بعد از نمایش تصویر محمدطاها در برنامه «ماه عسل» خوشبختانه این کودک به آغوش خانواده باز گشت و خانواده اش برای ادای نذری که کرده بودند همراه با او به پابوس امام رضا(ع) آمدند.
کد خبر: ۵۹۰۲۷۰
گفت و گو با پدر و مادر محمد طاهای «ماه عسل» در حرم مطهر امام رضا(ع)/ نذرمان ادا شد

۲ماه پیش بود بیست و نهم خرداد ماه 92. مریم میرزایی (مادر محمدطاها) دست در دست دختر 5 ساله اش زهرا به بازار رفته بود تا خرید کند. پله های ورودی یکی از مغازه ها باعث شد تا او برای چند لحظه، کالسکه محمدطاها را رها کند. ابتدا قصد داشت تا کودک 7 ماهه اش را در آغوش بگیرد اما محمد طاها در خواب ناز بود و مادرش احساس کرد با در آغوش گرفتن او، خواب شیرینش تلخ خواهد شد. زهرا و مادرش پله های مغازه را بالا می روند، سوالی را می پرسند و در کمتر از 30 ثانیه دوباره باز می گردند. اما همین ثانیه های کوتاه کافی بود تا خانمی محمد طاها را از داخل کالسکه بردارد و با سرعت از آن جا دور شود. ۲ماه بعد از این ماجرا و بعد از نمایش تصویر محمدطاها در برنامه «ماه عسل» خوشبختانه این کودک به آغوش خانواده باز می گردد و خانواده اش برای ادای نذری که کرده بودند همراه با او به پابوس امام رضا(ع) می آیند. امامی که به گفته پدر محمد طاها همانند ویژگی که دارد و او را «ضامن آهو» می خوانند، ضامن این کودک خردسال شد و ارتباط معنوی آن ها با خدای مهربان را قوی تر کرد. حضور خانواده فراهانی در مشهد مقدس فرصتی شد تا با آن ها گفت و گویی داشته باشیم.

بعد از اقامه نماز ظهر و عصر در حرم مطهر امام رضا(ع) با حسن فراهانی، پدر محمد طاها هم کلام می شوم و از او می خواهم از سختی هایی که در این ۲ماه کشیده است سخن بگوید. هرچند می دانم یادآوری این ماجرا برایش تلخ است و آن طور که می گوید «فکر کردن به آن هم تنش را می لرزاند» اما بعد از آن که بغضش را فرو می خورد می گوید: بعد از گم شدن محمد طاها خیلی تلاش کردیم تا با همکاری نیروی انتظامی رد پایی از سارق پیدا کنیم. اما با وجود همه تلاش هایی که انجام شد، نتیجه ای حاصل نشد. انگار همه درهای عالم به روی ما بسته شده بود و خداوند قصد داشت به ما بفهماند که اگر بخواهد می تواند تمام راه ها را از پیش پای ما بردارد و هیچ یک از بندگان او هم نمی توانند بدون اراده او کاری از پیش ببرند. من و مادر محمد طاها هم به این اعتقاد داشتیم که فقط و فقط با لطف خداوند می توانیم فرزندمان را پیدا کنیم و باید از او یاری بجوییم. تا این که ماه مبارک رمضان از راه رسید و برنامه «ماه عسل» شروع شد...

نمایش عکس محمد طاها در آخرین برنامه «ماه عسل»

پدر محمد طاها صحبت هایش را این گونه ادامه می دهد: از ابتدای ماه رمضان همه دوستان و آشنایان ما اصرار داشتند که به هر شکل ممکن راهی را بیابیم که عکس محمد طاها در برنامه تلویزیونی ماه عسل نمایش داده شود تا شاید دل سارقان محمد طاها به رحم آید و به لطف خداوند بتوانیم کودکمان را پیدا کنیم. تلاش هایمان تا آخرین روز ماه مبارک بی نتیجه بود و مسئولان برنامه به دلیل مسائل امنیتی و این که موارد مشابه متعددی با این موضوع وجود دارد، حاضر به انجام این کار نبودند. نمی دانم چه اتفاقی افتاد که در آخرین روز ماه رمضان، لطف خدا شامل حال ما شد و مسئولان این برنامه تصمیم گرفتند تا عکس محمدطاها را در برنامه زنده نمایش دهند. در نهایت این کار نتیجه داد و فردی با ما تماس گرفت.

خانواده ای که برای ما هم ناشناخته اند

پنج شنبه هفته گذشته بود که مردی با پدر محمد طاها تماس می گیرد و می گوید: فرزند شما نزد خانواده محترمی است و به خوبی از او نگهداری می کنند. اما من شرایط روحی شما را درک می کنم و قول می دهم رضایت آن ها را برای تحویل محمد طاها به شما جلب کنم. به گفته این پدر، بعد از دزدیده شدن محمد طاها، سارقان او را در دروازه غاز تهران به خانواده ای می فروشند. خانواده ای که نمی توانستند صاحب فرزند شوند و برای خرید این کودک 5 میلیون تومان پرداخت می کنند.

شنبه؛ زمان اذان مغرب؛ مسجد امام رضا(ع) تهران

۲روز بعد دوباره شماره ای ناآشنا با پدر محمدطاها تماس می گیرد. اما این تماس با همه تماس هایی که او در طول عمرش داشته فرق می کند. صدای همان مردی است که قول داده بود محمد طاها را به آغوش خانواده اش باز گرداند: «محمد طاها را در مسجد امام رضا(ع) اتوبان شهید باقری گذاشته ایم، او را تحویل بگیرید و از خانواده ای که از او نگهداری کرده کینه ای نداشته باشید». فاصله ما تا آن مسجد خیلی دور بود. ناخودآگاه به یاد دوستم جواد افتادم که همان روز موتورسیکلت خریده بود. با او تماس گرفتم تا به سرعت خود را به مسجد برساند. جواد به سرعت خود را به مسجد رساند و محمد طاها را در آغوش گرفت...

دلداری های دوستان و آشنایان و هم وطنان

حالا آن روزهای سخت، اشک ها و ناراحتی ها پایان یافته و جایش را به لبخندهایی داده که برای خانواده فراهانی بزرگ ترین نعمت خداوند است. پدر محمد طاها می گوید: در طول این دو ماه، دوستان و آشنایان تلاش بسیاری کردند ما را آرام کنند و به ما روحیه دهند، بعضی می گفتند چنین داستانی برای بزرگانی همچون یوسف پیامبر(ع) هم اتفاق افتاده و شما هم باید همانند ایشان صبور باشید، اما من می گفتم ما کجا و ایشان کجا! توان ما درآن اندازه نیست. بسیاری از ایرانیان مقیم سایر کشورها هم با ما تماس می گرفتند و ابراز همدردی می کردند. شماره تماس ما در بسیاری از سایت ها و وبلاگ های اینترنتی قرار داده شده بود و به همین دلیل یافتن آن کار سختی نبود. در طول این روزها و بعد از نمایش عکس محمد طاها در برنامه «ماه عسل»، بسیاری از ایرانیان از کشورهایی مانند سوئد، هند، آمریکا، چین و... با ما تماس می گرفتند و ابزار همدردی می کردند. این همدردی برای ما لذت بخش بود و ما را به پیدا شدن فرزندمان امیدوار می کرد. در این مدت کارمان شده بود خواندن قرآن و دعا، گریه و بی تابی و توکل به خداوند بزرگ که ما را یاری دهد. شب های ماه رمضان تا اذان صبح دست به دعا بودیم و روزها برای یافتن محمدطاها تلاش می کردیم تا این که به لطف خدا و با عنایت امام رضا(ع) فرزندمان پیدا شد و همراه با او برای ادای نذرمان به پابوس امام هشتم(ع) آمدیم.

خواب دیده بودم که محمد طاها را پیدا می کنم

مریم میرزایی، مادر محمد طاها در طول این ۲ماه آن قدر سختی و بی خوابی کشیده است که می گوید: هنوز هم دشواری های روزهای اول گم شدن محمد طاها از ذهنم خارج نشده و نمی توانم آن روزها را از یاد ببرم. شب های اول خواب از چشمانم پریده بود و اگر هم برای دقایقی چشم روی هم می گذاشتم کابوس های وحشتناکی می دیدم که حالم را بدتر می کرد. به سختی توانستم بر خود مسلط باشم و تلاش کنم خودم را به خدا نزدیک تر کنم. روز به روز اعتقادم به خداوند قوی تر می شد و آرامش بیشتری پیدا می کردم. کارمان شده بود دعا و نذر و نیاز. قرآن می خواندیم. دعا می کردیم و اشک می ریختیم. به زیارتگاه های تهران می رفتیم و از خدا می خواستیم به واسطه آن بزرگواران فرزندمان را به ما بازگرداند. این دعاها باعث شد تا چند بار خواب محمد طاها را ببینم که خوشحال و صحیح و سالم به من لبخند می زند. تا این که هفته گذشته محمد طاها به خوابم آمد و با زبانی شیرین به من گفت: تا چند روز دیگر بر می گردم...

خداوند هیچ گاه بنده هایش را تنها نمی گذارد

خدا را شکر می کنم که محمد طاها پیدا شد و روزهای غم انگیز زندگی ما پایان یافت. این ۲ماه برای ما به سختی سپری شد اما باعث شد اعتقاد من به خداوند و لطف و مهربانی او بیشتر از قبل شود. حالا به یقین ایمان داریم که اگر همه درها هم به روی آدمی بسته باشد، خداوند هیچ گاه بنده هایش را تنها نمی گذارد و اگر صلاح بداند دعای آن ها را مستجاب می کند.

منبع: روزنامه خراسان

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۲
معصومه
Iran, Islamic Republic of
۱۸:۰۹ - ۱۳۹۲/۱۲/۰۹
۰
۰
خداراشكر
ندا
Iran, Islamic Republic of
۱۶:۴۱ - ۱۳۹۲/۱۲/۱۱
۰
۰
درتمام كاراتون به خدا توكل كنید
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها