نگاهی به برنامه‌های ادبی صدا و سیما

ادبیات در هزارتوی رسانه

نسبت بین ادبیات و رسانه ملی آنقدر پیچیده و چند لایه است و آنقدر حرف‌های ناگفته‌ای در پس خود دارد که می‌توان درباره آن نه مقاله و یاداشت که کتاب نوشت. واقعیت این است که بازخوانی ادبیات در رسانه ملی را در چند ساحت مختلف می‌توان ردیابی کرد که هرکدام به مباحث کارشناسی و تحلیل‌های دامنه‌دار نیازمند است.
کد خبر: ۷۰۸۹۱۶
ادبیات در هزارتوی رسانه
مثلا زبان معیار در رسانه ملی بویژه در بخش‌های خبری و رسمی‌تر رادیو و تلویزیون اهمیت زیادی دارد و بشدت در شکل‌گیری و تثبیت الگوهای صحیح زبانی در جامعه و فرهنگ عمومی تاثیر می‌گذارد. یا چگونگی بازنمایی ادبیات محاوره‌ای در تولیدات نمایشی تلویزیون، یا تاثیراتی که ادبیات و زبان رسانه‌ای در قبض و بسط گفتاری و فرهنگی در سطوح مختلف جامعه دارد، جای تامل دارد.

چند سال پیش برخی​ کارشناسان زبان فارسی نسبت به استفاده از برخی واژه‌ها​ یا حتی شکل‌گیری نوعی زبان فانتزی در رسانه ملی که از طریق مجموعه طنز «شب‌های برره» به جامعه نفوذ کرده بود، و زبان گفتار مردم را حتی در مناسبات اداری تحت تاثیر خود قرار داده بود، انتقاد کردند. هرچند بحث تکیه‌کلام‌ها در رسانه ملی و تبدیل آن به مدل‌های زبانی، ‌گفتاری در سطح جامعه خود بحث مفصلی است که فقط گوشه‌ای از نسبت ادبیات و رسانه ملی و تاثیرات متقابل آن را نشان می‌دهد.

در این رویکرد ادبیات به‌عنوان یک ابزار و تکنیک در نسبت با رسانه و کارکردهای آن مورد واکاوی قرار می‌گیرد، اما ادبیات در عین این‌که به‌عنوان ابزار و تکنیک در خدمت رسانه قرار می‌گیرد، به‌عنوان یک منبع و مرجع یا موضوع و مفاد هنری‌ ـ فرهنگی دستمایه ساخت برنامه‌های تلویزیونی نیز قرار می‌گیرد و به سوژه‌ای رسانه‌ای بدل می‌شود.

اگر حوزه‌های مختلف اجتماعی و تاریخی را معیار بسترسازی برای ساخت برنامه‌های تلویزیونی قرار دهیم، بدون شک هیچ کدام به اندازه ادبیات و شخصیت‌های ادبی فرهنگ و زبان فارسی نمی‌تواند دستمایه این فرآیند تولیدی قرار بگیرد.

اما باوجود گنجینه غنی ادبی که داریم، تهیه‌کنندگان و برنامه‌سازان تلویزیونی آنچنان که شایسته است از ظرفیت‌ها و ظرافت‌های ادبی در تولیدات رسانه‌ای بهره نبرده‌اند.

کافی است به حافظه تاریخی‌ - تصویری خود مراجعه کنید، ببینید چند برنامه تلویزیون یا رادیویی را به یاد می‌آورید که ادبیات‌محور بوده و در ذهن شما ماندگار شده است. حتی شاید دوستداران و علاقه‌مندان جدی ادبیات که مخاطبان خاص برنامه‌های ادبی هستند، کمتر از انگشتان یک دست برنامه ادبیات‌محور را به یاد نیاورند.

این در حالی است که ادبیات در فرهنگ و تمدن ما عقبه طولانی داشته و کمتر ایرانی پیدا می‌شود که مثلا شعر و ضرب‌المثل به یاد نداشته باشد؛ حتی بسیاری از پیرمردان قدیمی که سواد خواندن و نوشتن هم نداشتند، اشعاری از شعرای معروف ایرانی را حفظ بودند. با این حال باید پرسید چند درصد از فیلم و سریال‌های ما به روایت زندگی ادیبان و شاعران به نام ایرانی پرداخته‌اند؟ به غیر از سریال شهریار کدام سریالی را به یاد می‌آورید که قهرمان قصه‌اش یک شاعر باشد؟ حتی برنامه‌های مستندی که به زندگی و آثار شعرای بزرگ ایرانی بپردازد، کمتر ساخته شده است. بخشی از نسل جوان ما فقط نام سعدی و حافظ و مولوی را شنیده یا دست‌کم چند شعر از آنها به یاد دارند. مفاخر و مشاهیر ادبی ما برای نسل جوان هنوز ناشناخته است.

یکی از امتیازات بزرگ ادبیات فارسی نسبت به مقولات دیگر فرهنگی‌ ـ‌ هنری این است که عموم مردم شخصیت‌های شاخص آن را می‌شناسند و به آنها علاقه دارند. ادبیات در عین حالی که یک موضوع تخصصی است، عمومیت دارد و همگانی نیز هست و اقشار مختلف اجتماعی با آن ارتباط برقرار می‌کنند. ادبیات عام‌ترین موضوع خاصی است که سویه مردمی داشته و هیچ کس با آن غریبه نیست، اما به قول هگل هر امر آشنایی لزوما امر شناخته شده نیست و متاسفانه رادیو و تلویزیون ما از ظرفیت و پتانسیل ادبیات چه در وجوه سرگرم‌کنندگی و چه وجه علمی ـ فرهنگی از آن کمتر استفاده کرده است.

اگر به حافظه تاریخی خود مراجعه کنیم، شاید چند برنامه را به یاد بیاوریم که با محوریت ادبیات توانستند مخاطب را پای تلویزیون نشانده و ضمن سرگرم کردن آنها​ بیاموزند. به طور کلی برنامه‌های ادبی تلویزیون را می‌توان با توجه به معیارهای مخاطب شناسی به دو گروه عمده برنامه‌های عامه‌پسند و نخبه‌گرا تقسیم کرد. مثلا برنامه‌هایی مثل مثل‌آباد یا حتی شاخه طوبی وجهه عام‌تری داشته و از حکایت‌های ادبی بهره برده است. برنامه‌ای مثل «با کاروان شعر و موسیقی» و «تماشاگه راز» نیز با پیوند ادبیات و موسیقی اصیل ایرانی در عین این‌که برنامه‌ای نخبه‌گراتر بود، اما بازهم به واسطه جاذبه‌های ادبی-‌ هنری‌اش توانسته بود مخاطبان عام‌تر را نیز با خود همراه کند.

برخی از این برنامه‌ها به واسطه شاعر‌ ـ مجریانی که داشت و استفاده از متخصصانی که در حوزه شعر و ادبیات شناخته شده بودند در جذب مخاطبان خاص و علاقه‌مندان جدی ادبیات به این برنامه‌ها نیز تاثیرگذار بودند. شاعرانی که با حضور در برنامه‌های ادبی تلویزیون توانستند بخش زیادی از علاقه‌مندان جدی ادبیات را متوجه این رسانه کرده یا حتی بسیاری ازمخاطبان را به حوزه ادبیات علاقه‌مند کنند.

البته در برخی برنامه‌های عمومی‌تر نیز می‌توان رگه‌هایی از ادبیات را پیدا کرد مثلا در مسابقه‌های نام‌ها و نشانه‌ها یا مسابقه هفته بخشی از سوالات به ادبیات اختصاص داشت که بازهم ناظر به مخاطبان عام بود. تاکید بر مخاطب عام به معنای سطحی شدن این برنامه‌ها نیست، بلکه ادب و ادبیات از آن دست مقولاتی است که مثل مهندسی و پزشکی، یک دانش تخصصی نبوده و از آنجا که علاوه بر تعقل​ با دل و احساس سر و کار دارد، بسیاری از مردم با آن ارتباط برقرار می‌کنند و آشنایی قبلی با این مقوله دارند. در کنار برنامه‌هایی مثل مشاعره که شعرخوانی را مبنای یک مسابقه و رقابت تلویزیونی قرار دادند، می‌توان شخصیت‌شناسی در حوزه ادب و هنر را نیز دستمایه ساخت یک رقابت جذاب تلویزیونی قرار داد که در کنار اطلاع‌رسانی و آگاهی‌بخشی به ایجاد سرگرمی‌های آموزنده نیز کمک می‌کند.

تجربه نشان داده و یافته‌های روان‌شناسی یادگیری نیز بر آن تاکید می‌کند که آموزش و فرهنگسازی در بستر بازی و سرگرمی ازجمله بهترین روش‌های آموزشی و انتقال مفاهیم علمی به دیگران است. شکل‌گیری مسابقات تلویزیونی براساس شخصیت‌شناسی ادبی می‌تواند به انتقال میراث ادبی به نسل جدید کمک کرده و بسیاری از جوان‌ها را با مشاهیر و مفاخر علمی و ادبی آشنا کند.

شاید تولد برنامه مشاعره بر ساخته همین شرایط و عواملی بود که آنها را برشمردیم. برنامه‌ای که ادبیات را در بستر یک رقابت هیجان‌انگیز برجسته کرد و ظرفیت و توان شعردانی و شعرخوانی مخاطب را سنجید. مشاعره توجه بسیاری از مدیران رسانه به ظرفیت شعر و شعرخوانی در جذب مخاطب را جذب کرد. البته رادیو همواره بیش از تلویزیون از این پتانسیل بهره برده است. درواقع میان انواع رسانه‌ها غیر از مجلات تخصصی شعر و ادبیات، رادیو بسیار از شعر بهره می‌برد و بیش از بقیه از آن استفاده می‌کند.

غیر از برنامه‌های ترکیبی و عمومی، برنامه‌های تخصصی درباره ادبیات و شعر نیز در شبکه‌های مختلف رادیویی تولید می‌شوند.

سهم رادیو فرهنگ به‌واسطه رسالت و ماهیتش بیش از دیگر شبکه‌هاست. ضمن این‌که در برنامه‌های تخصصی رادیو از خود شعرا به‌عنوان مجری ـ کارشناس و گوینده استفاده می‌شود. حضور خود شاعر در برنامه، حس و حال بهتری به آن داده و وجهه تخصصی برنامه را نیز تضمین می‌کند. یکی از کارکردهای شعرخوانی در رادیو، انتقال آرامش و لذت دلنشینی است که به مخاطب منتقل می‌کند، مثلا یک راننده تاکسی​ پشت ترافیک سنگین تهران با شنیدن یک شعر و موسیقی آرام می‌گیرد و از استرس او کم می‌شود. در ضمن بسیاری از حکمت‌ها و پند و اندرزها و درس‌های زندگی و حتی اندیشه‌های بلندی که فیلسوفان از آن سخن گفته‌اند، به‌واسطه یک بیت شعر به انسان منتقل می‌شود و تاثیر می‌گذارد.

در تلویزیون اما شعر آن جایگاهی که باید داشته باشد را ندارد. این در حالی است که با توجه به ذائقه مخاطب ایرانی، شعر بهانه و سوژه مناسبی است که می‌تواند مخاطبان زیادی را جذب کند و موجب رضایت آنها شود. به‌عنوان مثال می‌توان به همین برنامه موفق مشاعره با اجرای دکتر اسماعیل آذر اشاره کرد. ماهیت این برنامه بر شعر و شعرخوانی بنا شده، ضمن این‌که مجری ـ کارشناس برنامه نکات آموزشی و ادبی لازم را نیز درباره برخی ابیات بیان می‌کند. در سری جدید مشاعره نیز شاهد حضور ژاله صادقی بودیم که شیوه درست بیان و خوانش شعر را ارزشیابی می‌کرد. مشاعره از بهترین نمونه‌های برنامه تلویزیونی در حوزه شعر و ادبیات است که هم شعرخوانی را آموزش می‌دهد، هم مخاطب را به شیوه سالم و حکیمانه‌ای سرگرم می‌کند و هم‌ارزش و مقام شعر فارسی را ارج می‌نهد.

در برنامه «رادیو هفت» نیز یکی از آیتم‌ها، شعرخوانی و تفسیر آن است که نظر بسیاری از مخاطبان فرهیخته را جلب کرده است.

برنامه دیگری هم با اجرای حسین آهی (شاعر)‌ پخش می‌شد که با شعرخوانی زیبا و منحصربه‌فرد وی همراه بود، اما امروزه کمتر می‌توان سراغ از برنامه‌های اینچنینی گرفت. در حالی که ورزش و سینما در تلویزیون برای خود برنامه اختصاصی نقد و بررسی دارند، آیا شعر معاصر و کتاب‌ها و مجموعه اشعاری که در این حوزه منتشر می‌شود، نباید در یک برنامه تلویزیونی مورد نقد و بررسی قرار گیرند؟

شاید در برنامه‌ای مثل «کتاب 4» گاهی به معرفی یا بررسی کتاب شعر هم توجه شود، اما این مقوله آنقدر در فرهنگ و تمدن ما جایگاه والایی دارد که دست‌کم نیازمند یک برنامه اختصاصی است. اساسا ایران را با شعر و شاعرانش می‌شناسند و اینجا را سرزمین شعر وادبیات می‌دانند و در این زمینه می‌توان هم برنامه سرگرم‌کننده ساخت، هم فیلم داستانی و فیلم مستند.

یکی از مصادیق موفق این بهره‌وری و استفاده از ظرفیت ادبیات که البته با طنز به‌عنوان گونه و شاخه‌ای از ادبیات بهره برد، «قند پهلو» است که در کنار «مشاعره» و رادیو هفت توانست شبکه آموزش را به شبکه‌ای موفق و الگوساز در پیونده ادبیات و تلویزیون تبدیل کند. قند پهلو درواقع یک مجله تصویری طنز است که نباید آن را مثلا با جنگ تصویری یا مجموعه تصویری طنز اشتباه گرفت.

قند پهلو بدون اغراق یک گونه و ساختار جدید و تجربه نشده تلویزیون است که نمی‌توان همتایی برای آن پیدا کرد. ماهیت و مبنای این برنامه طنز مکتوب و ادبی است که برای نخستین بار در یک برنامه تلویزیونی‌محور یک رقابت شاعرانه قرار می‌گیرد و می‌توان آن را پیوندی مبارک میان ژورنالیسم ادبی و برنامه تلویزیونی دانست. خود مجری و داور برنامه یعنی «رضا رفیع» و «شهرام شکیبا» از چهره‌های شناخته شده طنزپردازی در مطبوعات هستند که البته سابقه تجربه اجراهای تلویزیونی را هم دارند.

قند پهلو بیش از هر چیز دعوت کردن از طنز مکتوب به تلویزیون است که می‌تواند به کانون پیوند این شکل طنز که از غنا و سبقه طولانی در ادبیات ما برخوردار است با طنز یا بهتر بگویم کمدی‌های تلویزیونی بدل شود. فیلمنامه‌نویسان طنز در کنار شاعران و نویسندگان طنزپرداز بنشینند تا «طنز» کلام و چهره و تصویر خود را به بهترین و زیباترین وجه در رسانه ملی بازنمایی کنند و الگوی موفق دیگری در نسبت ادبیات و تلویزیون معرفی نمایند. حال جا دارد که بپرسیم اگر هیچ رسانه‌ای مثل تلویزیون دارای قدرت الگوسازی در جامعه نیست، پس چرا نباید رسانه ملی از ظرفیت‌های ادبی و شخصیت‌های درخشانی که داریم الگوسازی کرده و از این طریق نسل جوان را از بحران هویت مصون نگه دارد؟

در تولید برنامه‌های رسانه‌ای‌ ـ ‌ادبی باید به هر دوسویه کار توجه شود تا برنامه از قدرت تاثیرگذاری بر مخاطب برخوردار باشد. از هر طرف و با هر جهت که به برنامه‌های تلویزیون بنگریم و با همه تلاش‌هایی که در زمینه ادب و هنر شده، اما هنوز جای بزرگان ادبیات کهن ما در تلویزیون خالی است؛ هنوز حلاوت و شیرینی زبان فارسی به کام مخاطبان تلویزیون ننشسته و هنوز باید گفت تصویر ادبیات در قاب تلویزیون خیلی کمرنگ است. (سیدرضا صائمی/ ضمیمه قاب کوچک)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها