حتما نباید ریشش سفید باشد و قدی خمیده داشته باشد، لازم نیست حتما درس مشاوره خوانده باشد و برای کمک‌هایی که می‌کند پول بگیرد، ضرورتی ندارد که ظاهری خاص یا تفکری ویژه داشته باشد فقط کافی است کسی که برای مشورت گرفتن از او دست کمک به سویش دراز می‌کنیم به چم و خم زندگی وارد باشد و آنقدر خیر و صلاحمان را بخواهد که بی منت و آشوب، گره از کارمان باز کند.
کد خبر: ۵۴۳۲۴۵

 

دعوا و اختلاف، نمک زندگی نیست اما در زندگی خیلی از آدم‌ها شرایطی پیش می‌آید که انگار دعوا و بحث کردن اجتناب‌ناپذیر می‌شود. شرط اول در حفظ آرامش خانواده، پنهان نگه داشتن اختلافات از دیگران و تلاش برای حل و فصل آنها به شکلی خصوصی است، ولی گاهی عمق این اختلافات به حدی است که باید شخص سومی از راه برسد و راهی را که خانواده‌ها گم کرده‌اند نشانشان بدهد.

مشکلات هزار رنگ

مشکلات آدم‌ها هم مثل خودشان متنوع است یعنی به تعداد آدم‌ها، مشکل وجود دارد. بیشتر این اختلافات بین زن و شوهرهاست، اما گاهی نیز پدر و مادرها با بچه‌ها مشکل دارند و گاهی بچه‌ها با یکی از والدین یا حتی چند عضو یک فامیل با هم یا گاهی چند همسایه یا دوست با یکدیگر. بیشتر زن و شوهرهایی که با هم اختلاف پیدا می‌کنند چنین شرایطی دارند: آنها بعد از مدتی می‌بینند به هم علاقه نداشته‌اند و در مورد احساساتشان اشتباه کرده‌اند یا به خاطر کارهای ناراحت‌کننده هم علاقه‌شان به هم را از دست داده‌اند و برای همین بهانه می‌گیرند، به خاطر مشکلات اقتصادی و فرهنگی از با هم بودن خسته شده‌اند و حالا می‌خواهند آزاد و بدون هم زندگی کنند، از سلایق و علایق متضاد خود خسته شده‌اند و توان حل مشکلات پیش آمده را ندارند، فکر می‌کنند فرزند مشترکشان خوب تربیت نشده و احساس شکست می‌کنند، هنوز نتوانسته‌اند با نقطه ضعف‌های خانواده همدیگر کنار بیایند و بدتر این‌که امیدشان برای حل مشکلات را از دست داده‌اند.

بچه‌های یک خانواده هم ممکن است این‌گونه فکر کنند: پدر و مادرشان باب میل آنها نیستند، از این‌که آنها حرفشان را نمی‌فهمند و به جای محبت، زبان به انتقاد باز می‌کنند کلافه شده‌اند، می‌خواهند از پدر و مادری که مثل آنها فکر و رفتار نمی‌کنند دور باشند، دنبال استقلال هستند اما پدر و مادر دست و پای آنها را بسته اند و تا زمان پیدا کردن استقلال مالی باید این شرایط را تحمل کنند.

وضعیت اعضای یک فامیل و گروه دوستان هم همین‌طور است یعنی آنها نیز از وضع موجود ناراضی‌اند و از این‌که کنار همدیگرند و مجبورند با هم باشند لذت نمی‌برند. اما نتیجه تمام این حالات ناخوشایند فقط فشارهای عصبی، داد و فریاد‌های بی‌مورد و از دست رفتن آرامش است که به جای راهگشا بودن فقط گرهی بر گره‌های قبلی می‌زند.

در این میان انگار اختلافات میان زن و شوهرها از همه آزاردهنده‌تر و مخرب‌تر است چون یک زندگی زناشویی ناموفق بدون شک دامنه اختلافات را به زندگی فرزندان، خانواده‌های دو طرف و گروه دوستان نیز می‌کشاند.

امروزه برخلاف سال‌های گذشته که کمتر زن و شوهری با میل و علاقه وارد زندگی مشترک می‌شدند حالا بیشتر ازدواج‌ها عاشقانه است، اما هنوز هم همین زندگی‌هایی که عاشقانه شروع می‌شوند بعد از مدتی از محبت خالی می‌شوند و فقط به خاطر بچه‌ها ادامه پیدا می‌کنند. همین می‌شود که امروز بیشتر مردم ما بدون آن‌که مهر طلاق در شناسنامه‌شان ثبت شده باشد دست به طلاق عاطفی زده‌اند و عشق و علاقه را جایی در بیرون از محیط خانه جستجو می‌کنند.

دامنه مشکلاتی که خانواده‌ها را به این مرحله می‌رساند بسیار وسیع است و نمی‌شود فقط به چند عامل اشاره کرد، ولی با اندکی تامل و تعمق در زندگی آنهایی که می‌شناسیم می‌شود به عمده عوامل مشکل‌‌ساز در زندگی پی برد.

خیلی از ما وقتی وارد زندگی مشترک می‌شویم تعریفی خشک و سنتی از نقش همسران داریم یعنی مثلا فکر می‌کنیم که مرد نباید در خانه دست به سیاه و سفید بزند و وظیفه زن هم چیزی جز خانه‌داری و فرزندپروری نیست. این شیوه زندگی شاید در بعضی خرده‌فرهنگ‌ها جواب دهد، اما وقتی ازدواج اتفاقی می‌شود که در آن مرز عقاید و باورها از میان برداشته می‌شود و گاه دو فرد از 2 فرهنگ و جایگاه اجتماعی متفاوت کنار هم قرار می‌گیرند دیگر این الگوی فکری جوابگو نیست. در واقع نکته کلیدی در زندگی زناشویی این است که هیچ کدام از طرفین نباید زنجیری به دست و پای هم باشند و جلوی موفقیت و پیشرفت همدیگر را بگیرند.

گفت‌وگوهای بدون صداقت، فاقد احترام متقابل و همراه با رودربایستی هم پشت پرده بسیاری از مشکلات خانوادگی است درست همان‌طور که علت اصلی خیلی از مشکلات و اختلافات در خانواده، ازدواج با کسی است که او را نه به خاطر آنچه هست، بلکه به خاطر آنچه می‌خواهیم از او بسازیم انتخاب کرده‌ایم.

این کلیدهای طلایی

این‌که می‌گویند پیشگیری بهتر از درمان است در مورد ارتباطات خانوادگی واقعا صدق می‌کند. شاید بهترین روش زندگی کردن بویژه از نوع زندگی زناشویی تلاش برای به وجود نیامدن مشکل باشد یعنی پیش از هر چیز جلوی بروز اختلافات را بگیریم تا مجبور نشویم وقت و انرژی مان را صرف حل مشکلات کنیم، اما لازمه چنین کاری یاد گرفتن مهارت‌های زندگی است که کاری سخت اما شدنی است. نخستین کلید طلایی داشتن زندگی موفق به ما می‌گوید که قبل از شروع زندگی مشترک باید زن و مردی توانمند باشیم یعنی مهارت‌های همسرداری را خوب یاد گرفته باشیم و باور داشته باشیم که برقراری روابط انسانی سالم و درست میان اعضای خانواده رمز سلامت جسمی و روانی است. کسی که با این دید وارد زندگی می‌شود حتما می‌داند همسری را که خودش انتخاب کرده و زندگی مادام‌‌العمر با او را برگزیده نزدیک‌ترین و محرم‌ترین فرد نسبت به او است پس باید او را نیمی از وجود خود بداند، از او پشتیبانی کند و برای خوشبخت شدنش تلاش کند.

اگر زن و مردی اینگونه به زندگی نگاه کنند حتما قبلا یاد گرفته‌اند که داشتن مهارت‌هایی چون گوش دادن فعالانه به حرف‌های همدیگر، مشورت کردن، احترام گذاشتن به عقاید همدیگر و پذیرفتن یکدیگر همان‌گونه که هستند لازمه داشتن زندگی خوب و شرط لازم حل و فصل مشکلات در نهایت تفاهم و احترام است. دیگر کلید طلایی زندگی خوب و آرامش‌بخش علاقه دو طرف به داشتن کانون خانوادگی گرم و صمیمی است یعنی این‌که دو‌طرف بخواهند چنین فضایی را خلق کنند و آن را ادامه دهند و بدانند که یک دست صدا ندارد. پس اگر زن و شوهری این‌گونه فکر کنند اگر زمانی با مشکلی برخورد کردند نیز می‌دانند که آن مشکل نباید فضای صمیمی و گرم خانوادگی‌شان را از بین ببرد.

اما برای رسیدن به چنین مرتبه‌ای باید چند خصوصیت چاشنی روابط شود. خصوصیاتی چون داشتن تعهد، وفاداری، انصاف، صبر و اعتماد دوجانبه تا اگر مشکل یا سوءتفاهمی پیش آمد از کاه، کوه ساخته نشود و بنیان خانواده تهدید نشود. پس مهارت‌های زندگی در این بخش به ما گوشزد می‌کنند که زن و شوهر در گام نخست باید از به وجود آمدن سوءتفاهمات جلوگیری کنند و اگر سوءتفاهمی پیش آمد با رعایت اصول انسانی که به آن پایبند هستند هر چه زودتر به حل و فصل آن بپردازند. وقتی مشکلی ـ کوچک یا بزرگ ـ پیش می‌آید بدترین شیوه رفتار، استفاده از روش‌های پرخاشگرانه، خشونت‌آمیز و بدبینانه است پس باید با حفظ آرامش با زبانی صریح صحبت کرد تا ارتباط کلامی بدرستی برقرار شود و در حین تلاش برای حل مشکلات، مشکلات جدیدتری به وجود نیاید.

این آدم‌های کارساز

حالا اگر با همه تلاش‌های دوجانبه باز هم سوءتفاهمی به وجود آمد یا از حد یک مشکل کوچک گذشت و به یک بحران تبدیل شد آن وقت باید چه کار کرد ؟ شاید این یکی از عمده‌ترین سوالاتی باشد که خیلی از خانواده‌های طالب آرامش به آن فکر می‌کنند. همیشه یکی از بهترین پیشنهادات به خانواده‌ها حل کردن مشکلات در فضای خانوادگی است چون خیلی از مشکلات در اصل یک سوءتفاهم کوچکند و بدون آن‌که به حضور شخص سومی نیاز باشد فقط با گفت‌وگو و تعامل حل می‌شوند. فایده این کار این است که هم زن و شوهر‌ها مهارت‌های حل مشکل بدون جار و جنجال را در میدان عمل نیز آزمایش می‌کنند و هم خانواده‌های دو طرف از موضوع خبردار نمی‌شوند و با نگرانی‌ها و اظهار نظرهای نابه‌جایشان به مشکلات عمق نمی‌دهند.

اما گاهی جنس مشکلات خانوادگی از این دست نیست یعنی گاه شرایطی پیش می‌آید که بهتر است از کسانی که بهتر و هوشمندانه‌تر از ما فکر می‌کنند و راه حل ارائه می‌دهند کمک بگیریم. یکی از این افراد مشاوران خانواده هستند، البته به شرط آن‌که در کار خود مهارت و تجربه داشته باشند.

ما ایرانی‌ها معمولا میانه خوبی با مشاوران نداریم چون برداشت ما این است که قصد آنها از گوش دادن به حرف‌هایمان خالی کردن جیبمان است در حالی که برای حل مشکلات ، کاری از دستشان ساخته نیست. اما حقیقت چیز دیگری است چون بسیاری از مشاوران با تکیه بر تجربه و دانشی که اندوخته‌اند قادرند مشکلات را در نظر ما آنچنان کوچک و کم‌ارزش جلوه دهند که دیگر اثری از آن باقی نماند. در واقع یک مشاور توانمند و دلسوز می‌تواند قوانین زندگی مشترک را به زن و مرد یاد بدهد و اشکالات رفتاری که باعث به وجود آمدن مشکلات شده است را به آنها گوشزد و برای رفع آنها راه‌حل ارائه دهد.

این می‌تواند یکی از بهترین و در دسترس‌ترین راه‌ها باشد، اما اگر زن و شوهر نمی‌خواهند از این راه کمک بگیرند همان راه‌های سنتی خودمان یعنی کمک خواستن از عاقل‌ترین و دلسوزترین عضو خانواده و فامیل هنوز هم اثربخش است. این عضو قابل اعتماد فامیل می‌تواند یک ریش سفید باشد یعنی کسی که به واسطه سال‌های عمرش تجربه هم به دست آورده. چنین کسی می‌تواند راه‌حل‌های خوبی برای حل مشکلات ارائه دهد البته به شرطی که منصف و بدون غرض باشد و عادلانه قضاوت کند.

ولی ایفای این نقش فقط به ریش سفیدها محدود نمی‌شود چون کسانی هستند ‌با این‌که گرد سفیدی بر موهایشان ننشسته، اما آنقدر توانایی دارند که عاقلانه و منصفانه راهکار ارائه دهند. یک دوست خوب و قابل اعتماد هم می‌تواند طرف مشورت ما قرار بگیرد البته باز به شرطی که نخواهیم او ابزار دست ما و وسیله‌ای برای حق دادن به ما باشد.

در انتخاب یک مشاور از بین دوستان و آشنایان توجه به این نکته نیز بسیار ضروری است که او حتما باید فردی باشد که خودش در زندگی شخصی موفق باشد چون فقط در این صورت است که می‌تواند راهکارهای درست ارائه دهد. آدم‌هایی که خودشان در زندگی شکست خورده‌اند هرگز نمی‌توانند مشاوران خوبی باشند چون اگر آنها مهارت حل مشکل را داشتند خودشان چنین وضعی نداشتند ضمن آن‌که کسی که در زندگی شکست می‌خورد در ناخودآگاهش نوعی بدبینی، احساس حقارت و حس انتقام وجود دارد احساساتی که بی‌شک جلوی او را برای داشتن قضاوتی عادلانه می‌گیرد.

توصیه‌هایی برای تمام فصول

گوش دادن به حرف‌های مشاور یک طرف ماجراست و عمل کردن به حرف‌هایش طرف دیگر ماجرا . اگر قرار باشد کسی را واسطه حل مشکلاتمان قرار دهیم آن‌وقت به توصیه‌هایش به خاطر آن‌که آنها را خلاف میلمان می‌بینیم، عمل نکنیم در واقع کاری از پیش نبرده‌ایم. در به کار بستن توصیه‌های مشاوران نیز زن و شوهر هر دو همدوش هم باید تلاش کنند چون در این خصوص نیز یک دست مسلما صدا ندارد. اما در حین عمل کردن به توصیه‌های مشاور و به کار بستن دستورات او باید نکات کلیدی داشتن ارتباطی موثر را نیز مرتب در ذهن مرور کرد نکاتی که به همه دوستداران آرامش در زندگی مشترک می‌گوید باید از عبارات داوری کننده، انتقاد آمیز و برچسب دار خودداری کرد، نباید به جای حرف زدن جنگید، نباید تهدید کرد، نباید مقایسه منفی داشت، نباید دوپهلو حرف زد، باید دست از طعنه زدن برداشت و با احترام متقابل زندگی‌کرد.

حمید بروغنی / جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها