80 سال پیش در چنین روزی، سینمای ایران لب‌به‌سخن‌گشود و عبدالحسین سپنتا نخستین فیلم ناطق وطنی را روانه پرده نقره‌ای کرد. فیلم «دختر لر» در سی‌ام آبان سال 1312 در دو سینمای معروف آن زمان تهران یعنی مایاک و سپه به نمایش درآمد و مورد استقبال بی‌نظیر تماشاگران قرار گرفت.
کد خبر: ۶۱۷۷۵۵
تهرون تهرون که میگن جای قشنگیه

می‌توان تصور کرد که مخاطبان آن سال‌ها هنگام شنیدن صدای بازیگران روی پرده سینما چه حس‌وحالی داشتند، احتمالا آنها هم همان وضعی را داشتند که تماشاگران خارجی هنگام تماشای فیلم «خواننده جاز» اولین فیلم ناطق جهان تجربه‌ کرده بودند.

دهان باز کردن سینمای ما البته خیلی طول نکشید و چهار سال پس از ساخت اولین فیلم صامت و درواقع نخستین فیلم بلند ایران در 1308 به نام «آبی و رابی» ساخته آوانس اوگانیانس با سینمای جهان همصدا شدیم.

عبدالحسین شیرازی معروف به سپنتا به موضوعات تاریخی و فرهنگی علاقه داشت و به همین دلیل در بیست سالگی تصمیم گرفت برای مطالعه و تحصیل درباره تاریخ و فرهنگ و ادبیات کهن به هند سفر کند. او در آنجا مجذوب سینما شد و آن را وسیله مناسبی برای پرداختن به علاقه‌اش دانست.

آشنایی سپنتا با خان بهادر اردشیر ایرانی (کارگردان و تهیه‌کننده هندی) امکانی را برای او فراهم کرد تا او اولین فیلم ناطق سینمای ایران به نام «دختر لر» را در بمبئی بسازد.

«دختر لر» تحت تاثیر سینمای هند بود و داستانی ماجراجویانه و جذاب داشت. راهزنان، گلنار، دختر یک تاجر ثروتمند را ربوده و به کار در یک قهوه‌خانه در خوزستان مجبور می‌کنند. جعفر که مامور دولت است، در این قهوه‌خانه گلنار را می‌بیند و به او علاقه‌مند می‌شود. ادامه فیلم هم به درگیری آنها با راهزنان اختصاص دارد.

نقش‌های اصلی این فیلم را خود سپنتا (جعفر) و روح‌انگیز سامی‌نژاد (گلنار) بازی می‌کردند که دو سرنوشت متفاوت پیدا کردند.

سپنتا در ادامه به دغدغه تاریخی و فرهنگی‌اش پرداخت و فیلم‌هایی چون «فردوسی»، «شیرین و فرهاد» و «لیلی و مجنون» را ساخت و سامی‌نژاد که عنوان نخستین زن سینمای ایران را یدک می‌کشید، فقط در یک فیلم دیگر «شیرین و فرهاد» سپنتا بازی کرد و بعد از آن مورد انتقاد شدید خانواده‌اش قرار گرفت؛ به طوری که منزوی شد و 30سال آخر عمرش را در تنهایی گذراند.

سامی‌نژاد در همان نخستین حضور سینمایی‌اش و درواقع یکی از دو بازی عمرش یکی از معروف‌ترین دیالوگ‌های تاریخ سینمای ایران را گفت.

وقتی جعفر از او می‌پرسد که: میای بریم تهرون؟ او با آن لهجه شیرینش و آن صدای حالا دیگر مبتدیانه فیلم می‌گوید: «تهرون؟!، تهرون تهرون که میگن جای قشنگیه، اما مردمش بدن!»

علی رستگار - گروه فرهنگ و هنر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۱
تهرانی
Germany
۱۰:۳۸ - ۱۳۹۲/۰۸/۳۰
۰
۰
صد رحمت به 80 سال پیش، مردم آسایش داشتن.نفس می كشیدن و خبری از این همه آلودگی نبود.
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها