با سارا خسروآبادی یکی از نویسندگان سریال هفت‌ سنگ

قصد خنداندن مردم را نداشتیم

سریال هفت سنگ به کارگردانی علیرضا بذرافشان که از شبکه سه پخش می‌شود، داستان سه خانواده را در کنار هم روایت می‌کند. این سه خانواده درگیر ماجراهایی می‌شوند که فضایی طنز و شادمانه‌‌ را برای ساعات بعد از افطار مردم می‌سازند.
کد خبر: ۷۰۱۲۱۰
قصد خنداندن مردم را نداشتیم

این مجموعه در 40 قسمت به صورت اپیزودیک درباره سه خانواده است که کنار یکدیگر زندگی می‌کنند. داستان‌های متفاوتی با یک مضمون مشترک در هر قسمت مطرح می‌شود که این سه داستان سرانجام به یک برآیند می‌رسند و بازیگرانی چون مهدی سلطانی، پرویز پورحسینی، بهنام تشکر، الهام پاوه‌نژاد، شبنم مقدمی و فرناز رهنما در آن به ایفای نقش پرداخته‌اند. فیلمنامه این سریال را علیرضا بذرافشان، سارا خسروآبادی و فروغ فروهیده نوشته‌اند.

سارا خسروآبادی یکی از نویسندگان اصلی هفت سنگ است که در گروه نویسندگان سریال‌های نابرده رنج، روز اردو، چارخونه و حادثه در بزرگراه حضور داشته است. وی که مدرک کارشناسی سینما گرایش کارگردانی دارد به جای پرداختن به رشته اصلی درسی خود به نوشتن روی آورده هرچند کار خود را با فعالیت در تئاتر شروع کرد. وی در سال 85 با نگارش فیلمنامه تله‌فیلم «روز اردو» به کارگردانی حسین قناعت وارد حوزه سینما و تلویزیون شد.

به بهانه پخش سریال هفت سنگ با خسروآبادی که از نویسندگان اصلی این سریال است به گفت‌وگو نشستیم تا درباره طراحی و چگونگی نوشتن فیملنامه برایمان بگوید.

شما یکی از نویسندگان مجموعه هفت سنگ هستید. کمی درباره خط سیر داستان این سریال توضیح دهید.

ما در هفت سنگ که یک سریال اپیزودیک است چند قصه را در کنار هم به تصویر می‌کشیم. از ابتدا تصمیم داشتیم سریالی با مضمون و مسائل خانوادگی تولید کنیم مانند سریال‌هایی چون خانه سبز و همسران که در دهه 70 پخش شده بود. بیشتر هدف ما این بود که زندگی آدم‌هایی که در دوره ما زندگی می‌کنند و مسائلی مثل مدرنیته را تجربه می‌کنند نشان دهیم که در عین حالی که مسیر مدرن شدن را طی می‌کنند تمایل ندارند فضای خانوادگی خود را نیز تحت شعاع تغییرات زمانه قرار دهند. ما راه و روش مناسبی برای برخورد با این موضوع مد نظرمان بود که قصه‌ها را نیز براساس همین موضوع طراحی کردیم.

در هفت سنگ سه خانواده داریم که طبق الگوهای سریال‌های خانوادگی داستان‌های خود را روایت می‌کنند. شخصیت‌ها سنین مختلفی دارند و مسائل مختلفی برای آنها پیش می‌آید. ما سعی کردیم در بخش‌های مختلف هفت سنگ مشکلات روزمره را در قالب یک مضمون خاص که در هریک از این سه خانواده اتفاق می‌افتد بررسی کنیم و در نهایت به یک نتیجه‌گیری برسیم.

معمولا یک نویسنده موقعی که داستانی برای تبدیل شدن به یک اثر تصویری را می‌نویسد در ذهن خود به بازیگرانی که برای شخصیت‌هایش مناسب هستند، فکر می‌کند. شما موقع نوشتن هفت‌ سنگ به بازیگرانی که به شخصیت‌های داستان شما شبیه باشند نیز توجه کردید؟

خیر. من این عادت را ندارم. در واقع وقتی من همراه دیگر اعضای تیم نگارش فیلمنامه هفت سنگ مشغول نوشتن فیلمنامه بودیم به بازیگرانی که قرار است این شخصیت‌ها را بازی کنند، فکر نمی‌کردیم. فیلمنامه خیلی زودتر از کلید خوردن ساخت سریال نوشته شد و اصلا آن موقع بازیگرها معلوم نبودند و مشخص نبود چه نقشی را کدام بازیگر بازی می‌کند.

به نظرتان بازیگرهای این سریال با شخصیت‌های ذهنی شما تناسب دارند؟

بله، خیلی زیاد. به عقیده من نه تنها این بازیگران توانستند نقش‌ها را بخوبی بازی کنند بلکه با خلاقیت توانستند چیزهایی به کار اضافه کنند که باعث پختگی بیشتر شخصیت‌ها و جذابیت آنها شد.

آیا این سریال در اصل نوشتار و زمانی که مشغول نگارش فیلمنامه آن بودید طنز بود یا به دلیل تفکر تیم تولید، به یک اثر طنز تبدیل شد؟

دوست دارم جمله شما را تصحیح کنم. این سریال اصلا در گونه طنز تعریف نمی‌شود.

یعنی داستان سریال هفت سنگ، طنز نیست؟

کاری که محتوا محور است نمی‌تواند بر پایه طنز نوشته شود. یک سری موضوعات وجود دارد که در دنیای واقعی تلخ یا شیرین هستند پس نمی‌توان این مضامین را در دنیای نمایش تغییر زیادی داد. واقعیت این است که سریال هفت سنگ را نباید در دسته‌بندی طنز یا ملودرام محدود کرد. این سریال یک داستان اجتماعی است که فضای شیرین و مفرحی دارد. هفت سنگ سریالی نیست که قصدش فقط خنداندن بیننده باشد. ما می‌خواستیم بیننده به تماشای این سریال بنشیند و درباره محتوای آن فکر کند، به همین دلیل و برای جذب مخاطب و البته کشش بیشتر داستان کمی هم دستمایه فضای شیرین را به اثر اضافه کردیم تا بیننده لحظات جذابی را تماشا کند.

به عقیده ما مضامین مورد نظر در هفت سنگ باید در فضای شیرین و مفرحی منتقل می‌‌شد تا بیشتر به دل مخاطب تلویزیونی بنشیند و تاثیر‌گذاری بیشتری داشته باشد. در کار قبلی من یعنی سریال نابرده رنج که به صورت مشترک با آقای بذرافشان نوشتیم نیز برخی ایراد می‌گرفتند که سریال طنز است ولی در قسمت آخر آن دیدیم اتفاقات بسیار تلخی افتاد. شاید به همین دلیل است که در انتخاب بازیگران هفت سنگ از بازیگرانی که صرفا در آثار کمدی بازی می‌کنند، استفاده نشد.

به‌عنوان نمونه به نظر من پرویز پورحسینی کار خود را به بهترین نحو انجام داد زیرا در عین حال که پدری شیرین و بامرام است، نقش خود را بسیار هم جدی بازی می‌کند. قصد او اصلا این نیست که کسی را بخنداند. در انتخاب دیگر بازیگران هم همین شیوه دیده می‌شود.

در روند نگارش فیلمنامه‌ برای شخصیت‌ها داستان می‌نوشتید یا براساس داستان‌ها به شخصیت‌ها شکل می‌دادید؟

ما یک ایده و سوژه را که بتوان براساس آن قصه نوشت، طراحی می‌کردیم و بعد شخصیت‌ها را داخل آن قصه جاگذاری می‌کردیم و برایشان موقعیت‌های مختلف به‌وجود می‌آوردیم.

به‌عنوان نمونه یکی از شخصیت‌های ما لیلاست که به نظر سنتی می‌آید ولی در کنار او دو مدل دیگر نیز مادر داریم و شیوه‌های مادرانه دیگر را هم به نمایش می‌گذاریم. تصویری که تاکنون از مادران در سریال‌های تلویزیونی دیده‌ایم معمولا یک‌بعدی هستند اما تلاش ما این بوده که در این سریال مادرهای مختلفی را نشان دهیم. تا تصویری چندبعدی از مادر داشته باشیم که در کنار چند شخصیت بازگو می‌شود.

شاید یکی از انتقاداتی که به این سریال می‌توان وارد کرد بالا بودن تن صدای بازیگران است. شخصیت‌های این سریال مدام داد می‌زنند و عصبی هستند. این عصبی بودن برآمده از داستان سریال است یا کارگردان هفت سنگ این‌گونه بازی و فضایی را از بازیگران می‌خواست؟

طبیعتا هر آنچه در سریال می‌بینیم تصمیمات کارگردان است و اوست که از بازیگران می‌خواهد در سکانس و صحنه‌ای داد بزنند یا آرام صحبت کنند، ولی این‌که شما شخصیت‌های این سریال را عصبی می‌دانید؛ قبول ندارم و معتقدم در این اثر همه عصبی نیستند. واقعیت این است که در خانواده‌های امروزی داد و بیداد اتفاقی رایج است و می‌توانیم این ادعا را بکنیم که این سر و صداها واقعی است یا دست‌کم می‌توان گفت که خیلی هم دور از واقعیت نیست.

از واقعیت‌های جامعه صحبت به میان آمد. آیا چنین ساختار خانوادگی در جامعه نیز اتفاق می‌افتد که سه خانواده با چنین شکلی درکنار هم زندگی کنند؟

ما در سریال هفت سنگ خانواده‌‌‌هایی را می‌بینیم که سنتی هستند ولی می‌خواهند مدرن نشان داده شوند، به عنوان مثال خانواده روزبه و الهام خانواده‌ای امروزی به نمایش درآمده است. خانواده‌ای که زن در آن کار می‌کند و حتی نان‌آور خانه است، فرزند ندارند ولی کودکی را به فرزندی می‌پذیرند، مرد یک گرافیست است و البته بیکار و ده‌ها مولفه دیگر که نشان‌دهنده این است که با خانواده‌ای مدرن سر و کار داریم ولی در مورد خانواده محسن و لیلا کمی قضیه فرق می‌کند و این خانواده بخصوص لیلا نگاه‌ سنتی‌تری دارد یا خانواده بابانصیر که هر چند سنش از دیگران بیشتر است اما می‌خواهد خود را با معیارهای امروزی وفق دهد ولی دیدگاه‌های کاملا سنتی دارد.

نمی‌خواهم در نفی این جریان که شاید این خانواده‌ها در جامعه مابه‌ازا نداشته باشند صحبت کنم بلکه می‌خواهم بگویم این شکل و سیاق زندگی، مدلی است که در جامعه وجود دارد. ما در هفت سنگ قصد داریم خوبی‌ها و بدی‌های یک زندگی مدرن و سنتی را نشان دهیم و بگوییم که کدام بخش از این زندگی خوب و کدام بخش آن ناکارآمد است تا مخاطب تلویزیون از این‌که با چشم و گوش بسته به مواجهه با این مدل‌های زندگی برود، پرهیز کند.

باید قبول کنیم زندگی مدرنی که بسیاری از مشکلات دنیای امروز را حل کرده نیز در بطن خود مشکلات زیادی دارد یا زندگی سنتی همخوانی زیادی با دنیای امروز و موانع و مشکلات آن ندارد و نمی‌تواند تعریف درستی از زندگی کامل در دنیای مدرن ارائه کند. این چکیده حرف ما در هفت سنگ است که در قالب‌های مختلف بیان می‌شود. ما می‌گوییم باید بین این دو دنیا توازن برقرار کرد و به کمک این توازن فاصله‌ میان نسل‌ها را کم کرد تا از سطح اختلافات در میان خانواده‌ها کاسته شود.

یکی از مسائلی که در رسانه‌ها و بخصوص در فضای مجازی درباره این سریال وجود دارد شباهت ساختاری داستان آن با سریال «خانواده مدرن» آمریکایی است. نمی‌خواهیم وارد این بحث شویم که آیا این ادعا درست است یا خیر اما سوال این است که آیا این نوع ایرانیزه کردن و اقتباس از سریال‌‌های خارجی درست است یا خیر؟

قطعا ایرادی ندارد. ایرانیزه کردن یک داستان در عالم فرهنگ و هنر همیشه اتفاق می‌افتد همان‌طور که در بسیاری موارد داستان‌های ما نیز از سوی اروپایی‌ها یا آمریکایی‌ها برگردان شده و توسط آنها و البته با نگاه و فرهنگ خاص خودشان ساخته شده است. البته این روند یک پیش‌شرط مهم دارد و آن این است که مسیر داستان بیان شده و بعد محتوای موردنظر فرهنگ خودمان را به آن اضافه کنیم تا قالبی سودمند از آن خارج شود.

اگر بخواهیم واقعی نگاه کنیم تمام قالب‌های داستانی در دنیا به 20 عدد نمی‌رسد و یک نویسنده نهایت در این حوزه‌های داستانی می‌‎تواند بنویسد. در این موارد هم بسیاری از عوامل دخیل هستند. این چیزی است که از زمان افلاطون تا امروز وجود داشته و کسی هم نمی‌تواند منکر آن شود منتها باید از قالبی استفاده شود که دانسته‌های فرهنگی مورد نظر نیز با آن همخوانی داشته باشد. در دنیا الگوبرداری مذموم نیست و این سریال هم نخستین و آخرین سریالی نیست که از نمونه خارجی اقتباس شده است. اصلا نمی‌خواهم به این موضوع دامن بزنم به این دلیل که سریال هفت سنگ، مخاطب خود را جذب کرده است. چرا به این موضوع توجه نمی‌کنیم که هفت سنگ، ایرانی شده یک سریال آمریکایی است و طبق فرهنگ و عقاید ایرانی‌ها ساخته شده است و اکنون دیگر هیچ شباهتی از نظر محتوا و ساختار به سریال خانواده مدرن ندارد.

(مجید احمدی‌ /‌ جام جم)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها