«کتاب‌هایم را برای فروش به چند مغازه که مدعی خرید کتاب با بالاترین قیمت بودند، بردم. می‌خواستند مفت بردارند.» این جمله‌ای است که بارها از فروشندگان کتابخانه‌های شخصی می‌شنویم و از طرف دیگر آه و ناله صاحبان کتابفروشی‌های دست‌دوم و البته باقی‌ماندن آنها در این شغل و قیمت‌های چند میلیونی کتاب‌های نایاب.
کد خبر: ۵۶۶۶۷۴
کتابخانه شما را مفت می‌خریم!

همین باعث شد که سراغ مشتری و خریدار کتاب‌های دست‌دوم بروم تا ببینم این شکایت‌ها ریشه در چه عاملی دارد.

کمیت یا کیفیت؟

اولین تماس با کمیت‌ها شروع می‌شود مثل این که: «من صد عنوان کتاب دارم که بیشترشان برای 40 تا 50 سال قبل است. اینها را چند می‌خرید؟» و اولین بحث از همین‌جا شروع می‌شود: «تعدادش مهم نیست. کتاب‌هایتان چیست؟ نایاب است یا کمیاب؟ مرتب هستند یا پاره و غیرقابل استفاده؟» و این تلفن آنقدر ادامه پیدا می‌کند تا خریداری که مغازه‌اش احتمالا در میدان انقلاب است به نقطه‌ای دیگر از شهر برود و بعد... یا با کتاب‌هایی عالی مواجه می‌شود یا با چند مجله زن‌روز و چند کتاب بی‌اهمیت چه در دوره خودش و چه در دوره ما و اینجاست که ادعاها شروع می‌شود. فروشنده کتاب می‌گوید: شما کتاب‌شناس نیستی، باید کتاب من را در موزه نگه دارند. خریدار می‌گوید: شما تعریف کتاب کمیاب و نایاب را نمی‌دانید. این کتاب‌ها مشتری خاصی ندارد.

این یک مکالمه تکراری برای مغازه‌داران کتابفروشی دست‌دوم است. محسن شهبازی که مدیریت سایت کارا کتاب (سایتی که در آن کتاب‌های نایاب و کمیاب را می‌فروشد و افراد هم می‌توانند کتاب‌هایشان را به رایگان در اینجا به خریداران دیگر ارائه کنند) را به عهده دارد، درباره برخورد فروشندگان کتاب می‌گوید: «کسانی که قصد فروش کتاب‌هایشان را دارند، گاهی اوقات با ما راه نمی‌آیند و فقط می‌خواهند مشاورهای ما را به خانه‌هایشان برسانند تا سرانجام به یک نحوی کتاب‌هایشان را بفروشند. مثلا هرچه توضیح می‌دهم که عنوان‌های کتاب یا حتی ناشران آنها برای ما مهم است، می‌گویند،آقا ما بشینیم اسم صد عنوان کتاب را دونه دونه براتون بخونیم؟ این ما هستیم که باید بارها توضیح دهیم که چرا نام کتاب برای ما مهم است.»

ماجرا به اینجا برمی‌گردد که مثلا تعدادی کتاب‌های پوست ماری از انتشارات نیل، قیمت بالایی دارند و همچنین لغت‌نامه دهخدا و بعضی کتاب‌های قدیمی انتشارات امیرکبیر و...، اما کتاب‌های علمی و پزشکی معمولا در بازار کتاب‌های دست‌دوم ارزش چندانی ندارند؛ زیرا علم روزانه تغییر می‌کند و گاهی ارزش کتاب‌های علمی فقط به این است که برای همین امسال باشند و نه برای 50 سال پیش. جواد مرادخان که خود کارمند بازنشسته وزارت خارجه است و اکنون حرفه‌اش خرید و فروش کتاب‌های دست‌دوم است، می‌گوید: «کتاب‌های فلسفه، ادبیات، تاریخ و دیوان‌های شاعران بازار خوبی دارند. از بین اینها کتاب‌های فلسفه از همه بهتر به فروش می‌رسد. کتاب‌های علمی هم طرفدار ندارد. البته مهم است که مغازه‌داران این کتاب‌ها و محتوایشان را خوب بشناسند. بدانند که کدام کتاب در چه موضوعی صحبت کرده است.»

 گاهی حق با مشتری است

چه کسی کتابش را می‌فروشد؟ شهبازی در پاسخ به این پرسش می‌گوید: «کتاب فقط به پنج دلیل ممکن است به فروش برسد، اول فوت فرد، دوم مهاجرت یا مسافرت، سوم کمبود فضا، چهارم اشباع‌شدن از یک نوع تفکر و گرایش به نوع دیگری از تفکر و پنجم مشکل مادی که این مورد آخر از همه دردناک‌تر است.»

یکی از کسانی که می‌خواست کتابی را بفروشد که سال‌هاست دیگر چاپ نمی‌شود و اتفاقا آن نویسنده خارجی هنوز هم در ایران آثارش طرفداران زیادی دارد، می‌گفت: «‌یک بار در انقلاب به راه افـــــتادم و سوالم را به دو شکل پرسیدم. از یک عده می‌پرسیدم که من فلان کتاب را می‌خــــواهم. می‌گفتند: نایــــاب است. دســــت‌کم 40 هزار تومان باید بابتش پول بدهی و به عده دیگری کتابم را نشان می‌دادم تا بفروشم، با بی‌میلی و بدون اهمیت دادن نگاهم می‌کردند و می‌گفتند: نهایت ده هزارتومان. اختلاف این قیمت‌ها 30 هزارتومان بود. من هم سرانجام به همان قیمت ده هزارتومان فروختم؛ ولی برای من عجیب است که می‌گویند کتابفروشی‌های دست‌دوم پول کمی به دست می‌آورند!»

در این شغل هم مثل خیلی از شغل‌های دیگر، کتابفروش‌ها یا کتاب‌خرهای منصف و غیرمنصف وجود دارد. خودشان هم می‌دانند. یکی دیگر از کتابفروش‌ها که خودش را از حرفه‌ای‌های این شغل می‌داند و می‌گوید من مرجع قیمت دادن بسیاری از افراد هستم، در خاطره‌ای از بی‌انصافی یکی از کتاب‌خرها می‌گوید: «یک بار در مغازه دوستم نشسته بودم.

دختر جوانی کتاب‌های قدیمی آورد. معلوم بود که برای خودش نیست، زیرا این کتاب‌ها قبل از تولد او به چاپ رسیده بودند. هر کتابی را که روی میز می‌گذاشت من در دلم برای خودم قیمت می‌گذاشتم، البته سکوت کرده بودم.

سرانجام دوست مغازه‌دارم گفت: تمام اینها را 12 هزار و 750 تومان می‌خرم. دختر کمی خواهش کرد که بیشتر بخرد و مرد گفت که نه. قیمت همین است که گفتم. دختر هم کتاب‌ها را فروخت. وقتی با دوستم تنها شدیم به او گفتم که من الان تمام این کتاب‌ها را 300 هزار تومان از تو می‌خرم. دوستم حاضر نشد که کتاب‌ها را به قیمت 300 هزار تومان به من بفروشد. چون خودش ارزش آنها را می‌دانست. از او پرسیدم که ماجرای این 750 تومان چیست. گفت: عددش را خرد گفتم تا به خیالش من همه را دقیق و تک به تک حساب کرده ام!»

البته این ماجرا باعث نشود که به تمام کتابخرها بدبین شوید. بعضی هم واقعا خوب حساب می‌کنند. باورتان می‌شود که بعضی از همین مغازه‌داران کتاب‌های دست‌دوم فروشی اینقدر کارشان را دوست دارند که حاضرند کتاب‌های گران قیمت و نایابشان را بدون هیچ ضمانت خاصی به مشتریانشان امانت بدهند تا آنها کتاب را بخوانند و برگردانند؟ چنین جوانمردی‌هایی هم بین اهالی کتابفروش مثلا آنها که در پاساژ صفویه هستند، زیاد است و باورتان می‌شود که با وجود چنین داستان‌هایی هنوز کتابفروش‌هایی هستند که پس از سال‌ها فعالیت در این شغل، خانه‌هایشان استیجاری است.

آیا این داستان تلخ از زبان این مشتری را باور می‌کنید که می‌گفت: «واقعا برخی از این مغازه‌داران درآمدشان در طول روزهای طولانی کم است تا سرانجام به یک مشتری حسابی برخورد کنند. پارسال من دوجلد کتاب نو داشتم که بشدت به پول اندکی یعنی ده هزار تومان نیازمند بودم. به هر مغازه‌ای که می‌بردم، می‌گفتند: این کتاب بسیار عالی است. ولی ده هزار تومان در جیبمون نداریم تا از تو بخریم. آخر سر یکی از مغازه‌داران جلوی چشم خودم رفت از مغازه‌دار کناری‌اش ده هزارتومان پول قرض گرفت و به من داد و کتاب را خرید. قیمت واقعی کتاب‌ها 16 هزارتومان بود. او منصفانه از من خرید، ولی از این همه بی‌پولی‌اش دلم سوخت.»

چه کسی از درد ما می‌گوید؟

کسی که با دست خودش کتابش‌هایش را با ذوق و شوق خریده، برایش دشوار است که زمانی بخواهد کتاب‌های عزیزش را بفروشد. همین است که شهبازی با 18 سال سابقه کاری‌اش در این کار می‌گوید: من بارها دیده‌ام کسانی که کتاب‌هایشان را به دلیل مسائل مالی می‌فروختند و گریه می‌کردند. چه کسی از سختی کار ما می‌گوید. همه وقتی طلا، لباس، ماشین، هر چیز دیگری را می‌خرند یا معاوضه می‌کنند، خوشحالند که می‌خواهند بهترش را به دست بیاورند، ولی کسی که به دلیل مسائل مالی کتاب‌های عزیزش را می‌فروشد آنچنان رضایتی ندارد و دل کندن برایش سخت است. ‌شاید شما هم سراغ حراجی‌های میدان انقلاب رفته باشید که کتاب‌ها را چیده‌اند و هر کتاب را به قیمت هزار تومان می‌فروشند. بماند که معمولا آن عنوان‌های برتر رشته‌ها در میان کتاب‌های بساط شده وجود ندارد، اما پرسشی که مطرح می‌شود این است که این فروشنده‌ها کتاب‌ها را چند خریده‌اند که با هر جلد، هزار تومان سود هم می‌خواهند داشته باشند؟

شهبازی که کتاب‌های سایت کارا کتاب را حتی به دیگر کشورها هم ارسال می‌کند، درباره کتاب‌های نایاب گران‌قیمت می‌گوید: «بعضی دائم می‌گویند،شما یک دوره کتاب را 400 هزار تومان می‌فروشید. می‌دانید چه پولی در می‌آورید! باور کنید​ بعضی از این دوره‌های 400 هزارتومانی شامل 50 مجلد است؛ یعنی جلدی 8000 تومان. واقعا کتاب کمیاب با جلدی 8000 تومان اینقدر در چشم می‌آید؟ چرا از ماشین‌های صد میلیونی یا لباس‌های مارک دار اینقدر صحبت نمی‌کنند؟»‌ با تمام این شرایط، افراد اهل مطالعه، کتاب‌هایشان را می‌خرند و می‌خوانند، کتاب‌بازها کلکسیون کتاب‌هایشان را تکمیل و کتابفروش‌ها هم کار می‌کنند و درآمد کسب می‌کنند. جواد مرادخان می‌گوید: «ما علاقه به کتاب داریم که وارد این حرفه شده‌ایم و مشتری‌های ما ثابت هستند. یک عده کتاب قدیمی‌خر هستند و گاهی اوقات ما کتاب‌هایمان را با یکدیگر خرید و فروش می‌کنیم؛ زیرا اگر مشتری ثابت من دائم در کتابفروشی من یکسری کتاب‌های خاص و تکراری ببیند، دیگر به سراغم نمی‌آید و من مشتری ثابتم را از دست می‌دهم.»

حورا نژادصداقت‌ -‌ جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها