یادداشت و خاطره‌ای از «محمد صالح علاء»

باستان‌شناسی «عشق و نفرت» در روابط ما ایرانی‌ها

جام جم سرا:‌ شده در مقابل دعوای دو نفر در خیابان سکوت کرده باشید و عبور؟ شده در مقابل جیغ کشیدن زنی که زورگیران کیف او را قاپیده‌اند، عکس‌العملی از خود نشان نداده باشید؟ شده در مقابل دیدگانتان، شیشه ماشینی را بشکنند و اموالی را به سرقت ببرند و فقط شما پوزخندی خشک و خالی تحویل داده باشید؟
کد خبر: ۷۷۱۴۸۶
جای خوشحالی‌ست که ما هنوز بی‌عاطفه نشده‌ایم!

همه این انفعال فقط از ترس و زور بازوی خشونت‌طلبان است یا که موضوع چیز دیگری نیز می‌تواند باشد؟ چگونه است که ما در فکر و خاطر و خیال خود در مواقعی داوطلب کمک و انجام کاری می‌شویم، اما در عالم وافع، وانهاده‌تر از همیشه خود هستیم؟ امروز می‌خواهم ارجاعتان بدهم به یک مدل!
بازی معمای داوطلب، وضعیتی را مدل می‌کند که در آن هریک از N بازیکن با تصمیم‌گیری درباره این‌که یک قربانی کوچک بدهند که از آن همگی سود ببرند یا سواری رایگان بگیرند، مواجهند. به ‌عنوان مثال، سناریویی را در نظر بگیرید که برق یک همسایه‌ای بکل رفته ‌است. تمامی ساکنان می‌دانند که شرکت برق مشکل را برطرف خواهد کرد تا زمانی که حداقل یک‌ نفر با آنها تماس بگیرد و آنها را مطلع سازد که در این صورت برای آن فرد هزینه‌ای را در بر خواهد داشت.
اگر هیچ‌ کس داوطلب نشود، بدترین نتیجه ممکن برای تمامی شرکت‌کنندگان به‌دست می‌آید. اگر یک‌ نفر تصمیم بگیرد که داوطلب شود، بقیه افراد از این‌که هیچ کاری نکرده‌اند سود می‌برند.
یک کالای عمومی تولید می‌شود تنها اگر حداقل یک شخص داوطلب شود تا یک هزینه قراردادی را بپردازد. در این بازی، تماشاگران به‌ طور مستقل در این امر که آیا خودشان را برای سود گروه قربانی کنند یا نه تصمیم می‌گیرند. به دلیل این‌که داوطلب هیچ سودی نمی‌برد، انگیزه بیشتری برای سواری رایگان گرفتن وجود دارد تا قربانی شدن برای گروه. اگر هیچ‌کسی داوطلب نشود، همه می‌بازند.
پدیده‌های اجتماعی اثر تماشاگر و توزیع مسئولیت بشدت با معمای داوطلب در ارتباطند.
مانگو (موش خرمای آفریقایی) معمای داوطلب را در طبیعت به نمایش درمی‌آورد. یک مانگو بیشتر به‌عنوان نگهبان عمل می‌کند و بقیه به‌دنبال غذا می‌گردند. اگر یک درنده نزدیک شود، مانگوی نگهبان، برای هشدار فریاد می‌زند تا بقیه بتوانند برای امنیت پنهان شوند. با این حال، نوعدوستی این مانگو، او را در خطر دید درنده قرار می‌دهد.
داستان قتل کیتی جنوز اغلب به‌ عنوان یک مثال کلاسیک از معمای داوطلب به کار می‌رود. کاترین (کیتی) جنوز، زنی بود که در مارس ۱۹۶۴ در نزدیکی خانه خود در شهر نیویورک به‌طرز بی‌رحمانه‌ای کشته شد. ٣٨نفر شاهد قتل او بودند، اما با این که او نزدیک به نیم‌ساعت در خیابان فریاد می‌زد، هیچ‌کس به‌ طور جدی به کمک او نشتافت.
بسیاری آن را به بی‌عاطفه‌ شدن شهروندان شهرهای بزرگ نسبت دادند. بی‌تفاوتی به همسایگان و مشکلات آنها یک بازتاب (رفتار) شرطی‌شده زندگی در نیویورک و دیگر شهرهای بزرگ است.
روزنامه‌نگاران، روانپزشکان، جامعه‌شناسان و بسیاری دیگر درصدد توضیح این بی‌عملی شاهدان برآمدند. بخصوص روانشناسان اجتماعی تلاش کردند تا شرایطی را که تحت آن یک تماشاچی به شخص گرفتار کمک می‌رساند، فهم‌ کنند. خیلی زود آزمایش‌ها نشان داد که برخلاف تئوری‌های محبوب، مردم شهرهای بزرگ نسبت به درد و رنج همنوعان‌شان بی‌تفاوت نیستند. آزمایش‌ها نشان می‌داد که هرگاه تنها یک‌نفر شاهد رنج و محنت دیگری باشد، احتمال کمک بسیار بالا خواهد بود؛ با افزایش تعداد شاهدان اما، نه‌تنها از احتمال آن‌که یک فرد معین (از پیش نشانه‌گذاری‌شده برای محقق) پیشنهاد کمک بدهد، کاسته می‌شود، بلکه حتی از احتمال آن‌که حداقل یک‌نفر پیشنهاد کمک بدهد کاسته می‌شود.
روانشناسان اجتماعی سه عامل را در توضیح این یافته‌های تجربی مهم می‌دانند:
توزیع مسئولیت: هرچه جمع بزرگتر باشد، از بار روانی و هزینه کمک‌ نکردن کاسته می‌شود. بازدارندگی تماشاچیان: هرچه جمع بزرگتر باشد، شرم و خجالت فرد یاری‌رسان از این‌که کمکش مناسب نباشد، بیشتر می‌شود.
تأثیر اجتماع: انسان‌ها، مقتضی‌بودن کمک خود را از رفتار دیگر افراد گروه استنباط می‌کنند. در جمع‌های بزرگ، عدم‌مداخله هر فرد، به دیگران این علامت را می‌دهد که احتمال آن‌که این مداخله مناسب باشد کم است.
می‌بینید چه می‌شود که ما این گونه می‌شویم؟ کدام‌یک از سه عامل بالا، عامل بی‌عملی ما شده‌اند؟ کدام‌یک را باید اصلاح کرد؟ کدام‌یک؟
البته این مدل یک نتیجه خوب برای ما دارد! و آن این است که خوشحال باشیم؛ ما هنوز بی‌عاطفه نشده‌ایم.(سعید اصغرزاده/شهروند)


*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر می‌شود.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها