باید به بازی‌های منسجم و یکدست گروه بازیگران مرد هزار چهره هم اشاره کرد که مکمل‌های خوبی برای مدیری بوده‌اند.

در آخر هم بد نیست به صحنه پایانی مرد هزار چهره پس از سکانس دادگاه اشاره کنیم که در آن بار دیگر شصتچی را با فرد مشهور دیگری اشتباه گرفته و به مخاطب نوید تولید سری بعدی را می‌دهد.

پایتخت۴: همچنان موفق در خلق کمدی

پربیننده‌ترین مجموعه تلویزیونی 30 سال اخیر تلویزیون که دنباله‌هایش به 4 رسیده و احتمالا در آینده‌ای نه‌چندان دور شاهد تولید قسمت‌های دیگری هم از آن خواهیم بود.

اتفاقی که در شبکه‌های تلویزیونی جهان هم رخ داده و بعضا یک مجموعه تا سال‌ها ادامه پیدا کرده و همچنان مخاطبان خود را حفظ کرده است.

پایتخت 4 برخلاف این‌گونه آثار از پایان قسمت سوم که با قهرمانی نقی در مسابقات کشتی جهانی پیشکسوتان همراه بود، آغاز نشده و شروع متفاوتی برای آن تدارک دیده شده است.

همسر ارسطو (راحله چانگ) در سانحه سقوط هواپیما به شکل مبهمی جان خود را از دست داده و حال ارسطو در شهر خود (علی‌آباد) مشغول برگزاری مراسم عزاداری برای اوست.

شروعی مناسب از جنس این مجموعه که داستانک‌های دیگری هم درون خود داشته که می‌تواند قصه را در 26 قسمت گسترش داده و به‌راحتی پیش ببرد.

از طرف دیگر، عزادار بودن ارسطو و نقی بهانه را به دست مقدم و گروهش داده تا این دو را زیر گریمی سنگین و اغراق شده ببرند و از این طریق مخاطبان خود را بخندانند.

در این میان، داستانک مربوط به انتخابات شورای شهر نیز به آن اضافه شده که هما به شکل غیرمنتظره‌ای در آن به پیروزی رسیده است.

فضای انتخابات شورا و رقابت میان نامزدها می‌توانست به یک داستانک فوق‌العاده در این کار تبدیل شود که تنابنده و خشایار الوند از کنار آن عبور کرده و نقطه آغاز داستان خود را نقطه پایان انتخابات فوق گذاشته‌اند.

در حقیقت، موضوع یاد شده بهانه‌ای برای ورود شخصیتی جذاب به نام بائو به داستان شده که در انتخابات شکست خورده و با نقی معمولی کشمکش‌های زیادی دارد.

از طرف دیگر، علاقه بابا پنجعلی به مادر بائو و خواستگاری آنها نیز در دل این داستان گنجانده شده که بیش از پیش قضیه را پیچیده کرده است.

الوند و تنابنده به عنوان نویسندگان پایتخت 4 روی یک اصل ثابت و کلیشه شده در اینجا هم مانور داده‌اند که آن هم چیزی جز خرابکاری‌های نقی که خود را عقل کل هم می‌داند، نیست.

اصلی مهم و کلیدی که بخش مهمی از شوخی‌های پایتخت‌ها را شکل داده و به یکی از خصوصیات برجسته نقی تبدیل شده است.

از طرف دیگر، الوند و تنابنده شخصیت‌های جذاب دیگری همچون: بائو، سوسن (خواهرزاده اوس موسی) و... را به شخصیت‌های ثابت کار اضافه کرده و در کنار آنها رحمت را هم از حاشیه خارج کرده و در متن شوخی‌ها قرار داده‌اند.

با همه اینها همچنان بار اصلی پایتخت به دوش محسن تنابنده و احمد مهرانفر در غیاب مهران احمدی است که در این سال‌ها به هماهنگی فوق‌العاده‌ای با یکدیگر رسیده و پاسکاری‌های درخشانی جلوی دوربین سیروس مقدم دارند.

نکته دیگر این‌که مقدم برخلاف سه قسمت قبلی این بار از حرکات عجیب و غریب دوربین پرهیز کرده و کیفیت بصری بهتری به کلیت کار بخشیده است.

خانه به دوش و کمدی از جنس زندگی

رضا عطاران در دهه 80 دست به تولید چند مجموعه کمدی برای تلویزیون زد که بدون استثنا همگی آنها در جلب نظر مساعد مخاطبان موفق بوده‌ است.

بخش مهمی از این موضوع به شناخت دقیق و کامل عطاران از جامعه و طبقات مختلف آن به ویژه طبقات پایین دست آن برمی‌گردد که علاوه‌بر عمق بخشیدن به شخصیت‌ها به خلق شوخی‌هایی درخشان منتهی شده است.

خانه به دوش را می‌توان یکی از موفق‌ترین ساخته‌های عطاران به حساب آورد که حول محور خانواده‌ای پنج نفره از طبقه پایین جامعه می‌گردد که حوادث مختلفی را از سر می‌گذرانند و سر آخر به آرامشی دلنشین می‌رسند.

آقا ماشاالله به‌عنوان قهرمان داستان، مرد درستکار و حلال‌خوری است که به سختی از راه‌های مختلف مثل: هندوانه فروشی و مسافرکشی خرج خانواده‌اش را درمی‌آورد.

در نقطه مقابل او باجناقش (اصلان) قرار داد که زمانی شریک ماشاالله بوده و حال پس از چند سال به ثروتی هنگفت رسیده است.

عطاران به روش کلاسیک این دو را در مقام قهرمان و ضد قهرمان در برابر هم قرار داده و از تقابل این دو، داستان خود را پیش برده است.

آشنایی ماشاالله با مردی به نام بیات که آشنایی‌ای هم با اصلان دارد، نقطه عطف فیلمنامه خانه به دوش را رقم می‌زند که پیچ خوبی به داستان داده و بار تعلیق آن را بالا می‌برد.

ماشاالله با همه اغراق‌های به کار رفته در آن یکی از جذاب‌ترین شخصیت‌های کمدی‌های سال‌های اخیر تلویزیون به حساب می‌آید که شوخی‌های فوق‌العاده‌ای را شکل می‌دهد.

برای مثال می‌توان به پلان‌های دو نفره او با علی (پسرش) و به خصوص همسرش (ناهید) اشاره کرد که همچنان پس از چند بار بازپخش همچنان شیرینی خود را از دست نداده‌ است.

حمید لولایی که در کمدی‌های تلویزیونی بسیار ایفای نقش کرده، در خانه به دوش فوق تصور ظاهر شده و به بهترین شکل ممکن به شخصیت ماشاالله عینیت بخشیده است.

از شکل راه رفتن و ادای دیالوگ گرفته تا واکنش‌های انفجاری‌اش که همگی یک کل واحد را شکل داده‌اند.

مریم امیرجلالی هم در نقش ناهید مکمل فوق‌العاده‌ای برای لولایی بوده که عصبی‌مزاج بودنش اغراق‌آمیز جلوه نکرده و به جزئی از این شخصیت تبدیل شده است.

عطاران در خانه به دوش تلاش فراوانی برای روایت قصه‌ای سر‌راست و باورپذیر به خرج داده بی‌آن‌که آدم‌ها را به قضاوت بنشیند.

به همین دلیل هم مخاطب از هر گروه و طبقه اجتماعی شخصیت‌های خانه به دوش را باور کرده و با فاصله به آنها نمی‌نگرد.

قطار ابدی: هجو شیرین قصه‌های آشنا

در سال‌های پایانی دهه 70 که موجی از کمدی‌های تلویزیونی به راه افتاده بود، یک مجموعه بیش از بقیه به چشم آمد که سرشار از خلاقیت بود.

قطار ابدی ساخته مشترک رضا عطاران و بهروز بقایی که هر دوی آنها در آن ایام در زمینه کودک و نوجوان کارهای موفقی همچون: دنیای شیرین و... را تولید کرده بودند.

این دو برای روایت داستان‌های خود از قالب اپیزودیک بهره گرفته و با بهره‌گیری از آن به هجو داستان‌هایی پرداختند که برای مخاطبان کاملا آشنا به نظر می‌رسیدند.

برای مثال می‌توان به داستان حسن کچل، شهرزاد قصه‌گو، نرون و رابین هود اشاره کرد که در تمامی آنها فانتزی شیرینی موج می‌زند.

در اولی با حسن کچلی روبه‌روییم که هر بار برای به دست آوردن سیب‌هایی که برای بیرون کشیدنش از خانه، بیرون آن چیده شده، ترفندی به کار می‌برد.

رابین هود بدون شک جذاب‌ترین بخش قطار ابدی است که هجوی تمام‌عیار بر این داستان فانتزی ـ تخیلی به حساب می‌آید.

رابین هود سرانجام با ماریا ازدواج کرده و حال برای تامین مخارج زندگی به هر دری می‌زند و در عین حال از سرکوفت‌های ماریان هم بی‌نصیب نیست!

نویسندگان قطار ابدی در این آیتم رابین هود را از قالب تخیل خارج کرده و به یکباره وارد زندگی روزمره کرده‌‌اند که همین امر به خوبی مخاطبان را می‌خنداند، البته مخاطبانی که با جنس کمدی ـ فانتزی آشنایی داشته و مختصات آن را باور داشته باشند.

آیتم مربوط به نرون هم فوق‌العاده از کار درآمده و جنون کمدی در آن کاملا به چشم می‌خورد که در دیالوگ‌های نرون در پاسخ به کارگری موسوم به اوس مارکوس به اوج خود می‌رسد!

آیتم تیمارستان هم دیگر بخش درخشان قطار ابدی است که شوخی‌های فوق‌العاده‌ای در آن دیده می‌شود که برای مخاطب جذاب به نظر می‌رسد.

انتخاب درست بازیگران یکی دیگر از نقاط قوت این مجموعه به حساب می‌آید که به بهترین شکل به این تیپ‌های کاریکاتوری جان بخشیده‌اند.

حمید لولایی در دو نقش نرون و یکی از بیماران روانی عالی ظاهر شده است که در دومی به خوبی صداسازی کرده و بار کمیک نقش را بالا برده است.

پس از او به رضا عطاران در اپیزود تیمارستان می‌رسیم که در مرز باریک عقل و جنون در حرکت است و بیش از بقیه دکتر تیمارستان را آزار می‌دهد.

مجید صالحی نیز به‌خصوص در اپیزود رابین هود متفاوت از تمامی نقش‌هایش در تلویزیون ظاهر شده است که مکمل خوبی همچون: فرهاد بشارتی دارد.

عین حال نباید از نقش بیرنگ هم به عنوان تهیه‌کننده در موفقیت قطار ابدی بی‌تفاوت گذشت که ردپای او و سبک ‌کاری‌اش در بخش‌های زیادی از کار به چشم می‌خورد.

قطار ابدی یکی از معدود نمونه‌های موفق فانتزی ـ کمدی است که چه در متن و چه در اجرا خوب از آب درآمده و همچنان پس از گذشت 15 سال از تولیدش همچنان طراوت و شادابی خود را حفظ کرده است.

محمد جلیلوند

ضمیمه قاب کوچک

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها