دستیاری کارگردانانی مثل موتمن، جیرانی و لطیفی از یک سو و تجربه بازیگری در کنار ساخت فیلم و تولید تله‌فیلم، دست به دست هم داده تا بهروز شعیبی در نخستین تجربه کارگردانی خود خوب بدرخشد و پخته‌تر از یک فیلمساز اولی ظاهر شود.
کد خبر: ۵۹۱۸۰۷
تلخی قصاص و شیرینی عفو

«دهلیز» اگرچه سوژه تکراری اما ملتهب قصاص را دستمایه خود قرار داده ام نوع نگاه کارگردان و رویکرد وی در روایت و تاویل این موقعیت متفاوت است و شعیبی با نگاه هوشمندانه‌ای تلاش کرده تا قصه به سمت یک نوع سانتیمانتالیسم و احساسی‌گری ترحم‌انگیز، موقعیت‌های حسی را هدایت کند چنانچه تلخی فیلم از درون خود قصه بیرون بیاید و به شکل تصنعی بر مخاطب تحمیل نشود. فضاسازی‌ها و دکوپاژ و نوررپردازی فیلم که به رنگ خاکستری نزدیک است در کنار فیلمبرداری در زمستان این حس تلخی را در مخاطب پررنگ‌تر کرده و فرم و محتوای آن از حیث روانی به یگانگی می‌رسد.

دهلیز داستان زنی است که پنج سال پیش همسر معلمش به دلیل درگیری با یکی از همسایه‌ها دچار قتل ناخواسته می‌شود و تلاش می‌کند تا با رضایت از خانواده مقتول، شوهرش را از حکم قصاص نجات دهد. در این میان یکی از خواهران مقتول در انجام قصاص پافشاری کرده و برخلاف نظر اعضای دیگر خانواده تمایلی به گذشت ندارد. از سوی دیگر شیوا (هانیه توسلی) این موضوع را از پسرش امیرعلی پنهان می‌کند تا از حیث عاطفی ـ روانی لطمه‌ای به او وارد نشود. او حتی مجبور می‌شود مدرسه پسرش را به خاطر مخالفت خواهر مقتول که فرزندش در آنجا درس می‌خواند، عوض کند. این اتفاقات و فشارهای بیرونی در نهایت موجب می‌شود شیوا، بهزاد (رضا عطاران) را به عنوان پدر به امیرعلی معرفی کرده و وی بتدریج در جریان ماجرا قرار گیرد. از این طریق مخاطب نیز با چند و چون ماجرا آشنا شده و اطلاعات لازم را درباره موقعیت قصه دریافت می‌کند. دهلیز را می‌توان یک درام اجتماعی ـ اخلاقی دانست که با محوریت قصاص و چالش‌های آن چند موقعیت انسانی را در لایه‌های مختلف داستان به شکل موازی پیش برده و با پرهیز از قضاوت دانای کلی، تماشاگر را در معرض تامل و قضاوت شخصی قرار دهد. بهزاد انسان شرور و خلافکاری نیست و هیچ گونه سابقه بزهکاری ندارد و اتفاقا معلمی است که شرافتمندانه زندگی کرده و بر اثر یک غفلت گرفتار شده است به همین دلیل مخاطب نیز علاوه بر همذات‌پنداری، با او همدلی نیز می‌کند. موقعیتی که ممکن است که برای هر کدام از ما رخ دهد. شخصیت‌پردازی‌ها و رفتارشناسی آنها از حیث فردی ـ فرهنگی به گونه‌ای است که در این بستر مفاهیم و انگاره‌های اخلاقی فیلم بهتر در دل قصه می‌نشیند و از عمق اثرگذاری بیشتری برخوردار می‌شود. در این ظرفیت دراماتیکی است که کارگردان قصه خود را به گونه‌ای روایت می‌کند تا زیبایی عفو و گذشت را به تصویر بکشد بدون این‌که بخواهد حکم قصاص را هم تقبیح کند. پرهیز از قضاوت‌های شخصی و مداخله نکردن فیلمساز در مواجهه اخلاقی با این موقعیت از یک سو و دوری از سانتیمانتالیسم کلیشه‌ای که همواره چنین قصه‌هایی را تهدید می‌کند از سوی دیگر موجب شده تا هم باورپذیری شخصیت‌ها و دغدغه‌ها و دلهره‌هایشان خوب از کار دربیاید و هم مفاهیم اخلاقی قصه بر ذهن و دل مخاطب بنشیند.

شعیبی بدون استفاده از تمهیداتی مثل فلاش‌بک برای بازنمایی حادثه قتل، زمینه‌های شکل‌گیری این اتفاق را در دو سکانس بازتولید می‌کند تا مخاطب را در موقعیتی قراردهد که رفتار بهزاد را در آن شرایط بهتر درک کند؛ یکی سکانسی که امیرعلی با سنگ شیشه همسایه را می‌شکند و وقتی که معذرت‌خواهی می‌کند و با واکنش بسیار تند همسایه مواجه می‌شود و دیگری در صحنه مربوط به زندان که بهزاد با یکی از هم‌بندی‌هایش درگیر می‌شود. خیلی از فجایع و حوادث تلخ به واسطه همین اتفاقات ساده و به ظاهر پیش پا افتاده رخ می‌دهد. دهلیز هم سویه حقوقی خوبی داشته و مساله قصاص و گذشت را در این بستر حقوقی و البته با رویکردی اخلاقی مطرح می‌کند و هم کارکرد تربیتی داشته و تلنگری به مخاطب می‌زند که فاجعه از نقطه‌ای کوچک آغاز می‌شود و حتی ممکن است شخصیتی فرهنگی مثل بهزاد که معلمی شریف است در دام این غفلت گرفتار شود. غفلتی که گاه غیرقابل جبران می‌شود مثلا در یکی از سکانس‌هایی که در خانه چای می‌خورد بر این نکته تاکید می‌کند که گاه به خاطر غفلت، بسیاری از تجربه‌های ساده زندگی به یک حسرت بزرگ بدل می‌شود.

دهلیز اگرچه یک فیلم زن محور است و به نوعی زندگی زنان سرپرست خانوار را آسیب‌شناسی می‌کند، اما می‌توان آن را کودک‌محور و سینمای کودک هم دانست که از منظر چشم یک کودک به زندگی و بحرانی که پیش آمده نگاه می‌کند، حتی زاویه دوربین و اندازه قاب‌بندی‌ها نیز در بسیاری از سکانس‌ها براساس قد و اندازه امیرعلی تنظیم می‌شود. اساسا یکی از مهم‌ترین امتیازهای دهلیز و چه بسا رمز موفقیتش در بازی خوب این بازیگر کودک نهفته است که در برخی موقعیت‌ها شگفت‌انگیز است و بهروز شعیبی توانایی خود را در بازی گرفتن از بازیگران در دهلیز به خوبی نشان می‌دهد به غیر از این، بازی متفاوت رضا عطاران که با جنس شناخته و تثبیت شده بازیگری او فاصله زیادی دارد و البته هانیه توسلی که یکی از بهترین بازی‌هایش را در کارنامه حرفه‌ای خود ثبت کرده از جمله امتیازات مهم دهلیز محسوب می‌شود.

دهلیز فیلم شریفی است که در یک قصه روان و بدون شعارزدگی و ایجاد حس ترحم در مخاطب در ستایش عفو و گذشت، به فیلمی ماندگار در حافظه تاریخی تماشاگر تبدیل شده و در نخستین تجربه کارگردان، فیلمی آبرومند از آب درآمده و فقط حسرت ماجرا پایان‌بندی فیلم است که مونولوگ امیرعلی در برابر مادر مقتول انگار به زور به قصه افزوده شده و تناسب منطقی با فرآیند طبیعی درام ندارد و ای کاش شعیبی پایان‌بندی دیگری برای نخستین فیلمش درنظر می‌گرفت یا دست کم در نوشتن دیالوگ پایانی فیلم که قرار است از زبان کودک بیان شود سخت‌گیری و وسواس بیشتری به خرج می‌داد؛ دیالوگی که به واسطه آن ولی‌دم مقتول که پنج سال است سکوت کرده و یک کلمه هم حرف نزده به یکباره دگرگون و بر چشم‌هایش اشک جاری ‌می شود، باور این دیالوگ کمی دشوار می‌نماید.

سیدرضا صائمی ‌/ جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۱
رها
Iran, Islamic Republic of
۰۸:۲۴ - ۱۳۹۲/۰۶/۰۵
۰
۰
دیدن این فیلم را به همه شما خوانندگان عزیز توصیه می كنم. قطعا از سینما راضی بیرون خواهید رفت !
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها