در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
این جملهای تاثیرگذار از دومین فصل کتاب «خوشیها و مصایب کار» اثر آلن دوباتن است که در ده فصل به بررسی شغلهای مختلف ازجمله تولید بیسکویت، مشاوره شغلی، علوم موشکی، نقاشی، مهندسی برق، حسابداری، کارآفرینی و هوانوردی پرداخته است.
دوباتن در این فصلهای متعدد فقط نظارهگری است که از روال روان و جاری تمدن منفعتطلب ما میگوید و گاهی هم تحلیلهایی درباره آنچه خود دیده یا از صاحبان این مشاغل چه در خلوت و چه در بحبوحه کار شنیده مینویسد. او از غرابت زیبایی و وحشت محل کار مدرن، گذار به سوی تخصصگرایی، زیباییهای بینقص و بیروح و هولناک بسیاری از محلهای کار دنیای مدرن، بیقیدی بیفکرانه پر شدن معدهها بدون توجه به نوع غذای خوردهشده، خشمهای پنهان شده در زیر نقاب شادی و سکوتهای وحشتناک محیطهای کاری، سرخوشی کشتن ماهی تُن، افزایش تعداد زیاد شغلهای پیچیده و مبهم و تخصصی، ارتباط نداشتن مکانیزه شدن با ناتوانیهای انسان، اقتصاد بشدت وابسته به امیال ثانوی، باور شادیآفرینی کار در دنیای مدرن و... سخن میگوید.
در فصل بیسکویت، دوباتن ما را متوجه میکند چقدر برای خرید این همه خوراکی بیفایده فریب خوردهایم و خویشتن را به زحمت انداختیم تا مالی به دست بیاوریم و سرانجام به یک شبهنیاز دست چندم خود پاسخ دهیم. معامله غیرمنصفانهای است! زیرا عده زیادی متخصص در رشتههای جزئی در زمینه تولید بیسکویت در ابعاد مختلف چه در زمینه تولید آن به صورت مستطیل یا دایره، چه در بستهبندی و چه در نامگذاری انواع بیسکویتها برای زمانهای مختلف روز فعالیت میکنند و چیزی را تولید میکنند که عملا تاثیری در زندگی حقیقی ما ندارد.
دوباتن از خودش میپرسد: «آیا ممکن نیست بیسکویتها بخشی از مشکلی باشند که اساسا برای رفع آن طراحی شدهاند؟ آیا تولید و توزیع آنها دقیقا به حس تهی بودن و تنشهایی عصبی که ادعا میکنند برطرفکننده آنند، دامن نمیزنند؟... چرا در جامعه ما بیشتر بیشترین مبالغ پول از فروش کماهمیتترین چیزها عاید شده است؟» (فصل بیسکویت، ص 86)
در فصل حسابداری، بسته به این که پیش فرضی درباره این شغل داشته باشید یا خیر، از همان ابتدا در تعلیقی عجیب قرار میگیرید. حسابداری که شب هنگام در دنیایی از رویاهایش به خواب میرود و صبح مجبور است که رویاهایش را نیمهکاره خاتمه دهد و به آن ساختمان شیشهای متفاوت در کنار ساحل جنوبی رود که ساختنش فقط شش ماه طول کشیده، برود.
دوباتن در توضیح این ساختمان میگوید: «هنگام ورود به ساختمان با تالار انتظاری مواجه میشوی که جوری طراحی شده که سر هر تازهواردی اجتنابناپذیر به عقب خم شود و ردیف طبقاتی را که به ظاهر به ابدیت میروند، دنبال کند و در این گیر و دار ذهنش درگیر احترامی شود که باید به کسانی ادا کرد که سازنده و گرداننده این بنای غولپیکر هستند، درست مثل سازندگان کلیسای جامع که زمانی آدم را به انجام همین کار در برابر رواقهای گنبدیشکلشان میخواندند؛ اما برخلاف کلیسای شارتر معلوم نیست آدم باید چه چیز را تحسین کند.» (فصل حسابداری،ص 239)
حسابدار به این ساختمان قدم میگذارد و روزی، هم متفاوت و هم تکراری را طی میکند. روزی که حرفهای زیادی برای گفتن دارد.
شب میشود. حسابدار پایش را که از آن شرکت بیرون میگذارد، متوجه میشود ماجرای دنیای پیرامونش خلاف هیاهوها و آن همه اعداد تکراری چیز دیگری است. حتی هوای گرم طبیعی شهر مانند آن خنکای مصنوعی داخل نیست؛ گرچه این حسابدار به علت مشغله زیاد شب هنگام به خانه میرسد و گرچه رویاهای ناتمام ترک شدهاش در آغاز روشنای روز، دوباره زنده میشوند، ولی مهمترین مساله برایش این است که چطور این شب نو را بگذراند.
و او به قهوه و الکل پناه میبرد، زیرا به هیچ وجه در وضعی نیست که بتواند خودش را درگیر هیچ چیز مهم دیگری بکند حتی خواندن چند صفحه کتاب. آن تعلیق و خستگی یک روزه که براحتی به مخاطب در حال مطالعه هم سرایت میکند، این گونه در فصل حسابداری به پایان دردناک خود میرسد: «تمدن اداری بدون بلندشدنها و به زمین نشستنهای سخت تحت تاثیر قهوه و الکل عملی نبود.» (فصل حسابداری، ص 277)
آن تعلیق ابتدای بخش در همین جاست که احتمالا شما را هم مثل من در حس دلسوزی، نگرانی، غم یا خیلی چیزهای شبیه یا متفاوت از اینها فرو میبرد. عجب زندگی از خودفراموششده و خودفروختهای دارند!
در فصل مهندسی برق همسفر کسی میشوید که شاید برای نخستین بار شما را متوجه این همه دکل و سیمهای بالای سرتان کند. چیزی که شاید کمتر در حالت عادی و در سفرهای معمولی به آن توجه داشته باشیم و در فصل نقاشی با بیانی کاملا هنرمندانه و احساساتی همگام با نقاشی میشوید که ماهها و گاهی سالها وقتش را صرف کشیدن درخت یا ماه یا رود در زمانهای مختلف شبانهروز و در فصول مختلف میکند. دوباتن بارها و بارها به مقایسه بناها و آدمهای دنیای مدرنی میپردازد که امروز نقش خدایان و راهبهها یا هر چیز مقدس دیگری را گرفتهاند مثلا در توصیف منشی آن شرکت حسابداری میگوید: «منشی که آگاهیاش نسبت به هیبت نقشش از راهبه معبد دلفی کمتر نیست.» وقتی خوشیها و مصایب کار را میخوانید هیچ اتفاقی نمیافتد. فقط یک متن روان است با تعداد بسیار زیادی عکس. فقط ده شغل و فضای آن را با چشمها و اندکی با تحلیلهای دو باتن از دور نگاه میکنید. عجیب است که در این کتاب 358 صفحهای هیچ اتفاق خاصی رخ نمیدهد، ولی شاید در شما هم مثل من حرفهایی برای نوشتن و فکر کردن ایجاد کند.مهرناز مصباح، مترجم کتاب خوشیها و مصایب کار، در دسامبر 2009 مصاحبهای اختصاصی با آلن دوباتن برای ترجمه و چاپ این کتاب در ایران انجام داده که در انتهای کتاب آمده است. دوباتن در این گفتوگو درباره ماجرای آغاز نوشته شدن کتابش میگوید: «من میخواستم کتابی بنویسم که چشمان ما را به زیبایی، پیچیدگی، پیشپا افتادگی و وحشت هرازگاهی دنیای کار باز کند و این کار را با نگاه کردن به ده صنعت مختلف انجام دادم...»
خوشیها و مصایب کار، نوشته آلن دوباتن، با ترجمه مهرناز مصباح را انتشارات به نگار، با 1200 نسخه در کمتر از یک سال برای نوبت دوم با قیمت 17 هزار تومان به چاپ رسانده است.
حورا نژاد صداقت / جام جم
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر