در حال حاضر تحولات نوار غزه، جایی که جنبش مقاومت اسلامی (حماس) توانست بعد از چند روز زد و خورد به هیمنه و تسلط سیاسی و نظامی چهل ساله جنبش فتح پایان بخشد و بدین ترتیب به آنچه که آن را همکاریهای
کد خبر: ۱۳۷۶۶۸
نزدیک اطلاعاتی و امنیتی فتح و اسرائیل نامیده است ، خاتمه دهد ، در صدر اخبار و گزارش رسانههای منطقهای و جهانی قرار دارد.
هر چند تحولات مناطق دیگر خاورمیانه از جمله عراق، لبنان و افغانستان به دلیل اتفاقات دلخراش و نگرانکننده روزمرهای که در این کشورها رخ میدهد، از نگاه تیزبین رسانهها مغفول واقع نشده است با این حال، تحرک حماس در سطح نوار غزه، از هر جهت، توجه منطقهای و جهانی را به خود جلب کرد.
طبعا، تحلیل بیطرفانه این موضوع، میتواند پرتوی بر واقعیات موجود و همچنین فهم پشت پرده تصمیم حماس برای طرد نیروهای فتح از نوار غزه، بیفکند.
چنانکه میدانیم، حماس برنده بلامنازع انتخابات پارلمانی در سرزمینهای فلسطینی محسوب میشود.
بدین ترتیب حماس براساس منطق پیروزی دمکراتیک، باید دولت تشکیل دهد و کلیه اختیارات و صلاحیتهای مربوط به اداره روزمره مسائل و شؤون فلسطینیها را به عهده گیرد.
درست، مانند دولت قبلی فلسطینی که توسط جنبش فتح به ریاست احمد قریع (ابو علا) تشکیل شده بود.
اما با تشکیل دولت جدید، جنبش فتح  که تسلط تاسیسی چهل ساله بر سازمان آزادیبخش فلسطین و پارلمان و سایر نهادها و تاسیسات سیاسی امنیتی، اطلاعاتی و اجتماعی و اقتصادی فلسطینیها دارد، حاضر به قبول این شکست صاعقهوار و غیرمنتظره نبوده و به علاوه حضور سیاسی حماس و تسلط آن بر پارلمان و تلاش برای تشکیل دولت مستقل فلسطینی را جدی نمیدانست و بر همین اساس، بهای لازم را برای آن قایل نبود.
در این راستا انتظار میرفت رئیس نهاد خودگردان فلسطین، محمود عباس (ابومازن) که ریاست هیات مرکزی جنبش فتح و همچنین ریاست کمیته اجرایی سازمان آزادیبخش فلسطین را به عهده دارد، تمامی اختیارات دولت پیشین را به دولت حماس انتقال دهد. اما او از این کار سرباز زد و حاضر به پذیرش افراد منتسب به حماس برای تصدی چند سازمان اطلاعاتی، امنیتی و استخباراتی مربوط به نهاد خودگردان فلسطینی نشد.
طبعا دولت حماس، مقبولیت جهانی نداشت. یعنی امریکا و اسرائیل این دولت را به دلیل عدم تعهد حماس به پذیرش خط سازش و قراردادهای صلح با دولت صهیونیستی، غیرقانونی دانستند.
همزمان با آن، واشنگتن و تلآویو تماسهای خود را با محمود عباس گسترش داده و به او درخصوص محاصره حماس و تقویت مجدد فتح برای به دست آوردن جایگاه پیشین، مشورتهای فکری ارائه کردند و حتی نه تنها گارد ریاست نهاد خودگردان را تحت آموزشهای ویژه قرار دادند، بلکه برای نیروهای امنیتی  تابع جنبش فتح  دورههای آموزشی در مصر برگزار کردند تا آنها را قادر به کنترل حماس  در هر گونه زد و خورد احتمالی  نمایند بنابراین، مسوولان نهاد خودگردان که وظیفه داشتند هر روز با وزیران جدید دولت حماس جلسه تشکیل داده و تصمیمات را به آنان واگذار کنند ، به طور مرتب با همتاهای اسرائیلی ، مصری و اردنی درخصوص چگونگی شوراندن مردم علیه حماس و محاصره آن و همچنین تقویت فتح برای احراز جایگاه قبلی ، دیدار کردند. این هماهنگیها ، البته از چشم حماس دور نمانده بود.
از طرفی ، محمود عباس حاضر به پذیرش موجودیت «نیروهای اجرایی» که وزارت داخله حماس آن را برای برقراری نظم ایجاد کرده است، نشد.
در همان حال، نیروهای مرتبط با حماس به طور مکرر مورد تعرض نیروهای امنیتی و استخباراتی فتح قرار میگرفتند. از این رو درگیریها میان طرفین بالا گرفت تا اینکه هر دو به مصالحه شاه عبدالله سعودی در مکه تن دادند.
در این مصالحه، حماس از حق قانونی خود برای تصدی چند وزارتخانه صرفنظر کرده و آن را به نمایندگان جنبش فتح واگذار کرد و بدین ترتیب دولت وحدت ملی شکل گرفت.
از این رو انتظار میرفت که اشکالات و موانع موجود برطرف شده و اوضاع به سمت بهبودی سوق داده شود. اما گویا از قبل، طرحی برای شکست دادن هر گونه تلاش برای وحدت ملی میان فلسطینیها وجود داشته است که در اقدامهای ناموجه برخی از عناصر تندرو در حمله به عناصر حماس در نوار غزه منعکس شد.
بدیهی است حماس که امتیازهای فوقالعادهای جهت ایجاد مصالحه ملی داده بود، حاضر به مشاهده تفوق امنیتی فتح که از پشتیبانی اطلاعاتی اسرائیل برخوردار بود و هدف آن زدن عناصر حماس از طریق هوا و یا ترورهای هدفمند جوخههای مرگ رژیم صهیونیستی میباشد، نبود و از این رو در درگیریهایی که 5 روز ادامه داشت، تمامی مقرهای سیاسی و امنیتی فتح را در میان شگفتی و تعجب ناظران سیاسی که شاهد فرو ریختن ابهت چهل ساله فتح و فرار رهبران نظامی و امنیتی و سیاسی آن به سمت اسرائیل و مصر بودند، تصرف کرد.
این پیروزی سریع، البته بیدلیل نبود. رهبران فتح در دوره مرحوم عرفات نیز به فساد مالی، اختلاس، زد و بندهای اقتصادی و ثروتاندونزی مشهور بودند و این، حس دشمنیشان را علیه حماس که خواهان تطهیر و پاکسازی مالی در سطح رهبران سیاسی فلسطینیها بود، به مراتب افزود.
از جمله رهبران فتح، محمد دحلان است که به مرد شکستناپذیر غزه و جانشین احتمالی عرفات مشهور بود. دحلان در جریان تحولات غزه، در قاهره سرگرم معالجه خود بود و خود را سریعا به کرانه باختری رسانید. کاخ وی در نوار غزه به دست مردم غارت شد.
دحلان جزو افراد تندروی فتح است که به هیچ وجه حاضر به پذیرش دولت حماس نبود و ارتباطات عمیقی را با دستگاههای امنیتی اسرائیل برقرار کرده بود. عناصر میانی و پایین فتح نیز انگیزه خود را برای جنگ با حماس که پایبندی خود را به شریعت اسلامی اعلام و رهبران اصلی آن به وسیله جوخههای ترور اسرائیل از طریق هوا و زمین به شهادت رسید و به سمبل پایداری و مقاومت مبدل شده بودند، از دست دادند.
به هر حال، حماس، یک فصل دیگری از تحولات اساسی در سرزمینهای فلسطینی را ورق زد. باید دید که آیا این تحولات به نفع مردم فلسطین است و به علاوه واکنشهای بعد محمود عباس  و جبهه طرفدار وی در واشنگتن، تلآویو، قاهره و ریاض  چه خواهد بود.
در واقع میتوان حدس زد که جنبش حماس، اقدام خود را در تسلط بر سراسر نوار غزه و به دست گرفتن کنترل این ناحیه را بدون محاسبات قبلی، انجام نداده است.
حماس، صرفنظر از دلایل علنی و ظاهری برای اقدام خود که آن را تا حدودی برشمردیم، دارای منفعتهای متعددی در طرد عناصر فتح از صفوف خود و رسیدن به آستانه جدایی کامل از نهاد خودگردان فلسطینی میباشد. باید در نظر داشت رهبران حماس از نارضایتی عمیق فلسطینیها از جنبش فتح و روندی که مسوولان این جنبش به ویژه پس از بازگشت به سرزمینهای فلسطینی در پی گرفتند، مطلع بوده و اگر در آن سالها، اقدامی به عمل نمیآورد، تنها به دلیل به رسمیت شناختن رهبری ابوعمار (یاسر عرفات) بوده است.
هر چند که عناصر حماس، هر از گاهی در اثر ادامه مبارزه با اسرائیل، مورد تعقیب عناصر فتح، آن هم با دستور عرفات قرار میگرفتند اما مناسبات دوجانبه، احترامآمیز و بعضا توام با اعتماد متقابل بوده است. اما محمود عباس که نه تنها فاقد ویژگیهای رهبری عرفات است بلکه خود در شمار مسوولان کلیدی فتح است که انگشت اتهام علیه آنان به دلیل روابط تنگاتنگشان با امریکا و اسرائیل و همچنین ثروتاندوزی بیحساب دراز شده است و انتخاب وی به عنوان جایگزین عرفات در شرایطی صورت گرفت که هیچ رقیبی از سوی دیگر گروههای فلسطینی از جمله حماس برای انتخابات معرفی شده بود و این در حالی است که برخی از ناظران بعدها معتقد شدند چنانچه حماس، رقیبی برای وی در جریان انتخابات بر سر ریاست نهاد خودگردان میتراشید، در موقعیتی برتر از محمود عباس قرار میگرفت.
نمیتوان شک داشت جنبش فتح، در پی تراشیدن اشکالات و بهانههای متعدد برای مواجه ساختن حماس با بنبستها و شکستها بوده و اعضای کمیته مرکزی فتح از هیچ گونه کوششی برای ساقط کردن دولت منتخب مردم فلسطین، فروگذار نکردند.
در واقع، مصالحه مکه با حضور شاه سعودی، امتیازدهی حماس به فتح در راستای حفظ مصالح ملت فلسطین محسوب میشود وگرنه دلیلی برای مشارکت یک جریان شکست خورده در انتخابات در یک دولت منتخب وجود ندارد.
از طرفی، حمایتهای شتابزده و سریعی که دولتهای غربی و به ویژه شخص جورج بوش از دولت اضطراری فلسطینی و همچنین از اقدام محمود عباس در منحل کردن دولت اسماعیل هنیه، به عمل آوردند، نشانی از خوشحالی وافر انان از سقوط دولت حماس محسوب میشود.
از طرفی، شتاب دولت اسرائیل برای آزادسازی مالیات بلوکه شدن کارگران فلسطینی در اراضی اشغالی و اعطای آنها به دولت اضطراری، از همراهی اولمرت با تحرکات محمود عباس حکایت میکند. این فعل و انفعالات البته از چشم تیزبین مردم فلسطین دور نمانده است حتی افکار عمومی در جهان عرب نیز به دقت این تحولات را رصد کرده و درجای مناسب و حتی به صورت پاسخگویی به نظرسنجیهای متعدد شبکههای ماهوارهای، واکنشهای خود را نشان داده و میدهد.
بدیهی است این تحرکات، بر محبوبیت حماس که راه مسلحانه را برای آزادسازی اراضی اشغالی گزیده است، خواهد افزود و محمود عباس، تنها با توسل به زور اسلحه میتواند دولت خودخوانده خود را که اینک با مقبولیت امریکا و اروپا و اسرائیل مواجه شده است، اداره کند.
از طرفی حماس البته با مشکلات معتنابهی در اداره نوار غزه روبهرو خواهد شد و شماری از مسائل رفاهی، اجتماعی و اقتصادی، مزاحمتهای جدی برای اداره شوون روزمره فلسطینیها از سوی دولت اسماعیل هنیه ایجاد خواهد کرد. این، به جز اقدامات قابل پیشبینی فتح برای تخریب وجهه حماس از طریق ناامن کردن نوار غزه، خواهد بود.
به عبارت دیگر اگر برقراری امنیت در نوار غزه برای شهروندان فلسطینی را یک دستاورد مهم اقدام حماس تلقی کنیم، افراد فتح کوشش خواهند کرد این دستاورد از طریق اقدامات تخریبی مسلحانه و پنهانی، مخدوش شود البته این به استمرار ایستادگی و مقاومت حماس و میزان همراهی مردم با این جنبش در روزها و ماههای آتی بستگی خواهد داشت.
در پایان و در یک گزاره تحلیلی از ما وقع، نمیتوان از اهمیت کاری که حماس در جهت کسب هویت مستقل و اثبات توانمندیاش در رویارویی با جریان فاسد و مرتجع و وابسته در دل جنبش فتح که منابع اصلی قدرت سیاسی و ثروت اقتصادی را در دست داشته و دارد، غفلت کرد.
حماس ثابت کرد تسلط چهل ساله فتح بر زندگی سیاسی مردم فلسطین، جز تشدید آوارگی و متعهد ساختن فلسطینیها به انواع معاهدهها و قراردادهای یکجانبه سازش  که اسرائیلیها حتی همان مقدار را نیز اجرا نکردند  نتیجهای نداشته و اینک شرایطی فراهم شده است که اسرائیلیها از پیدایش موجودیتی هماهنگ، منسجم و مسلح و تقریبا همتا احساس ترس و نگرانی کرده و این بار از سر نگرانی و در شرایط برابر و منطبق با قطعنامههای سازمان ملل، به تعامل با این جریان قدرتمند و مردمی فلسطینی بپردازد.

یوسف قوچانی غروی
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها