به کتابفروش می‌گویم، کتابی به من معرفی کن! کتابی که دخترم را تشویق به مطالعه کند. یک جورایی کتاب‌ خوانش کند... با اطمینان می‌گوید: باید از کتاب‌های عاشقانه شروع کند. کتاب‌هایی که روابط آدم‌هایش بر مبنای عشق و عاشقی است... بعد ادامه می‌دهد، پسرها معمولا با کتاب‌های پلیسی و ترسناک مطالعه را شروع می‌کنند و دخترها با کتاب‌های عاشقانه!
کد خبر: ۵۷۳۸۰۰

تجربه شب‌های ایرانی در کلاس درس

کتابفروش یک رمان عاشقانه ایرانی به من می‌دهد و یک نمایشنامه خارجی. نمایشنامه پابرهنه در پارک نوشته نیل سایمون که موضوعی با نمک و رمانتیک دارد. وقتی به خانه می‌رسیم، دخترم رمان را دست می‌گیرد، اما نمایشنامه را خودم می‌‌خوانم با این اطمینان که دخترم حالا‌ حالا‌ها سراغ این نمایشنامه نخواهد رفت.

برایم عجیب هم نیست. خود من هم در سن و سال او که بودم، با خواندن رمان‌های عشقی که حالا به آنها رمان‌های عامه‌پسند می‌گویند، مطالعه را شروع کردم. در آن دوره کتاب‌های «ر ـ اعتمادی» بیشترین خواننده را بین نوجوان‌ها و جوان‌ها داشت.

کتاب‌های جیبی که روی کاغذ کاهی هم منتشر می‌شدند. شخصیت‌های داستان‌های او برای ما که در شهرستان زندگی می‌کردیم، شخصیت‌های دست‌نیافتنی بودند که عشق‌ها و روابط زیبایی را تجربه می‌کردند. پسرهای داستان‌های اعتمادی آدم‌های شریفی بودند که به رابطه خود وفادار می‌مانند و به دختر مورد علاقه خود به اصطلاح خیانت نمی‌کردند.

آنها حتی حاضر بودند برای عشق خود بمیرند! مثلا در رمان «شب ایرانی»، پیتر که یک پسر آلمانی بود و عاشق یک دختر دانشجوی ایرانی شده بود، به خاطر دختر خودکشی ‌کرد!

در سن و سالی که ما بودیم، این مرام مردانه آخر از خودگذشتگی و شیفتگی بود. اعتمادی معمولا دخترهای داستان‌هایش را در سایه امنی قرار می‌داد تا به آنها کمتر آسیب وارد شود و همین برای ما جالب بود.

البته خواندن کتاب‌های اعتمادی در سن و سالی که ما داشتیم، کار ساده‌ای نبود. برادرهای غیرتی ما اصلا موافق خواندن این رمان‌ها نبودند.

یک کلام می‌گفتند: بدآموزی دارد! برای همین خواندن رمان‌های عاشقانه به کاری مخفیانه تبدیل شده بود، اما این داستان‌ها آنقدر جذاب بود که نمی‌شد از آنها براحتی گذشت. به همین دلیل پای این کتاب‌ها به کلاس درس هم باز می‌شد. نیمکت آخر جای مناسبی برای خواندن این رمان‌ها بود. کتاب جیبی را می‌گذاشتیم لای کتاب مثلا جغرافی و چنین وانمود می‌کردیم که داریم جغرافی می‌خوانیم... معلم هم شاید می‌فهمید، اما چیزی نمی‌گفت.خودش هم شاید روزهایی مثل ما را تجربه کرده بود.

حالا اما دختر من براحتی می‌تواند این جور کتاب‌ها را در خانه و بدون هیچ پنهان‌کاری مطالعه کند.حتی می‌تواند پس از خواندن این کتاب‌ها چند روزی در ذهن خود به جای شخصیت‌های رمان زندگی کند. می‌تواند کم‌حرف شود و در اتاقش را هم ببندد.من می‌دانم او باید این دوره را تجربه کند تا یاد بگیرد مطالعه کند تا یاد بگیرد عاشق شود تا بیاموزد در عشق شکست هم وجود دارد.

طاهره آشیانی - گروه رادیو و تلویزیون

بیشتر بخوانید: پیامک عاشقانه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها