در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
آسیبهای اجتماعی ما نتیجه نخستین اجتماعات بشری است و از همان لحظه که خانواده و در پی آن جامعهای شکل گرفت، مشکلات و معضلات اجتماعی نیز گریبانگیر آدمی بوده است. آفتهایی که خود بشر به واسطه غرایز، خوی حیوانی و ناآگاهیاش مسبب و بهوجود آورنده آنها بوده و رفتهرفته و طی سالها اشکال جدیتر و متفاوتتری به خود گرفته است.
صنعتی شدن جوامع البته شتاب و سرعت بیشتری به آسیبهای اجتماعی داده و در برخی موارد حتی مولد اشکال تازهای از معضلات بوده، اما پارهای از کج رفتاریهای اجتماعی ریشهای دیرینه و به قدمت خود تاریخ بشر دارند.
به عنوان مثال خشونت فیزیکی شاید حالا صاحب جلوههای جدید و مدرن شده باشد! اما این عمل ناپسند احتمالا از جایی شروع شده که انسانی احساس کرده که به دلیل اندام درشتتر و قدرت بیشتری که دارد، میتواند کارش را پیش ببرد و جایگاه برترش را تثبیت کند که قطع به یقین و متاسفانه موفق به این کار هم شده که ارثیه شومش به نسلهای بعدی آدمی تا به امروز رسیده است. با پیشرفت جوامع و وضع قوانین، تلاشهای زیادی برای کنترل و مدیریت آسیبهای اجتماعی صورت گرفت، اما رشد بیرویه جمعیت جهان و مشکلات فراوان اقتصادی و اجتماعی و موارد دیگر بشدت کجرفتاریها و آفتهای جوامع افزود و جز برخی موفقیتها در مهار و برطرف کردن آنها در بیشتر مواقع جامعه راهی برای توقف و نابودی معضلات و مشکلات پیدا نمیکند.
کجرفتاری، تخلف عمدی از هنجار یا مجموعه هنجارهای معینی است که در جامعه پذیرفته شده و به افرادی که پا را از هنجارهای پذیرفته شده فراتر میگذارند، کجرفتار میگویند. این افراد عموما ضمانتهای اجرایی رسمی و غیررسمی هنجارها را نادیده میگیرند. برای برطرف کردن این کج رفتاری و ناهنجاریها باید ابتدا آنها را شناخت و مورد مطالعه قرار داد. این وظیفه مهم را علم جامعهشناسی بهعهده دارد که به آن آسیبشناسی اجتماعی یا جامعهشناسی انحرافات میگویند.
آسیب اجتماعی به هر نوع عمل فردی یا جمعی گفته میشود که در چارچوب اصول اخلاقی و قواعد عام عمل جمعی رسمی و غیررسمی جامعه، محل فعالیت کنشگران قرار نمیگیرد و در نتیجه با منع قانونی یا قبح اخلاقی و اجتماعی روبهرو میشود به همین دلیل کجروان سعی دارند کجرویهای خود را از دید ناظران، قانون اخلاق عمومی و نظم اجتماعی پنهان کنند، زیرا در غیر این صورت با پیگرد قانونی تکفیر اخلاقی و طرد اجتماعی روبهرو میشوند. همه انسانها در برابر آسیبهای اجتماعی قرار دارند، ولی زنان و کودکان بیش از دیگران با خطر مشکلات و معضلات جوامع مواجهند. اگر از بحث کلیشهای و البته درست و انسانی برابری حقوق زن و مرد بگذریم و از دیدگاههای افراطی طرفداران جنبش فمینیسم هم صرفنظر کنیم، نمیتوانیم تفاوتهای زن و مرد را نادیده بگیریم و نگوییم که این دو به هر حال در مقابل کجرفتاریها و ناهنجاریهای اجتماعی شرایط مساوی و برابری ندارند.
به گفته کارشناسان، زنان بیش از مردان درمقابل آفتهای اجتماعی شکنندهتر و آسیبپذیرترند و در این باره و در جــوامع مردسالار با مشکــــــلات بمراتب بیشتری دست و پنجه نرم میکنند.
اوریانا فالاچی، روزنامهنگار، نویسنده و مصاحبهگر سیاسی برجسته ایتالیایی در مقدمه کتاب جنس ضعیف مینویسد: وقتی مدیر روزنامهام به من پیشنهاد کرد گزارشی درباره زنان شرق بنویسم، موضوع به نظرم مسخره آمد. مگر زنها نژاد بخصوصی هستند که موضوع جداگانه و خاصی را تشکیل دهند؟ دلیلی نمیبینم که با زنها همچون موجوداتی رفتار کنیم که در یک کره دیگر زندگی میکنند.
فالاچی البته در ادامه و پس از آشنایی با دختر جوانی که احساس بدبختی میکرد، علاقهمند شد که به پیشنهاد سردبیرش عمل کند و با سفری به دور دنیا با مشکلات و آسیبهایی که زنان جوامع مختلف را تهدید میکند، آشنا شود.
خشونت علیه زنان شاید مهمترین و شایعترین آسیب اجتماعی باشد که زنان با آن مواجهند که عموما هم در محیط خانه و از سوی همسران صورت میگیرد. برای همین بیشتر قربانیان چنین خشونتهایی گاه برای حفظ آبرو یا به دلیل فرزندانشان حاضر به افشای این ظلم و شکایت قانونی نمیشوند.
خشونت علیه زنان اصطلاحی تخصصی است که برای توصیف کلی کارهای خشونتآمیز علیه زنان به کار میرود. این شکل از خشونت علیه گروه خاصی از مردم اعمال میشود و جنسیت قربانی پایه اصلی خشونت است. مجمع عمومی سازمان ملل متحد خشونت علیه زنان را «هرگونه عمل خشونتآمیز بر پایه جنسیت که بتواند به آسیب فیزیکی(بدنی)، جنسی یا روانی زنان منجر شود» تعریف کرده است که شامل «تهدید به این کارها، اعمال اجبار یا سلب مستبدانه آزادی(چه در اجتماع و چه در زندگی شخصی)» میشود. اعلامیه رفع خشونت علیه زنان در سال ۱۹۹۳ بیان میکند که این خشونت ممکن است از سوی افرادی از همان جنس، اعضای خانواده و حکومت اعمال شود.
سازمانها و کشورهای جهان میکوشند با برنامههای گوناگون با خشونت علیه زنان مبارزه کنند. سازمان ملل متحد روز بیست و پنجم نوامبر(معادل چهارم یا پنجم آذر) را روز جهانی رفع خشونت علیه زنان اعلام کرده است.
اذیت، آزارهای جنسی و تجاوز یکی دیگر از رفتارهای ناپسند و نکوهششدهای است که علیه زنان و دختران انجام میشود و باوجود موانع عرفی و قانونی متاسفانه روزبهروز بر تعداد قربانیان این کجرفتاری افزوده میشود. فحشا و بردگی جنسی اشکال پیشرفتهتر و مهیبتر این آسیب اجتماعی است.
همانطور که پیشتر ذکر شد، برخی آسیبهای اجتماعی بین مردان و زنان مشترک است، اما زنان در مواجهه با مردان متحمل ضربات بیشتری میشوند. مثلا در طلاق زنها عموما به لحاظ مادی و معنوی آسیبهای جدیتری میبینند. افزون بر این که نگاه اجتماع به زنانی که متارکه کردهاند در بیشتر مواقع نگاه درستی نیست و این زنها کار به مراتب دشوارتری نسبت به دیگر زنان دارند یا آسیب اجتماعی فقر، بیکاری و شرایط بد اقتصادی میتواند در برخی موارد زمینهساز روآوردن آنها به بزهها و هنجارشکنیهای دیگری همچون خودفروشی یا مسائلی از این دست باشد.
چه بسیار زنانی که شرایط و امکان برآورده کردن نیازهای مالی خود را به هر دلیل همچون نداشتن حامی و سرپرست مثل همسر یا پدر ندارند و ناچار میشوند برای ادامه معاش و رفع دستکم مایحتاج خود دست به سرقت یا تکدیگری بزنند.
اعتیاد نیز یکی دیگر از آسیبهای بزرگ و خانمانبرانداز است که زن و مرد نمیشناسد، اما مراحل پیشرفته آن دختران و زنان را در معرض آسیبهای پرخطرتر و جبرانناپذیرتری قرار میدهد. اکنون اگر این زنان مادر و سرپرست یک خانواده هم باشند، این معضل شکل تاسفبارتری به خود میگیرد که رهایی از آن بسادگی امکانپذیر نخواهد بود. یا اگر دختر خانوادهای گرفتار اعتیاد باشد، این مساله فقط مربوط به او نمیشود و تمام اعضای خانواده را درگیر معضل او میکند و آسیبهای فردی ناشی از این آفت به آسیبهای اجتماعی ربط و تسری پیدا میکند.
جنگ هم از پدیدههای شوم است که همواره و از ابتدای تاریخ، بشر را تهدید کرده و حتی امروز نیز اشکال تاسفبارتر و وحشیانهتری به خود گرفته است.
از قربانی شدن مردان به عنوان نیروهای جنگاور و مبارز هر جنگی که بگذریم که لطمات جبرانناپذیر مربوط به خود را دارد، باید به قربانی شدن میلیونها زن و کودک در جنگهای مختلف تاریخ اشاره کرد که چه در زمان جنگ و چه پس از آن از عواقب و اثرات مخرب آن در امان نماندند. در جنگ جهانی دوم که میلیونها نفر را درگیر خود کرد و به تنهایی بیش از 70 میلیون نفر را به کام مرگ کشید و موجب آوارگی میلیونها نفر شد، بیش از همه، زنان قربانی سوءاستفاده، بردگی و تجاوز قرار گرفتند. با این که به گواه مدارک و اسناد به دست آمده، نازیها بیشترین تجاوزها به زنان را در زمان این جنگ خانمان برانداز انجام دادند و بارها به اعدامهای دستهجمعی زنان جنگ زده دست زدند، اما این آمار در مقایسه با جنایاتی که فاتحان جنگ جهانی دوم در آلمان انجام دادند کمی رنگ میبازد. مورخان، تجاوز به زنان آلمانی طی اشغال این کشور در پایان جنگ جهانی دوم را بزرگترین واقعه تجاوز در تاریخ میدانند؛ واقعهای که طی آن دستکم یک میلیون و 400 هزار زن فقط در پروس شرقی، پمرانیا و سیلسیا مورد تجاوز قرار گرفتند؛ اما این که کدام طرف درگیر جنگ در این باره در رتبه اول قرار میگیرد به هیچ عنوان نه اهمیت دارد و نه مایه فخر و مباهات است، آنچه اهمیت دارد جان میلیونها زن و انسان بیگناهی است که قربانی توحش مردانی دیوصفت شدند. آسیبهای اجتماعی زنان فهرستی بمراتب بیشتر از اینها دارد و تازه هر کدام تازه مشتی است نمونه خروار؛ اما بحث اصلی ما در اینجا این است که سینما در جهت وجه رسالتمند و متعهدانهاش تا چه حد توانسته بازتابدهنده این معضلات و مشکلات باشد. با نگاهی گذرا به سینمای دنیا و ایران مشاهده میشود که فیلمسازان دغدغهمند در کنار توجه به وجه سرگرمکننده هنر هفتم، هرگاه که مجال یافتهاند، آیینهای پیشروی اجتماع خود گرفتند و در انعکاس واقعیات تلخ پیرامون بویژه درباره رنجهایی که بر زنان میرود، کوتاهی نکردند. قرار هم نیست که سینما راهحل ارائه کند و یک تنه وظیفه رفع و رجوع معضلات و آسیبها را بهعهده بگیرد. همین که فیلمساز متعهدی این کجرفتاریها و مشکلات را فریاد بزند، کفایت میکند. شنوندهها کسان دیگری هستند که گناه نشنیدنشان کم از کجرفتاران و هنجارشکنان اجتماعی نیست.
بامداد محمدی / جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد