گرم نگاهم می‌کند، آسمان می‌ریزد در چشمم با تمام ابرهای باریده و نباریده خودش. دقیق می‌شوم، خورشید سایه انداخته روی فردایم و من دارم در سایه بلند و رشید آفتابی قدم می‌زنم که تازه از طلوع آمده است. گرم نگاه می‌کند و زلالی می‌ریزد در جانم و تمام اقیانوس‌های جهان در مویرگ‌هایم می‌دوند و آرام می‌گیرند .
کد خبر: ۵۶۴۷۳۲

گرم نگاه می‌کند، انگار کسی می‌بارد در خلوت دلتنگی‌ام با سکوت شیرین و شفافش. انگار کسی آسمان را به پای لحظه‌هایم می‌ریزد که قد بکشم بروم تا خود خورشید.

گرم که نگاه می‌کنم، می‌بینم این لب‌های تا سکوت دویده، این جان شیفته، این دریایی که آرامش قبل از توفانش را به نسیم سپرده است، این اقیانوسی که برای در دسترس‌بودنم جمع شده در لیوانی، پدر من است.

پدر من که نسبتی با آب و آینه داشت و آرزوهایش به اندازه گیسوان من هم بلند نبود. به اندازه گیسوان من که دخترانگی‌ام او را به شوق می‌کشاند و لی‌لی‌کنان، پابه‌پای من در فردا می‌دوید.

پدر من مهربانی‌اش را تقسیم می‌کرد با تنهایی مادرم، کودکی‌ من و خواهرانم، با نوزادی برادرانم، رودخانه‌ای می‌شد و می‌شکست تا آبشار محبت در فضای خانواده ما نفس بکشد و زلالی ریشه بدواند در خاک کاکتوس‌های کوچکی که گاه و بیگاه سکوت پنجره را درهم می‌شکنند.

پدرم از نسل آفتابگردان‌های سردرگم نبود، پدرم سرگردان خورشید دوردست نمی‌ماند، پدرم خود آفتاب بود نه آفتابگردان. پدرم از تبار باران‌های نباریده و صبح‌های به طلوع نرسیده نبود. پدرم بوی خاک و گندم و دست در دست‌های مردم داشت. پدرم از نسل گندمزاران عاشق و بیدهای مجنون صادق بود.

پدرم با درد هم‌قافیه بود و گرمای دستانش تابستان را به مهمان دل‌هایمان می‌آورد و زمستان، فصلی بود که در سال ما هیچ جایگاهی نداشت.

پدرم فقط پدر من بود و من تمام کودکی‌هایم را لی‌لی‌کنان می‌ریختم در نگاهش که هر روز جوانه می‌زد با جوانی من و جهان را تازه‌تر می‌دید از چشم‌های برادرانم که تاتی‌تاتی‌هایشان مرغان سحری را به لکنت انداخته بود.

پدرم هر صبح با صدای سحر می‌رفت تا آسمان و نان داغ خورشید می‌آورد، تقسیم می‌کرد میان ما. حالا سال‌هاست ما - من و خواهر و برادرهایم - منتظریم کسی با لباسی از مهتاب، جانی از فردا و دست‌هایی از بهار بیاید دست‌مان را بگیرد و ما را دوباره به خودمان معرفی کند ولی افسوس... .

جام جم /چاردیواری

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها