ایده تلویزیون گرانادا برای اقتباس تلویزیونی از مجموعه شرلوک هولمز بسیار بلند پروازانه بود. آنها حتی از گالش ایرانی ای که هولمز از آن به عنوان جاتوتونی استفاده می کرده و بالای شومینه اتاقش آویزان بوده نگذشتند.
کد خبر: ۶۶۳۹۲

گرانادا براساس قصه های کانن دویل ، ماجراهای شرلوک هولمز(1984) بازگشت شرلوک هولمز(1986)خاطرات شرلوک هولمز (1990)و پرونده های شرلوک هولمز(1991)را ساخت.
این ساخته های تلویزیونی گرانادا از زمستان 1373در ایران روی آنتن رفت. ابتدا شبکه 3، مجموعه ماجراهای شرلوک هولمز را پخش کرد، چند ماه بعد از اتمام این سری ، شبکه 2پخش بازگشت شرلوک هولمز را آغاز کرد.
شبکه 2طی پاییز 75و تابستان 76به ترتیب خاطرات شرلوک هولمز و پرونده های شرلوک هولمز را نیز نمایش داد. ظاهرا گرانادا برای بازسازی خانه 221Bخیابان پیکر، 5ماه وقت مصرف کرده است.
می توان حدس زد مبنای اصلی این بازسازی ، تصاویری بوده است که «سیدنی پجت»، طی اولین انتشار داستان های هولمز برای آنها طراحی کرده بود.
دکوراسیون ، مبلمان و کلا فضای داخلی اتاق ، بیش از هر اقتباس سینمایی دیگری به گراورهای اصلی وفادار مانده است. حتی بعضی مواقع تصاویر پجت مبنای کارگردانی مجموعه هم شده اند طوری که سعی شده قاب بندی نماهای خاص و میزانسن بازیگران دقیقا با اصل تصاویر منطبق باشد. سیمای واتسن مجموعه اول به آنچه پجت طراحی کرده بود، بسیار نزدیک است.
مردی چهارشانه ، نسبتا زمخت با سبیل پرپشت و تیپی مطابق با مد مردان جوان لندن ویکتوریایی. با این حال بازیگر دوم نقش واتسون یعنی ادوارد هاردویک ، باوجود این که کوچک جثه تر و مسن تر از بازیگر قبلی است بیشتر به دل می نشیند.
او سعی کرده کمی از کلیشه آن واتسون قلچماق و ابله خارج شود و حس و حالی از جهان دیدگی توازن به نقش ببخشد.
در واقع تلقی رایج در مورد واتسون این بوده که باید روی سفاهتش تاکید کرد. اما هاردویک با تصویر کردن واتسون به عنوان یک عاقله مرد معمولی و فاصله ناگزیری که بین هوشمندی هولمز و درک افراد عادی وجود دارد، واتسونی باورپذیرتر و قابل همذات پنداری ساخته است.


استقلال
باوجود این که مجموعه گرانادا در بعضی موارد به کتابها شدیدا وفادار بود، اما اکیدا تلاش کرده از زیر سایه ادبیات کانن دویل خارج شود.
پیشتر هر کسی می خواست سیمای وفاداری از هولمز در تلویزیون یا سینما بسازد، دست خود را در پوست گردو قرار داده بود؛ چون در نهایت هولمز به جهان ادبیات تعلق داشت و جهان ادبی او همواره خلاقیت اقتباس کنندگانش را عقیم می کرد و وسواس در به تصویر کشیدن هولمز واقعی ، این آثار را گاه تا حد فتورمان هایی بی حس و حال و کاملا طفیلی کتاب ، تنزل می داد.
عوامل مجموعه گرانادا تلاش کردند هولمزی بسازند که وابسته به کتاب نباشد و به همین دلیل با اعتماد به نفس کامل از برخی مشخصات همان هولمز که به شدت مورد تعقیب هولمز دوستان دنیا هم هست تخطی کردند.
هولمز معمولا با کلاه مخصوص شناخته می شود که اکثر کارگردان هایی که به شخصیت او در سینما جان داده اند آن را به عنوان یک نشانه روی سیر شخصیتشان قرار داده اند.
یک کلاه شکاری با نامی که در فارسی برایش معادلی وجود ندارد که در شکل کلیشه ایش نارنجی رنگ است و چهارخانه و حتما از پارچه های اسکاتلند. هولمز گرانادا معمولا کلاه سیلندر به سر دارد و تازه در موارد معدودی که آن لباس معروف را به تن می کند، کلاهش بر خلاف تصویر رایج خاکستری و بدون طرح.


جرمی برت
چشمان روشنی دارد. حال آن که همه هولمز دوستان می دانند رنگ چشمان کارآگاه محبوبشان قهوه ای تیره است. جرمی برت از مجموعه سوم به بعد و طی 4سال وقفه که در تولید سریال افتاده بود، بسیار پیر و شکسته شد. به نحو محسوسی چاق شده ، شکم و غبغب آورده بود.
به طوری که اگر کسی او را در مجموعه های قبلی ندیده بود، به زحمت می توانست این سیمای تازه را به جای هولمز لاغر و تکیده قبول کند. اما این بار هم سازندگان مجموعه با اعتماد به نفس بسیار نقش هولمز را همچنان به جرمی برت دادند و اجازه دادند پیری که در تصاویر سیدنی پجت هیچگاه به سراغ هولمز نرفته بود، درست مثل هر انسان دیگری بر هولمز تلویزیونی غالب شود.
سری سوم یعنی خاطرات شرلوک هولمز در میان کل مجموعه ها، از بقیه ضعیف تر است. حاصل گردنکشی سازندگان از جهان ادبی هولمز قابل دفاع از آب در نیامده است. در این سری ، آنها در اصل داستان ها هم دست بردند و گاهی با ترکیب چند داستان مختلف به یک قصه واحد اما از هم گسیخته رسیدند و قسمتهای آن نه زنگی زنگ است و نه رومی روم.
اما در قضاوت نهایی و با در نظر گرفتن کل مجموعه ها، نافرمانی تلویزیون گرانادا از قواعدی که سالها بر اقتباس های داستان های کانن دویل سایه افکنده بود و تلاش برای ساخت یک هولمز با گوش و پوست و استخوان قابل ستایش خواهد بود. خصوصا حس سلیقه در انتخاب بازیگری به نام جرمی برت.
جرمی برت برت فقید یکی از پیروان مکتب استانیسلاوسکی بود. همان مکتبی که می گفت برای بازی کردن نقش شرلوک هولمز، باید خود شرلوک هولمز باشی.
انتخاب جرمی برت هم در ادامه همان نگاه گرانادا بود به تولید یک هولمز مستقل از ادبیات. جرمی برت در عین حال که هولمز کانن دویل است ، برای خودش جهان مستقلی دارد. جهانی قابل باور و متفاوت.
ظاهرش قامت بلند، چهره تکیده ، بینی عقابی و مدل موها او را مستعد بازی در نقش هولمز می سازد. اما جرمی برت برای این که هولمز قابل قبول تصویری بسازد تکیه خود را روی قسمتهایی از شخصیت او قرار داد که هر چند در کتابهایش ذکر شده بود اما موقع ساخت آن کاراکتر کلیشه ای یا آن کلاه نارنجی چهارخانه و ذره بین و... مورد غفلت واقع می شد.
هولمز کتاب ، آرام و درونگراست و گهگاه ملاحت طنزآلودی هم دارد. اما در بسیاری از داستان ها اشاره شده که او در عین حال شلخته و عصبی است ، افسرده است و گاهی عکس العمل های جنون آمیز نشان می دهد.
به کوکائین اعتیاد دارد. خود شیفته است و در مجموع از لحاظ روانی به هیچ وجه سالم نیست. این رگه تیره شخصیت هولمز با وجود این که از پایه ای ترین ویژگی های خاص او محسوب می شد، سالها از نظر هولمزدوستان نادیده گرفته شده بود.
در حالی که در کنار کلیشه هولمز این وجوه بیمارگون اما غیرقالبی هم به صورتی پنهان می زیست. شاید علاقه مندان هولمز خوش نداشتند از آن کلیشه رایج دست بردارند و هولمزی سیاه تر اما باورپذیرتر و عمیق تر را بشناسند. جرمی برت همین نیمه دیگر هولمز را کشف کرد و به ما نشان داد. هولمزی که جرمی برت به تصویر کشید، شخصیتی مالیخولیایی است.
با آن حرکات عصبی صورت ، پرش گاه به گاه لبها یا ابروها. با حرکات ناگهانی و جنون آمیز و آن نگاه نافذ اما پرنخوت. با خنده هایی که بر لبش می نشیند و بعد خیلی سریع محو می شود تا بفهمیم قصد تمسخر مخاطبش را داشته است.
جرمی برت نیمه تاریک هولمز را آزاد کرد و با انگشت گذاشتن روی نکات کلیدی اما نامریی شخصیت پردازی هولمز تصویر جدیدی از او ارائه داد.او شدیدا نسبت به قرار گرفتن در مقابل دوربین تلویزیون آگاه است و با تمام قوا سعی دارد هولمز را تصویر کند.
فرمهای گرافیکی خاصی که به واسطه بدنش در قابها می سازد موید این نکته است. شاید تنها خطر حقیقی که بازآفرینی جرمی برت را تهدید می کند این است که او نسبت به خودش زیادی جدی است و با تاکید خامی که روی تک تک جملات دارد گاهی آنها را به هجویه ای علیه خودش تبدیل می کند.
او اکتشافاتی که قاعدتا برای هولمز بسیار ساده و پیش پاافتاده محسوب می شود با چنان اغراق و جدیتی نمایش می دهد که احساس می کنیم هولمز برای باهوش بودن ، رنج زیادی متحمل می شده.
در هولمز ادبی نشانه هایی از فلز آیرونیک وجود دارد که باعث می شود ما نسبت به این که چقدر طبیعی و راحت مسائل را حل می کند، مبهوت شویم.
خصلتی که هولمز جرمی برت از آن نصیب زیادی نبرده و گاهی ورجه ورجه هایش به خاطر کشف مسائل ساده ممکن است بیننده را به خنده وادارد.جرمی برت فقید در 1995از دنیا رفت و ساختارشکنی اش از شخصیت هولمز را برای ما به یادگار گذاشت.


دوبله
گذشته از صدای ایرج رضایی که برای چهره هاردویک زیادی مسن بود ناصر نظامی برای بورک و ربیعی برای هاردویک گزینه های مناسبی بودند.
جلال مقامی وقتی جای جرمی برت صحبت می کرد، هیچ توانایی ویژه ای را به نمایش نگذاشت و دوبله اش هر چند استاندارد و قابل قبول بود اما چیزی برای به یاد ماندن نداشت.
گو این که لحن آرام و شکسته حرف زدن مقامی گاهی با حرکات جنون آمیز و دیسیپلین خاص جرمی برت در تناقض بود؛ اما بهرام زند...
صدای بهرام زند روی چهره جرمی برت (خصوصا از مجموعه سوم به بعد) تبدیل به یکی از دوبله های قابل افتخار سیما شد.
بهرام زند به خوبی از پس اجرای صوتی غرغرها، نجواها و لحن پرفراز و نشیب و گفتار ادبی هولمز برآمد. هولمز بسیار لفظ قلم صحبت کند. کلمات رسمی و گاهی مهجور فارسی که برای این شخصیت انتخاب شده بود، کاملا با حس و حال او هماهنگ بود.
بهرام زند همان کاری را با جرمی برت انجام داد که برت خود با هولمز انجام داده بود. او یک سر به جرمی برت تبدیل شد و مقایسه صدای او در این مجموعه با مثلا اجرای او در ناوارو نشان می دهد چقدر برای درآوردن آن کیفیت مالیخولیایی بازی جرمی برت تلاش کرده است.
چنان که بی اغراق هولمزی که ما می شناسیم را باید حاصل مثلث هولمز دویل ، جرمی برت و بهرام زند دانست.

ساعت 5/1 شب یا 9 صبح ، از هر لحاظ فرصت مغتنمی است برای لذت بردن و انصافا مستحق از دست دادن نیست.

سروش روحبخش
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها