دکتر سیمین دانشور خاطرات جالبی از دیدار با امام موسی صدر دارد.
کد خبر: ۷۱۱۶۱۵
حسودی نیما به امام موسی صدر

در یکی از این خاطرات آمده است:

یما به موسی صدر حسودی اش شد. موسی صدر خیلی خوش تیپ بود. حالا لیبی (قذافی) یا گمش کرده یا کشتدش، نمیدونم. غروب بود. موسی صدر اومد، در زد. اون یکی از زیباترین مردهای دنیا بود.چشمهای خاکستری، درشت، زیبا. لباس آخوندیش هم شیک، از این سینه کفتری ها. من در رو باز کردم. گفتم ببینم! شما امامی، پیغمبری! تو حق نداری اینقدر خوشگل باشی!

خندید. گفت: جلال هست؟گفتم: آره، بیا تو. اومد تو. نیمام که همیشه اینجا بود. دیگه من نرسیدم چایی به نیما بدم.نیما تو خاطراتش نوشته که: سیمین محو جلال امام موسی صدر شد و چایی ما رو خودش نداد و منم چایی نخوردم. موسی صدر سه چهار روز اینجا موند. نیما خیلی حسودیش شد. نیما خیلی وسواسی بود.باید چایی رو خودم می‌ریختم. تفاله نداشته باشه. سرش هم اینقد خالی باشه. خودمم می‌دادم بهش. بعد سه چهار روز موند و بعد ما رفتیم قم. او رئیس نهضت امل در لبنان بود. سووشون رو او به عربی ترجمه کرد. آورده بود برامون. بعد ما رو به قم دعوت کرد که دیگه بیرونی و اندرونی بود. ولی می‌دیدمش. شام و نهار اینا می‌دیدیمش.

وبلاگ شرح صدر به نقل از مجله‌ گوهران(ویژه‌ نیما یوشیج)، 13 دی 1385

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها